با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم. ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید یاحق.
ساجدین(ندای صلح و حقیقت)
قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم
دختر شهید مدافع حرم “حسین بادپا” در همایش “دفاع مقدس، ایثارگران و شهدای استان کرمان” که در برج میلاد برگزار شد، دلنوشتهای تقدیم به پدر مفقودالجسدش قرائت کرد که متن آن در ادامه میآید: “شاعری جایی نوشته بود: عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست، عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است؛ بگذشت در فراق تو شبهای بی شمار هرشب به این امید که فردا ببینمت.
بابای من مرد بالابلند دیروز و هزار تکه امروزم، هرگز تصور نمیکردم روزی بیاید که ثانیهها برایم سالی بگذرد از غم فراقت، روزی بیاید که لبخندت را گم کنم بین خطوط مبهم روزگار، روزگاری که هیچ وقت بی تو بودن را در آن نمیدیدم. “شاعری جایی نوشته بود: عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست، عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است؛ بگذشت در فراق تو شبهای بی شمار هرشب به این امید که فردا ببینمت. بابای من مرد بالابلند دیروز و هزار تکه امروزم، هرگز تصور نمیکردم روزی بیاید که ثانیهها برایم سالی بگذرد از غم فراقت، روزی بیاید که لبخندت را گم کنم بین خطوط مبهم روزگار، روزگاری که هیچ وقت بی تو بودن را در آن نمیدیدم. بابا همیشه دعایت این بود که پیوند بخوری به دوستان رفتهات و بشوی یکی از همان سنگهای مشکی گلزار شهدا، دست به کار شدی و مریدگونه مرادت سردار سلیمانی را راضی کردی تا بتوانی از تعریفهایی به اسم مرز بگذری و در کنار حریم بزرگ بانوی قصه عاشورا به پاسبانی بپردازی. بابای خوبم تو مشق عشق را از سنگرهای تفدیده اهواز شروع کرده بودی و در آبهای خروشان اروند به اوج رسانده بودی؛ رفقایت که آسمانی میشدند شوقت برای رهایی بیشتر میشد غافل از اینکه اذن رفتن شما در دستهای با کفایت عمه سادات بود و خونت میبایست بشود سنگفرش حرم بانوی ستم کشیدهای که مادر من و همه زنان مومنه سرزمینم حاضرند سرهای شریک زندگیشان را هدیه کنند تا خللی به آستانهشان وارد نشود.
بسم رب شهدا و صدیقین یا «مدافع حرم» باش یا «مدافعِ مدافعان حرم»…! این مرقومه را زمانی نگارش می کنم که روزگارِ موشک است و هم روزگارِ مذاکره!…. همین یک سطر برای اینجایش بس است! تفسیر و تأویلش با شما…!
چند سال پیش بود که مستکبرین عالم احساس کردند، اکنون سوریه ظاهراً مکان مناسبی برای تغییر معادلات دنیاست و خیلی زود آن نقطه از جهان اسلام به محل تجمع گروههای مختلفی از افراطیون تکفیری تبدیل شده و سرانجام «داعش» به نمایندگی از استکبار (بخوانید آمریکا!) وارد میدان شده و جنگی بزرگ و آخرالزمانی بر سر آرمانهای بزرگ بشری در آنجا آغاز کردند. اما سوریه فقط گام اول و پوششی برای اهداف بزرگ تر مستکبرین عالم و ابزارهای خودساخته ی آنان در قالب گروه های تکفیری بود و هست، که همانا هدف غایی، حذف جبهه مقاومت اسلامی از مختصات دنیا و نهایتاً تقابل با مرکزیت توحیدی-انقلابی جهان یعنی کشور امام زمان(عج)«ایران» است. تقابل های امروزی برای کشورگشایی نیست، تقابل شعار توحید با حزب الشیطان است و بس…
و اما…مدافعان این شعار توحید، مکان نمی شناسند! کما اینکه شهید بزرگور سید مرتضی آوینی برای امروز می گوید:«کربلا را تومپندار که شهری است در میان شهرها و نامیست در میان نامها، نه؛ کربلا حرم حق است». حرم حق اکنون جبهه های مقاومت اسلامیست، آنجاست که صدای هَل مِن ناصر یَنصُرنی اهل بیت(ع) را، مظلومیت حرم حضرت زینب(س) را عده ای شنیدند و رفتند و خواهند رفت!
اکنون حرم حق از شلمچه و هویزه ها به سمت تپه های تاریک نُبل و الزهرا و… سفر کرده که ارذل ترین انسان ها از حزب الشیطان عزم مبارزه با حزب ا… کرده اند، می خواهند پازل استکبار برای جمهوری اسلامی را تکمیل کرده و برسند به بازگشایی عقده ی اصلی خود با ندا دهندگان شعار توحید در عالم، عقده گشایی با فرزندان علی(ع) و نهایتِ نهایتش براندازی پدیده ای بی نظیر، بیدارگر امت های مستضعف عالم، غیر قابل سازش و تسلیم به نام «انقلاب اسلامی»…
اکنون همسنگران نسل سومی و گاهاً همرزمان شهیدان باکری، همت، زین الدین و باقری ها… این بار با اطاعت از ولی، به جای اروند کنار در روستاها و شهرهای ناآشنایی به دفاع از شعار توحید، به دفاع از اسلام، به دفاع از حرم حق الهی و اهل بیت(ع) مشغولند…! اینها دیگر از یا لیتنا کنّا معکم نمی گویند..! می گویند: جنگیدن برای آزادسازی نبل و الزهرا مثل جنگیدن در رکاب امام حسین(ع) در روز عاشوراست…(این بخشی از وصیتنامه یکی از شهدای مدافع حرم «شهید مصطفی جعفری» بود…)
تقدیم به همه ی شهدای اسلام از صدر تا کنون بالاخص شهدای مدافع حرم شهرمان
وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ امواتا،بَل احیاءُ عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقون گمان مبر آنان که در راه خدا شهید شدند؛مرده اند!آنها زنده اند و نزد پروردگارشانند و متعنمند به انعام او…
ای شهید!می دانیم که شهید و شهادت الفاظی هستند که بالاترین مفاهیم ازشهای اللهی و انسانی را در خود نهفته دارد و تو به این مفاهیم دست یافته ای!
جسم و لباس تو از ناحیه ی روح تو کسب شرافت کرده که نیازی به غسل و کفن نداری!
ای شهدا این روز ها ،هوای شهرهامان،بارانیست!
دیده هایی که،عزیز دلشان بودید؛اشک می بارند!
وانوار معنوی که از وجودشما در شهرها پیچییده است بر دلهای پوسیده ما می بارد!
و شما، باردیگر ثابت کردید ،مسلمان حقیقی شرف و عزت خود را ازاهل بیت گرفته!