لذت طلبی نکوهیده

در این جا، این پرسش رخ می نماید که اگر لذت طلبی بد نیست، چرا گاهی از لذت طلبی انسان ها نکوهش شده است؟ پاسخ این سؤال آن است که لذت طلبی به این عنوان که لذت طلبی است، مورد نکوهش نیست، بلکه نکوهش متعلّق به اموری دیگر می باشد که عبارتند از:

الف. لذت های مادی اساسا لذت هایی زودگذرند و دل بستن به آن ها انسان را از لذت های برتر و بالاتر غافل ساخته، موجب محرومیت از آن ها می گردد. توضیح آن که: انسان دارای ظرفیتی محدود است و نمی تواند از همه لذت ها یکجا برخوردار گردد و از این رو، باید از میان آن ها، دست به انتخاب زند و روشن است که انسان به حکم عقل، باید لذت هایی را که بهتر، شدیدتر و عمیق ترند برگزیند. اما گاهی انس به لذت های احساسی و مادی موجب می گردد که انسان در انتخاب به خطا رود و بر خلاف حکم عقل و منطق عمل کند و این گونه لذت طلبی سزاوار نکوهش است.

ب. کوتاهی در شکوفا ساختن استعداد انسانی مانع درک لذت های برتر و پایدار است. یعنی برخی از لذت ها به گونه ای هستند که انسان به طور طبیعی و خود به خود از همان آغاز و یا در مسیر رشد خود، استعداد درک آن ها را درمی یابد؛ مانند لذت خوردن، آشامیدن و آمیزش جنسی. اما لذت هایی نیز وجود دارند که انسان تنها با تلاش خود می تواند استعداد درک آن ها را بیاید؛ مانند: لذت انس با خدا و تقرّب و منزلت یافتن در پیشگاه الهی. در این جا نیز بهره مندی از لذت های مادی از آن حیث که مانع استعداد درک لذت های متعالی گشته، نکوهیده و دارای ارزش منفی است.

ج. شانه خالی کردن از تلاش و کوشش برای دست یابی به لذت های والاتر. توضیح آن که گاهی لذت طلبی انسان موجب می گردد که انسان از تحمّل هرگونه رنج و تن دادن به دشواری سرباز زند و این امر چون موجب حرمان او از لذت های برتر می گردد، نکوهیده و از نظر اخلاقی مردود است.

د. لذّت های مادّی در صورتی بهنجار تلقی می شوند که واسطه ای برای نیل به لذت های پایدار اخروی قرار گیرند. بنابراین، اگر کسی لذت های مادی را اصل قرار دهد، هیچ بهره ای از بهنجاری حقیقی نبرده و قابل نکوهش است.

ه. لذت های مادی به حدود خاصی اکتفا نمی کنند؛ یعنی آدمی به صورت بیمارگونه خواهان ارضای نیازهای مادی و لذت های دنیایی است و این در حالی است که نیاز اصلی وی با حدّ خاصی از آن ها ارضا، تأمین و اقناع می شود. در این وضعیت، این گونه لذت طلبی نه تنها وی را در مسیر بهنجاری قرار نمی دهد، بلکه او را روز به روز نابهنجارتر می گرداند. در این جا، این نکته را نیز باید اضافه کرد که گاهی برخی از لذت های مادی در انسان به وجود می آیند که ریشه در نیازهای ذاتا بیمارگونه و نابهنجار دارند.

بنابراین، لذت ناشی از ارضای چنین نیازهایی نیز نابهنجار محسوب می گردد و نکوهش پذیر است؛ مانند کسی که از شکنجه دادن و یا کشتن بی دلیل دیگران لذت می برد.

ادامه مطلب :


برتری لذت های اخروی

هرچند انسان بر حسب طبع، طالب لذت های مادی است و زندگی دنیا را برمی گزیند،(25) اما قرآن کریم با بیان این حقیقت، که لذت های اخروی به لحاظ زمانی، پایدارتر و به لحاظ عمق و شدت و کیفیت، برتر از لذت های دنیوی هستند، علاقه فطری انسان به لذت را جهت دهی و هدایت می کند و می فرماید: «والاخرةُ خیر و أبقی» (اعلی:17)؛ جهان دیگر بهتر و پایدارتر است. و شاید بتوان گفت: اساسا بسیاری از لذت های دنیایی بیش از آن که لذت باشند، رفع تنش هستند؛ مثلاً، انسان هنگام گرسنگی دچار رنج ناشی از تنش گرسنگی است و با خوردن غذا، این تنش و رنج او برطرف می شود. رفع تنش، نقش عمده ای در احساس چنین لذت هایی دارد. بر این پایه، اساسا بین لذت های دنیوی و اخروی تفاوت ماهوی وجود دارد؛ چه آن که در بهشت، هیچ گونه رنج و تنشی وجود ندارد.

اکنون با توجه به تمامی این مطالب، این سؤال مطرح می شود که چرا انسان ها لذت های فرودین و گذرای دنیا را بر خوشی های برین و دیرپای آخرت ترجیح می دهند و در عمل، به این ها دل می بندند و از آن ها در می گذرند؟

در پاسخ به این سؤال، باید گفت: راز این امر در ضعف معرفت و سستی ایمان نهفته است. انسان ها نوعا هرچند مسلمان و نمازخوان هستند، اما آخرت را چنان که باید باور نکرده و آن گونه که در خور است، بدان معرفت نیافته اند. مقتضای ایمان راستین به حیات جاودانه آخرت و نعمت های بهتر و باقی تر آن، تحمّل رنج ها و چشم پوشی از خوشی های گذرای دنیوی، برای دست یابی به سعادت در سرای باقی است. و چون ایمان بسیاری از افراد سست است، اثر ایمان واقعی را ندارد و در واقع، به مقتضای مسلمانی خود عمل نمی کنند. حاصل آن که همان لذت گرایی که آدمی را به گناه و دنیاپرستی می کشاند، اگر با معرفت و ایمان ژرف و استوار همراه گردد و در جهت دست یابی به لذت های پایدار اخروی قرار گیرد، مؤثرترین و مفیدترین نقش را در تربیت آدمی ایفا می کند.
سازگاری و تعریف «بهنجاری»

مفهوم «سازگاری» در روان شناسی، یکی از اصطلاحات و مفاهیم بنیادین است که بیش ترین کاربرد آن در رابطه با بهنجاری و نابهنجاری است و هرچند در هر مکتب و رویکردی براساس تعریف آن مکتب از «بهنجاری» و «نابهنجاری»،

نخستین مرحله از سعادت

و حداقل بهنجاری در سایه

حداقل ایمان به خدا شکل

می گیرد و آنچه از مرز

ایمان بیرون باشد، هرچند

در عنوان «اسلام» جای گیرد،

همانند کفر نابهنجاری است.

«سازگاری» و «سازش یافتگی» نیز معنایی خاص می یابد، ولی می توان گفت: وجه مشترک تعریف «سازگاری» در تمامی رویکردها، هماهنگی و همساز شدن با محدودیت ها و امکانات در جهت رسیدن به هدف می باشد و این نکته ای است که تمامی نظریه پردازان به آن توجه داشته اند و هیچ یک از آنان، صِرف هماهنگی یا سازش با موانع و محدودیت ها را به معنای «سازگاری» ندانسته اند. بسیاری از روان شناسان چنین بازخورد انفعالی را نشانه ناسازگاری می دانند و حتی مقابله با محدودیت ها، در جهت نیل به هدف را سازگاری می دانند.

بنابراین، «سازگاری» دارای مفهوم عامی است که می توان آن را با چنین گزاره ای مرادف دانست: “به آن نحوه از بازخورد و تعامل انسان با واقعیت ها، محدودیت ها، نیازها و انتظارات خود و جهان که به بهترین وجه انسان را در جهت دست یابی به بهنجاری یاری دهد، «سازگاری» گفته می شود.” این تعریف از «سازگاری» تعریفی عام است که در تمامی رویکردها کاربرد دارد. بنابراین، اگر از سازگاری به عنوان یک همنوایی کامل با محیط تعبیر شود، معنای صحیحی نیست و اگر در نظریه ای (همانند رفتارگرایی)، سازگاری به عنوان همنوایی و انطباق کامل با محیط یاد شود، آن نیز در جهت بقا زیستی به عنوان برترین نشانه سلامتی است. بنابراین سازگاری، ضرورتا به معنی انطباق و یا همنوایی با محیط نیست.

اکنون اگر به تعریف مزبور توجه کنیم، می توانیم بگوییم: در رویکرد اسلامی نیز سازش یافتگی، ارتباط عمیقی با بهنجاری دارد و می توان میزان سازش یافتگی را به معنای میزان بهنجاری دانست. از این رو، اگر کسی در جهت رشد و کمال و دست یابی به سعادت، به بهترین نحو با محدودیت ها، انتظارات و نیازهای خود و محیط سازگاری برقرار کند، بهنجارتر است. توضیح آن که قید «به بهترین نحو» با ملاحظه بیش ترین دست یابی به کمال و سعادت تفسیر می شود؛ چه آن که ممکن است دو شخص در برخورد با موارد مزبور، به دوگونه متقاوت عمل کنند و یکی از این دو برخوردْ زمینه سعادت انسان و لذات پایدار اخروی فراهم آورد و دیگری چنین زمینه ای را برای انسان ایجاد نکند و یا این که اگر هر دو مورد زمینه ساز بهنجاری باشد، هر کدام که این هدف را بیش تر تأمین کنند بهنجارترند. با توجه به این دیدگاه، می توان گفت: مؤمن با واقعیت های جهان سازگاری حاصل کرده و کافر به این سازش یافتگی دست نیافته است.

در دیدگاه اسلامی، علاوه بر اصل ایمان، تمامی اصول اعتقادی، اخلاقی، نظام فقهی و حقوقی نیز بدین منظور (ایجاد بهترین نحوه سازگاری برای کسب سعادت) طراحی شده اند.

ادامه دارد ……

پی نوشت ها در قسمت آخر ارائه می گردد .

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 

موضوعات: اسلام
[پنجشنبه 1395-08-13] [ 10:38:00 ق.ظ ]