اگر میخواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت میشد. این بود که خودم فرح را خواستم که به او نهیب زدم و زنیکه گدازاده خجالت نمیکشی این قبیل کارها را جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟» البته ملکه پهلوی درباره غیرت محمدرضا گزافهگویی میکند. چطور ممکن است شاهی که خود مظهر فساد است و خواهر و مادرش در پیش چشمش به هرزگی میپرداختند از رابطه همسرش ناراحت شود؟ شاید پاسخ فرح به ملکه تأییدی بر استنباط ما باشد. فرح گفت: «درست گفتهاند، شاه میبخشد؛ شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!»(17) اختیار پایینتنه ظاهراً از اعتقادات راسخ فرح بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر خوابیدن با فریدون جوادی در یک اتاق، در بیمارستان قاهره مورد اعتراض احمدعلی انصاری قرار گرفت، همین پاسخ را داد که همه «اختیار پایینتنه خودشان را دارند.» (18)
ماجرای عشقی دیگر فرح با بژورن مایرولد است. فرح یک شب در کافه محله لاتن با وی که یک دانشجوی نروژی بود، آشنا شد و «این آشنایی یک عشق آتشین بین آنها ایجاد کرد. در ابتدا، کار آنها لاس زدنهای پاک! بود، ولی دیری نپایید که این لاس زدنها تبدیل به بوسههای بسیار عاشقانه شد.» این رابطه همچنان برقرار بود تا اینکه فرح چند وقت بعد ناپدید شد. پس از آن بژورن از روزنامهها فهمید که فرح نامزد شاه ایران شده است. فرح هنگام بازگشت به فرانسه او را خواست و موضوع را به اطلاع وی رساند. فرح به وی گفت: «بژورن من همان هستم که بودم، برای تو ملکه یا علیاحضرت نیستم، فقط و فقط فرح هستم. به من وعده بده که دوستی ما در قلب ما هر طوری که شده است، باقی بماند.» (19)
فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمیکرد و با هر بیسر و پایی طرح مراوده میریخت. از جمله با مربی اسکیاش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد. (20)
رفتار جلف فرح در کاخ یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه میخواست استراحت بیشتری بکند با لحنی پرخاشکنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگلها که دور و برتان میگردند، دست بردارید. وقتی اینجور آدمها دور و برم را گرفتهاند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟»(21)
درباریان شاه چنان در فساد غوطهور بودند که گاه دست به اعمالی جنونآمیز میزدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، همآغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمیگذاشت. حتی فریده دیبا در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم میبوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم میرقصند، سخت تعجب میکرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دستهایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.» (22) چند سال بعد در آستانه انقلاب، همین موضوع تکرار شد. فرح با کارتر در شب ژانویه (11 دیماه 1356) در کاخ نیاوران رقصید و همین مسئله یکی از شعارهای مردم ایران در تظاهرات روزانه آنها شد.
پینوشتها:
(1) ژانلو روریه یا ژان لوروریه و احمد فاروقی، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی نراقی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1358، ص 103.
(2) خاطرات فریده دیبا، دخترم فرح صص 20ـ29.
(3) خاطرات تاجالملوک، ص 458.
(4) همان، ص 459.
(5) همان، ص 465.
(6)همان، ص 460.
صفحات: 1 · 2
موضوعات: دهه فجر, جشنواره پیروزی انقلاب
[یکشنبه 1395-11-24] [ 01:46:00 ب.ظ ]