دلم برایت تنگ شده است / دلم برای یک غروب تنها بودن با تو تنگ شده است / بسیار هم تنگ شده است این دل /

بی قرار دیدار یار شده است این دل / بی تاب دیدار و مناجات شده است این دل /

دلم تنگ شده است برای تنهایی آن زمان که خورشید کم کم از آسمان به زیر می آید /

و شب شروع میشود… /

شب ها را خیلی دوست دارم / بسیار و بسیار / شب مرا یاد تو می اندازد .

شب تجلی ستار العیوبی توست / آنسان که فارغ از گناهان بیشمارم / بر سر سجاده ی دل /

دورکعتی نماز قرب می خوانم نمازی برای دیدن / تا مرا ببینی تا مرا دریابی / و بعدش تا سپیده صبح برا راز میگویم /

تمام حرف هایم را / تمام نگفته هایم را / تمام دل تنگی هایم را / تمام درد هایم را /

و تو چه ساده و زیبا / بر سر سفره ناچیز دلم مینشینی و گوش فرا می دهی /

و در هنگامه رفتنم / برایم قدری آرامش / مقداری توکل / بی اندازه ایمان / بی نهایت صبر / از عرش کبریای خود به سوغات می آوری /

و من بی قرار غروبی دیگر و شبی دیگر که با تو سحر شود /

در هیاهوی روز و روزمره هایم گم میشوم … /

آری !

شب های من وتو صبحی زیباست…

نگاهت مدام به حرکت عقربه های ساعت است و گذشت زمان /
وقتی عزیز است برایت /
هیچ دلیلی محکم تر از دلتنگی و دل آشفتگی /
نمی تواند تو را به سمت و سوی او بکشاند /
وقتی عزیز است برایت /
بیقرارش میشوری گویا به ساعت قرار نزدیک شده ای و میترسی /
ترس از اینکه او بیاید بر سر قرار و تو دیر برسی و وقتی برسی دستت خالی باشد /
گویا جا گذاشته ای اما چه چیزی را ، بله همان پرونده را که قرار بود به سوال هایش در یکسال جواب بدهی /
وای خدای من باز هم یادم رفت دستم خالیست و دلم پر باز هم مثل هرسال میخواهم مرا دریابی /
خدایا ، پروردگارا /
یعنی باز هم فرصت چشیدن طعم شب های قدر را نصیبم خواهی کرد ؟؟ /

از حال دلم غافل شده ام از حالی که در این روزها از رگ گردن به من نزدیک تر بوده /

ساعت هایم میگذرند ، صدای تیک تاک ساعت هایم را که در حال گذرند میشونوم /


اما من ، همین خودِ خودِ من /

تنها به گفتن خدایا شکرت بسنده می کنم ، فقط گهگاهی خدایا شکرت /


نکند روحم درگیر دنیا شده است..؟ نکنه جز دنیا دیگر جایی را نمیبینم /


می شود دوباره اشک هایم را به من باز گردانی ، گویا چشمانم خشک شده اند /

همان خلوت های شبانه ام را… همان راز و نیاز ها و دل تنگی هایم را … /


خــــــــدایا ، خداوندا ، پروردگارا ، /

مرا ببخش که از حال دلـــــــــم غافل شده ام… خدایا مرا دوباره و هزار باره ببخش /


این بار جور دیگری مرا دریاب… /

خدایا دوباره شب های قدر آمد و هنوز هیچ کاری انجام نداده ام /
خدایا همیشه نصفه می ماند عهدهایی که سال قبل داده ام و هنوز نرسیدم انجامش بدهم /
خدایا شب های قدر آمد و من هنوزم از حال دلم غافلم خدا اینبار عجیب تر مرا دریاب /

عشق هم عالمی دارد
تا حالا به نوع عشق دقت کردید
بعضی عشق ها مثل آتیش ،آتیشی هستن اما متاسفانه کم عمق و سطحی هستن
میان و گردباد و طوفانی بپا میکنند و زود هم خداحافظی میکنند و میروند
اما بعضی عشق ها عمیق هستند و ملایم هستند آرام آرام می آیند و نزدیک میشوند
چون یک نخ باریک شروع می شود
و در طول زمان استمرار می یابد اما هیچگاه پاره نمی شود
عشق شما از کدوم نوع بوده ؟؟
عشق مداقعان حرم و مدافعان وطن میدونید از کدام نوع است ؟؟
برای خریدن عشق هر کس هر چه داشت آورد ،

‌ دیوانه هیچ نداشت و گریست ،

‌ گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید ،

‌ اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است

تو برام مث درخشش خورشید درخشنده ،
تو برام مثل گرمای خورشید گرمی ،
تو برام مثل عسل شیرینی ،
تو برام مثل برف اول زمستان لذت بخشی ،
تو برام مثل شکوفه اول بهار زیبایی ،
اما تو مثل خودت هستی و خودت ….
این مثل خودت بودن من را عاشق کرده است ….
و بخاطر همین است که من دوستت دارم …..

ای نازنینم ای ملکه قلب و روح من ،
من هر وقت کنار تو مینشینم ،
در دستانت دست خدا را احساس میکنم ،
و ……..
در نگاه زیبایت و چشمان درخشانت و حوض پلک هایت ،
خانه خدا را میبینم ،
ای بهترینم هیچ میدانی که پتدشاه ماندن این ملکه چقدر سخت است ،
چگونه پادشاه باشم برای ملکه ای که حوض نگاهش و چشمانش خانه خدا و دستانش دست خداوند است ….