ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  خدا معدن خوبي‌هاست، آن‌قدر خوبي نزد خدا هست كه نه چشمي ديده نه گوشي شنيده. ...


از دنيا كه به درگاه خدا باز می‌گرديم، كارهای خوبمان را هديه با خود می‌بريم. خدا معدن خوبی‌هاست. آن‌قدر خوبي نزد خدا هست كه نه چشمی ديده نه گوشی شنيده. ما اگر جای خدا بوديم، چه می‌كرديم؟

با كسی كه خوبی را به معدن خوبی باز می‌گرداند و به صاحب معدن می‌گويد: هديه برايت آورده‌ام، چه بايد گفت؟ صاحب معدن اگر بگويد: «اين خوبی كه تو برای من هديه آورده‌ای، از همين معدن من، سفر كرده و آمده و آمده تا به تو رسيده؛ پس در واقع، اين كار خوب، هديه من است به تو نه هديه تو به من…» حرف نابجايی زده ؟ ولی خدا كار خوب ما را نه تنها به عنوان هديه می‌پذيرد بلكه اگر بخواهيم، حاضر است آن را از ما دوباره بخرد. اين از بزرگواری و بی‌نيازی خداست.

ادامه مطلب :

می‌گويند در زمان مامون، خليفه عباسی، يك عرب باديه‌نشين، روزی به درگاه مامون آمد و ‌گفت كه برای خليفه هديه آورده‌ام. وقتی او را به حضور خليفه بردند، معلوم شد كه اين مرد بيابان‌نشين، در كناره‌ای از بيابان خشك و سوزان، آبگيری زلال يافته، آبی كه شيرين‌تر از آن در عمرش نديده بوده. پيش خودش فكر كرده كه اگر اين آب بی‌نظير را برای خليفه هديه ببرم؛ شايد جايزه‌ای در برابرش بگيرم و زندگی‌ام تكانی بخورد . وقتی خدمتكاران خليفه سر مشك مرد باديه‌نشين را باز كردند و كاسه‌ای از آن آب برای خليفه بردند، اولين جرعه‌ای كه از گلويش پايين رفت، تا آخر ماجرا را فهميد. آب شور و تلخ‌مزه‌ای بود ولی عرب باديه كه هرگز جز آب‌های مانده از باران و ته‌نشسته در گودال‌ها نخورده بود، در عالم خودش فكر می‌كرد كه آب بهشت پيدا كرده است. خليفه به روی خودش نياورد و توی ذوق آن بيچاره نزد. كلی از طعم و مزه و زلالی آب تعريف كرد و حسابی تشويقش كرد و گفت: جايزه بزرگی پيش من داری فقط به يك شرط و آن شرط اين است كه از در كاخ كه بيرون رفتی، مستقيم به نزد قبيله‌ات در بيابان بازگردی و در بغداد توقف نكنی. بعد دستور داد هزار سكه طلا به او بدهند و روانه‌اش كنند. بعد نزديكان خليفه از او پرسيدند كه آن شرط برای چه بود؟ گفت: اگر او به داخل شهر می‌رفت و آب عظيم رود دجله را می‌ديد كه چگونه پر نيرو و زنده و بی‌حساب از دل بغداد می‌گذرد، می‌فهميد كه آب مشكش هيچ نيست. ترجيح دادم كه در اين خيال بماند كه برای من آبی به زلالی و شيرينی آب بهشت آورده ولی خجالت نكشد .

تحقیق توسط وبلاگ نویس


موضوعات: نکته های ناب
[پنجشنبه 1393-10-04] [ 11:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
نظر از: محبوبه عظیم زاده آرانی [عضو] 

سلام و عرض ادب
قشنگ بود نشنیده بودم
در ضمن از حضورتان در وبلاگم بسیار ممنونم
در پناه حق باشید

1393/10/05 @ 19:00


فرم در حال بارگذاری ...


  داستان واقعی و آموزنده از رهایی یک دختر ...

داستانی که دوباره رخ داد

پس ایمان بیاوریم که حجاب …………………

حضرت علی (ع): زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است .

خانوووووووم…. شــماره بدم؟

خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. … روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….! دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… دردش گفتنی نبود…!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد… وارد حرم شد و کنار ضریح نشست زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن… چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!! دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد… امــــا… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد! احساس امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد… دید چـــادر امامــزاده را

موضوعات: نکته های ناب
 [ 12:08:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: مریم [عضو] 

سلام دوست عزیزنکته ی ظریفی بودخداقوت
برقرارباشی وموفق

1393/10/05 @ 20:10
نظر از: علم جو [عضو] 
علم جو
4 stars

خوب بود خوشم اومد ادامه بده ما دوست شماییم!

1393/10/05 @ 16:34


فرم در حال بارگذاری ...


  سلام دوست من . فرق تو با اون میدونی چیه ؟ ...

 

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

سلام دوست من . فرق تو با اون میدونی چیه ؟

اینکه تو خودتو میکشی و به هر رنگی در میاری که بتونی دل چندتا آدم مثل خودتو به دست بیاری

اما اون نه

اینکه مانتوهات روی چوب رختی به ترتیب بیرون رفتنت چیده شدست که مبادا لباسی که صبح پوشیدی و رفتی بیرون

با اونیکه بعداظهر میری یکی باشه.

ادامه مطلب :


اما اون نه … اونم خودشو میکشه دل یکیو به دست بیاره اما دل کسی و که دل همه دستشه

آره معبودشه عشقشقه هرکاری میکنه تا دلشو به دست بیاره

آره اونم مواضبه لباساش تکراری نشه !!! امروز نماز صبح . ظهر و با اون چادر گلدار صورتیه خونده اما نماز مغرب و باید با اون چادری بخونه که مادرش از مکه آورده …

تو دنبال ادکلن های برندی اونهایی که وقتی تو خیابون راه میری وقتی صدمترم از کنار طرف گذشته باشی ولی بازم عطرش بمونه ، چی میگن؟ آها ماندگاریش زیاد باشه

اونم دنبال عطرهای برنده واسه اینکه میخواد بره سر قرار با خدا اما برندش کول واتر و پرنسس نیست عطر سیب و عطر حرمه….

فرق تو با اون اینکه تو وقتی دنبال مدرنترین آتلیه ها هستی که عکس مدلینگ بگیری و اینور اونور پخش کنی که آره ما اینیم اون از قاب و لنز دوربین فراریه چون میدونه اون بالا بالا ها یکی دوربینی داره که لحظه لحظه ی زندگیش و داره ثبت میکنه …

آره تو میتونی خوش باشی تو خیابون ، پارک ، همه جا قهقهه بزنی و صدای نازکتو پخش کنی بین همه اما اون نه صداشو لازم داره صداشو می خواد برا وقتی که شبها داره با خداش راز و نیاز میکنه

شاید تو رو همه دوس داشته باشن و اونو مسخره کنن … اما اون دلش خوشه که یه مادری که الگوشه و کاراشو از اون یادگرفته دوسش داره و بهش آفرین میگه

خیلی فرق های دیگه دارینا اما همینش کافیه

حالا فهمیدی فرق تو با اون چیه ؟؟؟

نوشته شده توسط وبلاگ نویس

موضوعات: نکته های ناب
[سه شنبه 1393-10-02] [ 11:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: ابی ارام [عضو] 
5 stars

خیلی خوب بود ممنون

1393/10/04 @ 11:43
نظر از: گفته ها و ناگفته های یک طلبه [عضو] 

سلام گل بانوی من
خوبید ان شاالله؟
عزیزمی(لبخند) اما با این نوع گفته ها و دیدگاهها موافق نیستم….

1393/10/03 @ 16:48
نظر از: دلفيه [عضو] 
دلفيه
5 stars

احسنت طیب الله انفاسکم

1393/10/03 @ 01:06


فرم در حال بارگذاری ...


  غــــــربــــــتـــــــــ ... ...

آیا همانقدر که برای مظلومیت امام حسین گریه کرده ای

برای غربت امام زمانت گریه کرده ای؟؟؟؟

موضوعات: نکته های ناب
 [ 10:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  زن در نگاه وهابیت ...

وهابیت داعیه دار بازگشت به همان عنادها و سرکشی های قرون اول اسلامی است . مساله زن و تحقیر او به عنوان بارزترین رفتار جاهلی ، سند گویایی بر این مدعاست. وهابیان ، زن ، این موجود ظریف و لطیف خلقت را در ردیف حیوانانی چون الاغ و شتر قرار میدهند . چنانچه در کتابهایشان آمده : (( نمازگزار باید هنگام نماز،حائلی را قرار دهد تا اگر زن یا الاغ یا شتری رد شود به نماز او ضرری نزند ، نمازگزار با گذاشتن مانع در مقابل خود ، مانه از شکسته شدن نمازش بخاطر عبور زن ، الاغ یا شتر میشود.((ابوهریره)) و ((احمدبن حنبل)) هم در کتاب هایشان احکامی شبیه به این د ارند.

تحقیق توسط وبلاگ نویس و ویژه نامه دشمن شناخت ص 24

موضوعات: اجتماعی
 [ 10:42:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  آیا اینها نمی دانند روزی خواهند مرد؟ ...

آیا این ها نمی دانند که روزی خواهند مرد ؟ و باید در محضر خدای جهانیان پاسخگوی اعمال و رفتار خویش باشند ؟ چرا همه مرگ را فراموش کرده اند و فقط آن را برای همسایه می دانند ؟

 

موضوعات: نکته های ناب
[دوشنبه 1393-10-01] [ 11:16:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام و دعای خیر

بازخوانی بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره حماسه 9 دی

مطمئن باشيد كه روز نهم دىِ امسال هم در تاريخ ماند؛ اين هم يك روز متمايزى شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرائط كنونى - كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست - اين حركت مردم اهميت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف اين قضايا فكر ميكند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن على (عليه السّلام) را مى‌‌‌بيند. اين كارها كارهائى نيست كه با اراده‌‌‌‌ى امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست.

دست خدا را در ۹ دی دیدیم.

1393/10/08 @ 21:29
نظر از: مرادی [عضو] 

سلام

اگه باور داشتند که این طور عمل نمی کردند .

التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج

1393/10/02 @ 22:48


فرم در حال بارگذاری ...