#جشنواره_پیروزی_انقلاب
#خاطرات_دوران_انقلاب
به سن و سال ما قد نمیده که تو جریان انقلاب شرکت کرده باشیم ولی کاش واقعا توی اون دوران بودیم از خاطراتمون زنده تعریف میکردیم . ولی همه مون از ایام دهه فجر خاطراتی داریم. بیشتر خاطراتمون هم از جشن های مدرسه است.
تهران_خ 17 شهریور- مجتمع مدارس- اسم دبستانی که توش درس خوندم «ایران تایر» بود. مدرسه یک خیابون با ما فاصله داشت یعنی 5 دقیقه پیاده بخاطر همینم تو برنامه های مدرسه مثلا تزئین کلاس برای دهه فجر یا روز معلم هر وقت کم و کسری داشتیم از خانم ناظممون اجازه میگرفتم و فوری میدویدم و از خونه میاوردم و بچه هام انگار عادت کرده بودن همیشه چیزی نیارن تا برم و براشون بیارم :D :D :D :D :D
چون بیان خوبی داشتم یا به قول معلمام سر و زبوندار بودم و حسابی زبون میریختم و اصلا کم نمیاوردم و به طور مداوم حرف میزدم همیشه برای تئاتر و مجری گری برنامه ها انتخاب میشدم. یادمه تئاتر سال پنجممون بود و دیگه سال آخری بود که توی اون مدرسه بودیم موضوع جالبی داشت نمایشنامه اش هم حسابی بود. واسه همینم مدیر و به همراه شورای دانش آموزان و اولیاء تصمیم گرفتن کارگردان از بیرون بیارن و لباس ها هم از بیرون تهیه بشه و گریمور هم بیارن وای چه ذوقی داشتیم واسه گریم مثل ندید بدید هااااا :D :D :D :D :Dکه بشه یه تئاتر حرفه ای.

چند تا نقش مهم داشت که بچه ها برای اجراش سر و دست میشکستن. این شد که خانم معلم فرصت رو غنیمت شمرد و با شرط ((گرفتن نمره 20 برای امتحان ریاضی)) از آب گل آلود ماهی گرفت. یعنی کسی میتونست نقش اول رو بازی کنه که تو امتحان ریاضی بیست بیاره. نقش اول، یه فرشته بود که مردم رو راهنمایی میکرد که بتونن از شر سلطان بد جنس نجات پیدا کنن.(همیشه عاشق این نقش های مثبت و پربیننده و موعظه گر و پرحرف بودم که هم ادعای درست بودن داشتن و هم درست بودن :D :D :D :D :D ) منم مثل بقیه خیلی اون نقش رو دوست داشتم.

ادامه مطلب :

>

چون بجز دیالوگ زیاد گریم و لباس زیبایی هم داشت. خلاصه که افتادیم به تمرین ریاضی تا… «رضایی:20» داشتم از خوشحالی بال و پر در میاوردم چون برای نقش فرشته انتخاب شده بودم. البته نه اینکه پیش از اون ریاضیم خوب نبوده نه ولی بیست نبود؛ بیشتر 19 و 18 میشدم. از اون روز به بعد برای اینکه سطح نمراتم تو ریاضی افت نکنه حسابی تو کلاس گوش میکردم چون از اول عادت نداشتم تو خوه همش سرم تو دفتر و کتاب باشه البته خداییشم وقت نمیشد انقدر که خونمون پر رفت و آمد بود و از همون بچگی مامانم بهمون میگفت خونه داری کنید و آشپزی . الحمد لله استعدادشم داشتم و تو دبیرستان رشته ریاضی رو انتخاب کردم و همیشه جزء چند نفر اول تو این درس بودم جوری که هر وقت استاد نمیتونست یه روز بیاد سر کلاس، من سریع میپریدم جلو کلاس و معلم میشدمو به امور دفاتر بچه ها رسیدگی میکردم. فکر میکنم به اندازه کافی از خودم تعریف کرده باشم. :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D بالاخره زمان فرشته شدنم رسید این نقش چقدر درون من تاثیر گذاشت انگار با جملات و دیالوگ هاش دیگه داشتم زندگی میکردم این انقلاب چقدر خوب بود حالا تازه میفهمم وقتی میگن انقلاب ما انفجار نور بود یعنی چی وقتی میگن انقلاب ما رو متحول کرد یعنی چی اونا دارن زندگی میکنن با اون لحظاتشون اونا دیالوگ ها و نقش هاشون رو فراموش نکردن اون ها باورش کردن این انقلاب رو .

من هم این فرشته بودن و فرشته شدن و موفق شدن حتی در آینده و رشته و درسم رو هم مدیون این انقلابم .
یادش به خیر چه دورانی بود… چند صفحه اول آلبومم پره از عکس تئاتر ها و سرودهای دهه فجر دوران مدرسه م.
خلاصه که به خاطر موفقیت تو درس ریاضی خودم رو همیشه مدیون دهه فجر میدونم.

موضوعات: انقلابی, مناسبتی, دهه فجر, جشنواره پیروزی انقلاب
[یکشنبه 1395-11-17] [ 08:43:00 ب.ظ ]