یک نقد معمولی از فروشنده؛ درباره «فروشنده»: غیرت یا منطق؟ | ... | |
«فروشنده» نیز همانند دیگر کارهای فرهادی داستان همیشهگیِ ماندن بر سر دو راهیهای اخلاقی است. سختیِ فهمِ کار درست و گرفتن تصمیم راست در مقابله با موقعیتهای پیچیدهی اخلاقی… فیلم سینمایی «فروشنده»؛ آخرین ساخته اصغر فرهادی کارگردان نام آشنای ایران، در یک هفته اخیر روی پرده ها قرار گرفته که اکران عمومی آن باعث شکل گیری نظرات و نقدهای متفاوتی شده است. این فیلم با دستمایه قرار دادن یکی از حساس ترین نقاط زندگی هر فردی یعنی ناموس و غیرت، خواهان خوانش جدیدی از این مقوله در جامعه سنتی و خانواده محور ایران است. رکورد فروش کمتر از یک هفته از اکران عمومی آخرین ساختهی اصغر فرهادی میگذرد. «فروشنده» در همین زمان کم توانسته رکورد دو میلیارد تومانی فروش را پشت سربگذارد و این برای سینمای ایران اتفاق فرخندهای است. اما در همین مدت و پیش از این، کسانی که فیلم را دیدهاند اعم از منتقدان و متخصصان و مردم معمولی و عادی، مواضع متفاوتی در مورد آن گرفتهاند.عدهای معتقدند فرهادی در «فروشنده» خودش را تکرار کرده است. برخی دیگر فیلم را کسالتبار خواندهاند و میگویند بسیاری از قسمتهای فیلم حتی اگر حذف شود هم اتفاقی نمیافتد و به داستان ضربهای نمیزند، اغلب چهل دقیقه اول فیلم را عملا زاید و اضافی میدانند. بعضیها هم هستند که معتقدند فیلم مروج بیغیرتی است. عدهی دیگری هم ستایشگر لحظه به لحظه و پلان به پلان فیلماند و آنرا شاهکار دیگری از فرهادی میدانند. اما داستان… رعنا و عماد زوج معمولی و شادی هستند. عماد معلم است و هر دو بازیگر تئاتر و در حال بازی در تئاتر «مرگ فروشنده» که به اقتباس از رمان معروف آرتور میلر، ساخته شده است. عماد و همسرش بر اثر یک اتفاق مجبور میشوند خانهشان را عوض کنند. مستأجر سابق خانهی جدید٬ زنی روسپی بوده. یک شب رعنا به خیال اینکه عماد پشت در است٬ آیفون درب را میزند و خودش به حمام میرود… یکی از مشتریان مستاجر سابق به راحتی وارد خانه میشود و بله٬ رعنا مورد تعرض قرار میگیرد… داستان از این لحظه اوج میگیرد. زندگیای که در چند دقیقه دچار طوفان بزرگی شده٬ خشم و ناراحتی و بیماری روحی و حس انتقام و یافتن مردی که دست به چنین عمل وقیحی زده است، چیزی که در روند آرام فیلم به آن روبهرو هستیم. و بعد تصمیم در مورد انتقام یا بخشش… فیلم در عین تعلیق و ترس که به خورد مخاطب میدهد، فضای آرامی دارد. رعنا دچار فروپاشی و بیماری روحی شده و از تنها ماندن در خانه میترسد، از نزدیک بودن به همسرش آزار میبیند و « تا چشمش را میبندد آن صحنه در جلوی چشمش ظاهر میشود» عماد دچار سردرگمی است، از طرفی میخواهد شکایت کند و از سوی دیگر از گرفتار شدن در پیچ و خمهای اداری آن در هراس است، ضمن اینکه رعنا مخالف شکایت کردن است چون معتقد است خودش در را باز کرده و نمیتواند جلوی افراد غریبه ماجرا را دوباره و صدباره تعریف کند. لحظات پایانی فیلم پر از تعلیق است. یافتن مرد خطاکار و رویارویی با او و نحوهی انتقام گرفتن و… نفس بیننده را حبس میکند. شخصیتهای «فروشنده» همهگی خاکستری هستند. سیاه و سفید وجود ندارد. به همینخاطر وقتی مرد خطا کار را با مسائل زندگیاش، همسرش، دختر و دامادش میبینیم، به خودمان میگوییم: اگر در خیابان او را ببینم هرگز فکر نمیکنم او میتواند چنین عملی را انجام دهد. خاکستری بودن شخصیت ضدقهرمان باعث پیچیدگی بیشتر موقعیت پیش آمده میشود. دوراهیای که به معنای واقعی دوراهی است، اگر شخصیت سیاه باشد، مخاطب کاملا به قهرمان حق انتقام میدهد.
[جمعه 1395-06-19] [ 10:39:00 ق.ظ ]
لینک ثابت |