ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  آبجی و داداش اینترنتی!! ...

چقدر بر ارزش‌هایی که به آنها معتقدیم پافشاری می‌کنیم و چقدر تابع شرایط محیطی هستیم؟

آیا آنچه به دست می‌آوریم ارزشمندتر است یا آنچه از دست می‌دهیم؟

حال در فـضـای مـجـازی که اینقدر رابطه‌ها تنگاتنگ و به عبارتی رابطه خواهر- برادری شده مسئله حجاب چگونه تفسیر می‌شود؟

بد نیست هر از گاهی رفتار‌های مجازی‌مان را با برخوردهایمان در دنیای حقیقی محک بزنیم و ببینیم چقدر غرق این مجازی صفر و یک شده‌ایم؟
آبجی و داداش ِ اینترنتی!!
یه پسری… تیرش تو مخ زنی به سنگ می خوره ، یا نمی خواد ریسک کنه و مستقیم پیشنهاد بده , یا دختره اصلا accept ش نمی کنه , Yahoo! ID دختره رو از فیس بوکش بر می داره , بهش PM می ده:

و یه چند روزی با همین روال ادامه می ده و سعی می کنه بعنوان آبجی داداش اینترنتی , باهاش صمیمی تر و صمیمی تر شه !!! :


شایان ذکر است که… تو این مرحله تو فیس بوک همدیگه بعنوان Sister/Brotherدرج شدن تو قسمت Family !

ادامه »

موضوعات: نکته های ناب
[شنبه 1393-10-06] [ 12:03:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تمثیلات جالبی از حجاب ...


به نام خدا

*غنچه تا غنچه است در حجاب است ، هيچ كس هوس چيدن آن را نمى كند. اما همينكه حجاب را كنار نهاد و باز شد، آنرا خواهند چيد. وقتى كه چيدند چند روزى هم ممكن است در جاى مناسب قرارش دهند. اما ديرى نمى پايد كه پژمرده و پرپر مى شود و آن را در سطل زباله مى ريزند.

خواهران باحجاب هم همچون غنچه اند، هيچ كس دست طمع و تصرف ، به سمت آنها دراز نمى كند.

اماّ همينكه اين حجاب را كنار گذارند مورد طمع ديگران واقع خواهند شد.

……

*تا زمانيكه سرشيشه عطر بسته است ، عطر داخل آن هم محفوظ خواهد بود،ولى به محض اينكه چند ساعتى سر شيشه عطر برداشته شود عطر داخل آن مى پَرد و تنها شيشه خالى بدون عطر مى ماند و كسى بدان ميلى ندارد.

حجاب همانند سرشيشه عطر است كه بوى خوش و زيبايى و حلاوت و طراوت زنها را حفظ مى كند و با برداشتن حجاب ، آن زيبايى و حلاوت از بين مى رود. رمز زيبايى زنهاى مسلمان هم همين حجاب است .

ادامه »

موضوعات: نکته های ناب
 [ 12:01:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چادرم؛ ...


چادری‌ها چند نوع‌اند. چادری‌هایی که سنتی چادری‌اند، چادری‌هایی که زورکی چادری‌اند و چادری‌هایی که آن را به عنوان حجاب‌ شان انتخاب کرده‌اند و فلسفهٔ پوشیدن چادر دست‌کم برای خودشان حل شده است.
البته مرز بین این‌ها هم درست مشخص نیست. مثلا چادری‌هایی داریم که در فلسفهٔ حجاب و چادر حتی قلم می‌زنند و صاحب‌ نظر محسوب می‌شوند، اما از این که پر چادرشان را به باد بدهد هم ابایی ندارند. کار در مورد این‌ها سخت‌تر است. یعنی سخت است برای کسی که در این موضوع با سواد است بیایی منبری دوستانه بروی که آن مانتوی رنگ‌وارنگی که زیر این چادر تن‌ات کرده‌ای و به زور تا زانوهایت می‌رسد، وقتی بین دو لبهٔ سیاهی چادر قاب می‌شود، بدتر و بیشتر جلب توجه می‌کند تا وقتی که همین مانتوی رنگارنگ را بدون چادر بپوشی.

ادامه »

موضوعات: نکته های ناب
[پنجشنبه 1393-10-04] [ 11:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اگر حجابت را یک پیام بدانی، و یا یک اسلحه، در محیط کفر هم بروی از خودت دورش نمی کنی ...


اگر حجابت را یک پیام بدانی، و یا یک اسلحه، در محیط کفر هم بروی از خودت دورش نمی کنی، اما اگر ندانی چرا حجاب داری و یا چادری می پوشی هر از گاهی در مقابل جوانی که می ایستی سعی می کنی در برابر باد باشی تا کمکی باشد برای کنار رفتن چادرت، همان چادری که ندانستی چرا پوشیدی.
بله خواهرم حجاب تو می تواند یک عادت باشد، یک تظاهر باشد، و یا یک اجبار باشد، اما بیا کاری کن که حجاب تو یک انتخاب عاقلانه و حافظ پاکی و عصمت تو باشد،حجابت نمایی از بندگیت باشد.
نوشته شده توسط وبلاگ نویس

موضوعات: نکته های ناب
 [ 11:46:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  خدا معدن خوبي‌هاست، آن‌قدر خوبي نزد خدا هست كه نه چشمي ديده نه گوشي شنيده. ...


از دنيا كه به درگاه خدا باز می‌گرديم، كارهای خوبمان را هديه با خود می‌بريم. خدا معدن خوبی‌هاست. آن‌قدر خوبي نزد خدا هست كه نه چشمی ديده نه گوشی شنيده. ما اگر جای خدا بوديم، چه می‌كرديم؟

با كسی كه خوبی را به معدن خوبی باز می‌گرداند و به صاحب معدن می‌گويد: هديه برايت آورده‌ام، چه بايد گفت؟ صاحب معدن اگر بگويد: «اين خوبی كه تو برای من هديه آورده‌ای، از همين معدن من، سفر كرده و آمده و آمده تا به تو رسيده؛ پس در واقع، اين كار خوب، هديه من است به تو نه هديه تو به من…» حرف نابجايی زده ؟ ولی خدا كار خوب ما را نه تنها به عنوان هديه می‌پذيرد بلكه اگر بخواهيم، حاضر است آن را از ما دوباره بخرد. اين از بزرگواری و بی‌نيازی خداست.

ادامه »

موضوعات: نکته های ناب
 [ 11:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  داستان واقعی و آموزنده از رهایی یک دختر ...

داستانی که دوباره رخ داد

پس ایمان بیاوریم که حجاب …………………

حضرت علی (ع): زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است .

خانوووووووم…. شــماره بدم؟

خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. … روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….! دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… دردش گفتنی نبود…!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد… وارد حرم شد و کنار ضریح نشست زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن… چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!! دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد… امــــا… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد! احساس امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد… دید چـــادر امامــزاده را

موضوعات: نکته های ناب
 [ 12:08:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت