گاهی می‌پرسیم: «قبول است که هر چه نعمت داریم از خداوند است و ما هیچ حقی نداریم و قبول است که خداوند ظالم نیست و به ما بدی نداده است و ما به اشتباه نداشته‌های خود را به «داشتن کمبود» تفسیر می‌کنیم، ولی چه می‌شد خداوند همه را کامل خلق می‌فرمود و هیچ کس فقیر و ناقص الخلقة و بیکار و بی‌خانه نمی‌بود و همه خوش و خرم زندگی را می‌گذراندند ؟ مگر از خداوند چیزی کم می‌شود که همه را خانه‌دار و همسردار و پولدار و … قرار دهد؟!»
پاسخ:
باید بدانیم جود و کرم خداوند تمامی ندارد ولی چیزهائی مختلفی مانع از آن می‌شود که همه را آن طور که در سؤال آمده خلق بفرماید.
یکی از چیزهائی که مانع از یکسانی مخلوقات می‌شود محدودیت‌های عالم ماده است. اگر بنا باشد همه یکسان باشیم کار فقط به ما انسانها ختم نمی‌شود بلکه موجودات دیگر هم جزء معترضین خواهند بود و همه حیوانات و گیاهان و سنگها و … هم اعتراض می‌کنند که چرا ما مانند انسانها نیستیم که راه برویم و بفهمیم و پیشرفت کنیم و …
در آن صورت باید خداوند همه را انسان می‌آفرید و یکسان و نه درختی و نه بوته‌ای و نه حیوانی و نه سنگی و نه زمینی و نه آسمانی و نه و نه و نه و … و گرنه اگر زمینی و درختی و خانه‌ای غیر از انسان وجود داشته باشد حتماً اعتراض خواهند کرد که چرا من این‌طور و آن‌طور نشدم.

ادامه مطلب :


آیا چنین دنیائی قابل تصوّر است؟! هر عاقلی می‌فهمد که در عالم دنیا چنین وضعیتی امکان پذیر نیست. عالم دنیا به گونه‌ایست که محدودیت‌هائی دارد و زندگی در آن وابسته به وجود تفاوتهائی میان مخلوقات است که هر کدام در جای خود نقش خود را ایفاء نمایند. خاک وظیفه خود و درختان کار خود و حیوانات نقش خود و انسانها نیز مسؤولیت خود را به دوش بکشند و این مجموعه همه با هم هر کدام به سوی کمال نهائی خود حرکت نماید.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست
پس محدودیت این عالم یکی از موانع تساوی مخلوقات آن است و این محدودیت هم اقتضاء خود این عالم است نه نقص خداوند.
یکی دیگر از چیزهائی که مانع آن شده که جود خداوند به شکل یکسان همه را در بر بگیرد حکمت خداوند است.
حکمت خداوند نمی‌گذارد که انسانها همه یکسان باشند؛ زیرا اگر همه انسانها از یک جمال و یک علم و یک توان مالی و یک امکانات برخوردار باشند دیگر نمی‌توان کسی را به عنوان رئیس و دیگری را به عنوان مرؤوس انتخاب کرد. دیگر نمی‌توان یکی را استاد و معلم کرد و دیگری را طبیب و دیگری را قصاب و دیگری را نظافتچی و دیگری را آهنگر و دیگری را … و همه می‌خواهند رئیس باشند و در بهترین شرائط اجتماعی و طبیعتا همیشه به عده‌ای ظلم می‌شود و همیشه مردم در درگیری و جنگ بر سر تصاحب شرائط برتر خواهند بود.
نظام صحیح زندگی در این عالم بر تقسیم صحیح کارها مبتنی است و تقسیم عادلانه کارها بر همین تفاوتها استوار است و بدون این تفاوتها زندگی عادی بشر از هم می‌پاشد و حکمت خداوند که این عالم را برای تکامل بشر خلق فرموده است اقتضاء می‌کند که این تفاوتها را قرار دهد تا نظام بشر به شکل صحیحی در جریان بیافتد و هر کس در جایگاه خود قرار گیرد.
و البته این اختلافات «تفاوت» است نه «تبعیض»، زیرا کسی حقی قبل از خلقت نداشته تا در اعطاء حقوق افراد «تبعیضی» صورت گرفته باشد.
پس از آنکه انسانهائی را خداوند با تفاوتهائی آفرید حکمتش اقتضاء می‌کند که هر کدام را در مسیر کمال خود سوق داده و به سوی هدف خلقت پیش برد و چون قابلیتها و شرائط متفاوت است راه هر کدام به سوی کمال نیز متفاوت خواهد بود؛ همانطور که درمان هر مریضی راهی دارد و هیچگاه طبیب حاذق نسخه واحدی برای همه مریضان نمی‌پیچد گرچه مریضیشان شبیه به هم باشد.
در مسیر کمال برای یکی فقر خوب است و برای دیگری غنا و برای یکی مرض پسندیده است و برای دیگری سلامتی و برای یکی غربت نیکوست و برای دیگری انس و رفاقت.
در اینجا هم بازمشکل از دانش کم‌پایه ماست. مثال ما بسان کودکی مریض است که پدر و مادرش از سر دلسوزی و برای درمانش او را از خوردن کیک و شیرینی محروم نموده‌اند ولی به برادران و خواهرانش شیرینی می‌دهند و آن کودک در حد فهم کودکیش کار ایشان را ظلم می‌پندارد.
کار پدر و مادر حکیمانه و از سر مصلحت است و قضاوت کودک کودکانه و از سر جهل و اختلاف در تعیین خوب یا بد بودن خوردن شیرینی به اختلاف در هدف پدر و مادر با کودک برمی‌گردد. کودک به دنبال خوشی گذرا است و لذا از دید وی خوردن شیرینی خوب است و پدر و مادر به دنبال رشد و تعالی پایدار کودک و لذا خوردن شیرینی و مریض ماندن کودک از نگاه ایشان بد و ناصواب است.
بسیاری از سختیهائی که خداوند در این عالم به انسان می‌دهد برای رشد و ترقی انسان و یا جلوگیری از سقوط است؛ فقط مشکل اینجاست که ما چون کمال خود را چیزی می‌دانیم غیر از آنچه خداوند کمال ما می‌داند و در حقیقت کمال ماست لذا به آن اعتراض می‌کنیم.
ما مانند کسانی هستیم که از کودکی در غاری زیبا و پر از عجائب به دنیا به دنیا آمده‌اند و در تمام عمر سرگرم تماشای زیبائی‌های غار هستند، غافل از آنکه در بیرون مناظری هزاران بار دلفریب‌تر از آن وجود دارد.
انسانی مهربان و دلسوز به غار می‌آید و سعی می‌کند جلوی ما در گشت و گذار در غار بگیرد تا ما به جای مشغول شدن به عجائب غار کم‌کم به سوی در ورودی غار حرکت کنیم و راه به عالمی نورانی و روشن بیابیم و ما در پندار خود وی را شخصی ظالم می‌شماریم که جلوی آسایش و راحتی ما را گرفته است.
دنیا مانند آن غار تاریک است که ما فریفته زیبائی‌های خود می‌کند و مصیبت‌ها برای آن است که بفهمیم که این لذت‌ها و زیبائی‌ها ارزشی ندارد و باید روزنه‌ای به عوالم بالا که سراسر نور است گشود و تا سرگرم این دنیا باشیم راه نفوذ در آن عوالم را نمی‌یابیم. خداوند چون همواره از سر مهربانی و رحمتش در حال دعوت نمودن ما به آن عالم زیباست حکمتش اقتضاء می‌کند که ما را از برخی از لذتها محروم نماید و ما چون به اشتباه کمال خود را در همین مال و زن و فرزند و علم و… می‌بینیم این محرومیت را که نعمتی برای بیداری و رشد است مصیبت می‌بینیم.
در هر حال تفاوتها همه از سر حکمت است و رحمت و حکمت خداوند از مهمترین عواملی است که مانع از آن می‌شود که همه به شکل یکسان از جود خداوند بهره ببرند.
باری، گذشته از این امور خود عظمت خداوند موجب خلق مخلوقات متنوع و متفاوت است. خداوند واجب الوجود است و واجب الوجود دارای هر کمالی است و یکی از کمالات خلق کردن است؛ مانند چراغی که سالم است که سلامتش سبب می‌شود که نورافشانی کرده و نور را از خود بیرون بریزد و هر چه قوی تر باشد بیشتر نور می‌دهد و اگر نور ندهد علامت نقص وی خواهد بود. توضیح این مسأله را که در روایات هم بدان اشاره شده است، باید در کتب فلسفی و عرفانی دنبال نمود.

منبع: Gofteman-bartar.ir

موضوعات: قرآنی, اجتماعی, نکته های ناب
[سه شنبه 1395-02-28] [ 12:27:00 ب.ظ ]