ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  اتمام نعمت-تمام نعمت ...

اتمام

 تمام کردن, بپایان رساندن, انجام دادن

 1 - ( مصدر ) انجام دادن بپایان رسانیدن پرداختن اکمال تمام کردن فرجامانیدن . 2 - ( مصدر ) تمام شدن .

تمام

 کامل شدن, تمام وکامل کردن, گذرانیدن و بسربردن

 1 - ( صفت ) کامل درست . 2 - صحیح بی عیب 3 . - پرداخته بر آورده بجا آورده . 4 - پخته رسیده رسا . 5 - همه همگی جملگی سراسر یکسر تمام مردم . 6 - کلا جمعا (( اعضاتمام حاضربودند . )) 7 - ( اسم ) عاقبت انجام انتها . 8 - بس بسنده . 9 - ( مصدر ) بسر آمدن بسررسیدن بپایان آمدن . 10 - مردن درگذشتن .

نعمت

 احسان, نیکی, بهره وخوشی, مال, روزی, انعام جمع

(اسم) 1 - آنچه باعث خوشی و شادکامی شخص باشد فراخی و آسایش در زندگی : فخور آنست که او را در نعمت بطر بگیرد . 2 - عطا بخشش احسان نواخت . 3 - هدیه 4 - مال خواسته . جمع : نعم انعم نعمات . یا شکر نعمت . سپاسگزاری از نعمت .

اتمام نعمت در قرآن:

راغب در مفردات خود گفته: نعمة - به كسرحرف اول و فتح دوم - به معناي حالت خوش است .

و اما نعمة - به فتح حرف اول و سكون دوم - به معناي تنعم است ، و ساختمانش صيغه مره از فعل است ، مانند ضربة كه به معناي يك بار زدن است و همچنين شتمة يك بار دشنام دادن و نعمت مر جنس را باشد يعني شامل كم و زياد مي‏شود . سپس اضافه مي‏كند : انعام به معناي رساندن احسان به غير است ، و به كار نمي‏رود مگر در موردي كه آن شخص دريافت كننده انعام از جنس ناطقين ( جن و انس و ملك ) باشد ، براي اينكه هيچوقت گفته نمي‏شود كه فلاني بر اسب خود انعام كرد ، ولي گفته مي‏شود : انعمت عليهم و و اذ تقول للذي انعم الله عليه و انعمت عليه . و كلمه نعماء در مقابل ضراء به معناي شدايد است . و نعيم به معناي نعمت بسيار است ، و لذا خداوند بهشت را با اين كلمه توصيف كرده و فرموده : في جنات النعيم و جنات النعيم ، و تنعم به معناي تناول چيزي است كه در آن نعمت و خوشي است ، گفته مي‏شود : نعمه تنعيما فتنعم يعني او را تنعيم كرد و متنعم شد ، و زندگيش فراخ و گوارا گرديد . خداي تعالي هم فرموده : فاكرمه و نعمه و به همين معناست طعام ناعم و جارية ناعمة . بنا بر اين ، در همه مشتقات اين كلمه بطوري كه ملاحظه گرديد يك معني خوابيده ، و آن نرمي و پاكيزگي و سازگاري است و مثل اينكه ريشه اين مشتقات نعومت باشد ، و اگر مي‏بينيم كه تنها در مورد انسان استعمال مي‏شود براي اين است كه تنها انسان است كه با عقل خود نافع را از ضار تشخيص داده ، از نافع خوشش مي‏ آيد و از آن متنعم مي‏شود ، و از ضار بدش مي‏آيد و آن را ملايم و سازگار با طبع خويش نمي‏بيند ، به خلاف غير انسان كه چنين تشخيصي را ندارد ، مثلا مال و اولاد و امثال آن براي يكي نعمت است و براي ديگري نقمت ، و يا در يك حال نعمت است و در حالي ديگر نقمت و عذاب .

ادامه »

موضوعات: قرآنی, اجتماعی, این هفته چه بنویسیم (8)
[جمعه 1395-06-26] [ 04:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مارقین – المارقین .... چیست ؟؟؟؟ ...

مارقین

· خوارج بر امیرالمومنین علی علیه السلام 

حضرت علی علیه السلام در دوران حکومت پنج ساله ی خود با سه گروه سرکش روبه رو شد. خواسته ی آنها تکرار وضع زمان حکومت عثمان بود: بذل و بخشش های بی جهت، اسراف کاری، تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین.

این سه گروه عبارت بودند از:

ناکثان یا گروه پیمان شکن:

سردمداران این گروه، خصوصاً طلحه و زبیر که در سایه احترام عایشه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، و کمک های بی دریغ بنی امیه که در حکومت امام علی علیه السلام دستشان از همه جا کوتاه شده بود، سپاه بزرگی برای تصرف کوفه و بصره ترتیب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند.
در این نبرد که به جنگ جمل مشهور است، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهی به اسارت در آمدند که بعداً مورد عفو امام علیه السلام قرار گرفتند.

 مارقان یا گروه خارج از دین:

اینان همان گروه«خوارج»هستند که تا پایان نبرد صفین در رکاب علی علیه السلام بودند و به نفع آن حضرت شمشیر می زدند، ولی فریبکاری معاویه سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومی تشکیل دهند که هم بر ضد امام، و هم بر ضد معاویه باشند.
علی علیه السلام با این گروه در منطقه ای به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت.
اما سرانجام یکی از همین خوارج، او را به شهادت رساند.

قاسطان یا گروه ستمگر:

رئیس این گروه معاویه بود که با فریب و نیرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پایان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت.
نبرد صفین در منطقه ای میان عراق و شام بین علی علیه السلام و همین گروه به سرکردگی معاویه رخ داد که در آن، خون بیش از صد هزار مسلمان ریخته شد. در این نبرد، امام علیه السلام به هدف نهایی خود نرسید؛ هر چند معاویه در منطقه شام منزوی شد.

 مارقین (خوارج)

«مارق» از ریشه «مروق» است كه به معنی خروج و بیرون رفتن تیر از هدف آمده است. مروق از دین خروج از حدود مرزبندی شده دین است.

این گروه را باید فرزند نبرد صفین دانست. اینان، پس از تحمیل حكمیت به حضرت علی (ع) و نیرنگ عمروعاص، انگشت ندامت به دندان گرفتند و ازامام خواستند، با نقض حكمیت، به نبرد روی آورد. امام خواست آن ها را نپذیرفت و بر حكمیت وفادار ماند. آنچه در خصوص خوارج گفتنی می نماید، ناخشنودی آن ها از سلطه شام بر عراق است؛ مخالفت با نتیجه حكمیت نیز در این امر ریشه دارد. آن ها سرانجام چنان اندیشیدند كه عمروعاص و علی و معاویه اساس همه مفاسد دین و جامعه اند. و باید به دلیل گناهانشان كشته شوند. عجیب است كه خوارج به اشتباه خود در حادثه حكمیت پی بردند؛ ولی از تحلیل عامل اصلی اشتباه ناتوان بودند. آنان نمی توانستند به اشتباه خود در پذیرش فریب معاویه و عمروعاص و تعیین داور اعتراف كنند.

امام علی (ع) سیمای خوارج را چنین می نمایاند:
فان ابیتم ال ان تزعموا انّی اخطات و ضللت فلم تضلّلون عامه امه محمدبضلالی و تاخذونهم بخطئی… فانّها حكّم الحكمان لیحییان ما احیاالقرآن و یمتیاما امات القرآن؛ اگر می پندارید من خطا كردم و گمراه شدم، پس چرا همه امت محمد را به گمراهی من گمراه می دانید و خطای مرا به حساب آن ها می گذارید…. اگر به آن دو نفر (ابوموسی و عمروعاص) رای به داوری داده شد، تنها برای این بود كه آنچه قرآن زنده كرد زنده سازند و آنچه قرآن مرده خواهد، بمیرانند… من شرّی به راه نینداختم و شما را درباره سرنوشت تان نفریفتم و چیزی را بر شما مشتبه نساختم” 1 ” .
به رغم بداهت مسأله، آن ها می كوشیدند امام را مقصر بدانند و به توبه وادارند. آن ها نخست، تحت عنوان «امر به معروف و نهی از منكر»، علی (ع) را به توبه فرا خواندند و سپس از لزوم قتل علی (ع) و عمروعاص و معاویه و اصحاب جمل و پذیرندگان حكمیت، به سبب كفر، سخن گفتند. در نگاه این گروه، تمام مردم روی زمین كافر بودند و باید نابود می شدند.
آن ها با این دیدگاه، در بازگشت از صفین در «حروراء»” 2 ” اردو زدند. امام آن ها را اندرز و هشدار داد:
قد كنت نهیتكم عن هذه الحكومه فابیتم علی…؛ من شما را از این حكمیت نهی كردم، ولی با سرسختی مخالفت كردید تا به دلخواه شما كشانده شدم. شما ای بی خردان، ای ناكسان و بی پدران، من این فاجعه را به بار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم.” 3 “.
خوارج، سرانجام با هشدارها و نصایح حضرت، به كوفه بازگشتند؛ ولی بر این اعتقاد بودند كه امام نباید مسأله حكمیت را پی گیرد. اصرار آن ها و انكارامام سبب شد از كوفه خارج شوند و همفكران شان را به نهروان فرا خوانند.
حضرت، در مقابل این حركت بردباری پیشه كرد و از آن ها خواست علیه معاویه بجنگند. آنان استنكاف ورزیدند و حركت امام را چنان تحلیل كردند كه به دلیل عدم تطابق رأی داوران با منافع خویش به ادامه جنگ می اندیشد.” 4 “.
عبدالله بن عباس به نمایندگی از امام (ع) نزد آنان رفت و گفت وگو كرد؛ ولی هیچ انعطافی در آنان مشاهده نشد. این گروه كژاندیش به ترور و ایجاد ناامنی روی آوردند و هر كس از علی و عثمان ابراز تنفر نمی كرد را، به قتل رساندند” 5 ” حضرت نزد آن ها شتافت و به عبدالله بن عباس فرمود:

ادامه »

موضوعات: اجتماعی, این هفته چه بنویسیم (8)
 [ 03:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت