شهید محمد حسین حمزه

نحوه شهادت:

در حمله گروهک تروریستی داعش ، شهید محمد حسین مجبور به ترک موقعیت قبلی که به اسم موقعیت حضرت زهرا (س) تحویل ایشان شده بود؛ شد.این عقب نشینی برای شهید بسیار ناخوشایند بود به حدی که برای از دست دادن آن موقعیت در آن لحظات قبل از شهادتش که در کنار هم بودیم اشک می ریخت…

داعش در حمله ای اقدام به پرتاب سه گلوله از توپ 106 کرد که یکی از آنها به موقعیت بچه های فاطمیون برخورد و تعداد زیادی از آنها را شهید کرد. گلوله دوم و سوم به موقعیت ما برخورد کرد که ترکش از دو ناحیه ی گردن (شاه رگ) و شکم و پهلو به شهید عزیز اصابت کرد و در همان محل موجب شهادت ایشان گردید.

یک خاطره:

یک بار درمسیر زیارت امام رضا (ع) به قصد دیدار ایشان و خانواده شان به منزلشان رفته بودیم. چیزی که در منزلشان بیش از همه جلب توجه می کرد؛ نمایشگاه کوچکی از پوکه ها و فشنگ ها و آثار و نمادهای دفاع مقدس بود؛ گوشه ای از خانه متعلق به این نمایشگاه بود.

نزدیک اذان مغرب بود؛ خیلی راحت پیشنهاد کرد که با هم به مسجد برویم. می گفت کاری در مسجد دارد که باید برود من که خیلی کنجکاو بودم بیشتر با حسین آشنا بشنوم قبول کردم تا به مسجد برویم. هنگام و پس از نماز جماعت شاهد بودم که حسین محور توجه جوانان و نوجوانان در مسجد بود. ظاهرا بسیاری از امور فرهنگی مسجد را بر عهده داشت. او همیشه چفیه اش را گردنش می گذاشت. یادم نمی آید جایی او را با پوشش رسمی خارج از منزل بدون چفیه دیده باشم. حتی روز دامادی اش هم چفیه جزو لباسش بود. نکته ی بعدی که برایم جالب بود این بود که خیلی دقیق مسائل جاری و سیاسی را رصد می کرد و نسبت به کوچکترین تحرکی بی تفاوت نبود و موضعگیری داشت.

فرازی از پیام سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خانواده شهید محمد حسین حمزه:

در روزگاری که یزید زمانه در چهره آمریکا و اسرائیل و آل سعود و داعش به منظور منحرف ساختن اسلام ناب محمدی و ترویج افکار شیطانی در کشورهای اسلامی و دنیا نمایان شده؛ شما به حق توانستید ندای لبیک یا حسین (ع) را با بی زاری جستن از آنان و دفاع از دین خدا با تقدیم خون مطهرتان علی کرده و عرصه را برای جولان دادن این جلادان شمر صفت با تشکیل لشگر جهانی حزب الله در بلاد اسلامی تنگ کنید.

یادداشت:

خدا را شکر که در این آشفته بازار دنیا هنوز راه و رسم جوانمردی و غیرت فراموش نشده است. خدا را شکر که در میان خیمه شب بازی سیاست بازان، هنوز رایحه اخلاص و صداقت به مشام می رسد. خدا را شکر که با وجود خواب بسیاری از اهالی سرزمینم، مردانی با چشمانی تیزبین بیدارند و می دانند اگر برخی خوابیده اند و یا خود را به خواب زده اند آنها تکلیف دیگری دارند. خدا را شکر که با گذشت هزار و اندی سال از حادثه عاشورا، هنوز فریاد هیهات من الذله سرور آزادگان تاریخ، خاموش نشده است و مردانی چون کوه استوار به قیمت خون خود از آن پاسداری می کنند.

این روزها مسافری دیگر، از بینمان راهی کربلا شد. می دانم دیدن چهره معصومانه محسن و زینب حمزه وقتی عکس پدرشان را در دست گرفته اند و به انبوه جمعیت می نگرند تلخ است. می دانم از این پس زینب دستان پدر را در میان موهای خود حس نخواهد کرد؛ می دانم محسن دیگر نمی تواند در خانه با پدرش بازی کند. همه این تلخی ها را می دانم اما این را هم خوب می دانم محمدحسین حمزه ستاره ای شد تا مردم شهرش، راه را گم نکنند. خوب می دانم دستان محسن و زینب از دست پدرشان جدا شد تا دستان ما از دستان سالار شهیدان جدا نشود. یاد قلم خونین سید مرتضی آوینی بخیر که چه زیبا نوشت:

« در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود.»

ادامه دارد …

موضوعات: شهدا, زندگینامه شهدا
[دوشنبه 1396-05-23] [ 01:12:00 ب.ظ ]