دلم برایت تنگ شده است / دلم برای یک غروب تنها بودن با تو تنگ شده است / بسیار هم تنگ شده است این دل /
بی قرار دیدار یار شده است این دل / بی تاب دیدار و مناجات شده است این دل /
دلم تنگ شده است برای تنهایی آن زمان که خورشید کم کم از آسمان به زیر می آید /
و شب شروع میشود… /
شب ها را خیلی دوست دارم / بسیار و بسیار / شب مرا یاد تو می اندازد .
شب تجلی ستار العیوبی توست / آنسان که فارغ از گناهان بیشمارم / بر سر سجاده ی دل /
دورکعتی نماز قرب می خوانم نمازی برای دیدن / تا مرا ببینی تا مرا دریابی / و بعدش تا سپیده صبح برا راز میگویم /
تمام حرف هایم را / تمام نگفته هایم را / تمام دل تنگی هایم را / تمام درد هایم را /
و تو چه ساده و زیبا / بر سر سفره ناچیز دلم مینشینی و گوش فرا می دهی /
و در هنگامه رفتنم / برایم قدری آرامش / مقداری توکل / بی اندازه ایمان / بی نهایت صبر / از عرش کبریای خود به سوغات می آوری /
و من بی قرار غروبی دیگر و شبی دیگر که با تو سحر شود /
در هیاهوی روز و روزمره هایم گم میشوم … /
آری !
شب های من وتو صبحی زیباست…
موضوعات: دل نوشته
[چهارشنبه 1396-03-24] [ 05:18:00 ب.ظ ]