ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  امام علی(ع) و لقب امیرالمومنین ...

· سرور مومنان خلفیه مسلمانان : آسمان را حق بود گر خون بگریزد بر زمین بر زوال ملک مستعصم امیرالمومنین ( سعدی ) توضیح 1 نخست این لقب به عمربن خطاب داده شد و پس از او خلفا را بدین لقب خواندند و این رسم تا پایان دوره عباسی ( شرق و غرب ) معمول بود . سلطان سلیم اول پادشاه عثمانی درسال 923 ه ق . /1517 م . خلفیه عباسی مصر را مطیع خود کرد و حق خلافت را بخود اختصاص داد و از این تاریخ سلاطین عثمانی لقب امیرالمومنین یافتند . توصیح شیعه این لقب را به علی ع بن ابی طالب اطلاق کنند.

 

امام علی(ع) و لقب امیرالمومنین

امیر در زبان عربی به معنی فرمانده، سلطان و رهبر است. بعد از اسلام، کسانی را که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا به فرماندهی ماموریت های جنگی منصوب می شدند امیر می نامیدند. اما عنوان«امیرالمومنین» به معنی خلیفه و فرمانده کل قوای اسلام و پیشوای مومنان است.

 به اعتقاد علمای شیعه، «امیرالمومنین» عنوانی است که خدای تعالی به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس دیگر، چه قبل و چه بعد از او، برازنده این لقب نیست. در حدیثی آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود:«هنگام سلام به علی، او را امیرالمومنین خطاب کنید.» و در حدیث دیگری آمده است که:« خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین نامیده است».

 از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد:«آیا به حضرت قائم ، لقب « امیرالمومنین » خطاب می شود؟» فرمود:«نه، این عنوان مخصوص علی علیه السلام است؛ هیچ کس، نه قبل از او و نه پس از او، سزاوار نیست به این نام نامیده شود، و هر کس چنین ادعایی کند کافر است». از اهل سنت نیز درباره اعطای لقب امیرالمومنین به امام علی روایات بسیاری در دست است؛ از جمله: ابونعیم اصفهانی در حیله الاولیاء از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا درباره علی علیه السلام فرمود:«او امیرالمومنین و پیشوای نیکوکاران و فرمانده سواران مجاهد و خاتم اوصیاء است». نیز از ابن مردویه اصفهانی، از دانشمندان اهل سنت، نقل شده است که: جبرئیل در محضر رسول خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین خواند. از ام سلمه روایتی نیز در این باره رسیده است. ولی در ظاهر، بنا بر عقیده اهل سنت، هر مسلمانی که به اجماع یا وصایت یا شوری برای امامت و فرماندهی کل قوای اسلام انتخاب شود، امیرالمومنین است. آنان می گویند این عنوان اولین بار بر خلیفه دوم عمر بن خطاب اطلاق شد و آنگاه در عهد خلفای راشدین دیگر و خلفای بنی امیه و بنی عباس نیز هر یک از خلفا «امیرالمومنین» خوانده می شدند. فقهای زیدی مذهب نیز این عنوان را حق شرعی هر امیر علوی می دانند که برای احقاق حق، قیام کند.

ادامه »

موضوعات: اجتماعی, نکته های ناب, این هفته چه بنویسیم (8)
[جمعه 1395-06-26] [ 05:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اکمال دین ... ...

اکمال

· کامل کردن, تمام کردن

( مصدر ) کامل کردن تمام نمودن رسانیدن : اکمال نفوس . جمع : اکمالات .

· قی به معنی قی و استفراغ باشد.

دین

· یکی از ایزدان در آیین زردشتی موکل بروز بیست و چهارم هر ماه شمسی ( دین روز ) .

· ( اسم ) 1 - نام ایزدیست . 2 - روز بیست و چهارم هر ماه شمسی . 3 - آیین کیش جمع ادیان . 4 - راه روش . یا دین اسلام اسلام . یا دین محمدی اسلام .

واژه كمال در لغت مقابل نقص به كار مى‏ رود و هنگامى چيزى بدان متصف شود كه هدف مورد نظر را بر آورده نمايد بنابراين تعيين دقيق حد و مرز معناى آن وابسته به هدفى است كه از متعلق آن مد نظر است.

هنگامى كه اين واژه براى دين به كار مى ‏رود اول بايد هدف آورنده آن را شناخت. قدر جامع و مشترك همه اديان الهى كه همان دين پذيرفته شده در نزد خداى سبحان است، اسلام است؛ ان الدين عندالله الاسلام(1)؛ و اگر كسى غير از آن دينى را انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد و من يتبغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه.(2)

و معناى دين در واقع تسليم و انقياد و فرمانبردارى در برابر خداى سبحان و فرمان هاى اوست و به عبارت ديگر دين در لغت به معناى خضوع و انقياد در برابر برنامه و مقررات معيّن مى ‏آيد و در قرآن به معناى مجموعه معارف و احكام و مقرراتى اطلاق شده كه از جانب خداى سبحان نازل گشته تا برنامه زندگى بندگان باشد و مردم نيز بايد در برابر آن مقررات و معارف تسليم و منقاد باشند و دين در قرآن به كمال وصف شده است و حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز آن را به كمال وصف كرده است. از جمله در خطبه 86 فرمود: خداى سبحان كتاب و قرآن را بر شما نازل كرد كه بيانگر همه چيز است و تمام امورى كه به هدايت و سعادت و نجات انسان‏ها مربوط است در آن بيان شده است و پيامبر را آن مقدار در ميان شما عمر داده كه براى شما و او دينى را كه مورد رضاى اوست و در كتاب آسمانى اش نازل كرده كامل نمايد و بر زبان پيامبرش اعمالى را كه بر شما لازم بود رسانده است.(3)

در روز غدير با نصب على ابن ابيطالب (عليه السلام) دين كامل شد زيرا رهبرى پيدا كرد كه هم دين شناس است و هم عادل و معصوم است و هم دين را در همه ابعاد زندگى فردى و اجتماعى اجرا مى‏كند. امام باقر(عليه السلام)فرمودند:

دين داراى پنج پايه است: 1- نماز 2- زكات 3- حج 4- روزه 5- ولايت. از حضرت سئوال شد كدام يك از اين پنج پايه ارزشمندتر است؟ فرمود: ولايت با فضيلت‏ترين و با ارزش‏ترين آنهاست و براى اين كه كسى خيال نكند كه ولايتى كه افضل بناهاى اسلام است به معناى محبت و اعتقاد به حقانيت اهل بيت و يا ولايت تكوينى است فرمود: ولايت كليد و مفتاح همه آنها و والى دليل بر آنهاست.(4)

با توجه به اين كه دين خدا كامل است و در روز غدير به كامل بودن خبر داده است لازم است بدانيم كه كمال دين تنها به بيان احكام الهى نيست بلكه اين دين به مبيّن و شارح معصوم و مجرى معصوم دارد كه هم دين را به طور صحيح بيان كند و هم از تحريف و ايجاد بدعت در دين جلوگيرى نمايد و هم آن را به طور صحيح و كامل اجراء نمايد و اين، تحقق پيدا نمى‏كند جز اين كه پيامبر مسئول اين وظيفه مهم را مشخص نمايد و از اين رو در روايات، كمال دين را به ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى‏داند و اين امر در روز عيد غدير خم تحقق پيدا كرده است.

آیه اکمال دین

«الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً؛(5) امروز کافران از دین شما ناامید شده اند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمتم را براى شما تمام کردم و راضى شدم که اسلام براى شما دین و آیین باشد.»

ادامه »

موضوعات: قرآنی, اجتماعی, نکته های ناب, این هفته چه بنویسیم (8)
 [ 05:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اتمام نعمت-تمام نعمت ...

اتمام

 تمام کردن, بپایان رساندن, انجام دادن

 1 - ( مصدر ) انجام دادن بپایان رسانیدن پرداختن اکمال تمام کردن فرجامانیدن . 2 - ( مصدر ) تمام شدن .

تمام

 کامل شدن, تمام وکامل کردن, گذرانیدن و بسربردن

 1 - ( صفت ) کامل درست . 2 - صحیح بی عیب 3 . - پرداخته بر آورده بجا آورده . 4 - پخته رسیده رسا . 5 - همه همگی جملگی سراسر یکسر تمام مردم . 6 - کلا جمعا (( اعضاتمام حاضربودند . )) 7 - ( اسم ) عاقبت انجام انتها . 8 - بس بسنده . 9 - ( مصدر ) بسر آمدن بسررسیدن بپایان آمدن . 10 - مردن درگذشتن .

نعمت

 احسان, نیکی, بهره وخوشی, مال, روزی, انعام جمع

(اسم) 1 - آنچه باعث خوشی و شادکامی شخص باشد فراخی و آسایش در زندگی : فخور آنست که او را در نعمت بطر بگیرد . 2 - عطا بخشش احسان نواخت . 3 - هدیه 4 - مال خواسته . جمع : نعم انعم نعمات . یا شکر نعمت . سپاسگزاری از نعمت .

اتمام نعمت در قرآن:

راغب در مفردات خود گفته: نعمة - به كسرحرف اول و فتح دوم - به معناي حالت خوش است .

و اما نعمة - به فتح حرف اول و سكون دوم - به معناي تنعم است ، و ساختمانش صيغه مره از فعل است ، مانند ضربة كه به معناي يك بار زدن است و همچنين شتمة يك بار دشنام دادن و نعمت مر جنس را باشد يعني شامل كم و زياد مي‏شود . سپس اضافه مي‏كند : انعام به معناي رساندن احسان به غير است ، و به كار نمي‏رود مگر در موردي كه آن شخص دريافت كننده انعام از جنس ناطقين ( جن و انس و ملك ) باشد ، براي اينكه هيچوقت گفته نمي‏شود كه فلاني بر اسب خود انعام كرد ، ولي گفته مي‏شود : انعمت عليهم و و اذ تقول للذي انعم الله عليه و انعمت عليه . و كلمه نعماء در مقابل ضراء به معناي شدايد است . و نعيم به معناي نعمت بسيار است ، و لذا خداوند بهشت را با اين كلمه توصيف كرده و فرموده : في جنات النعيم و جنات النعيم ، و تنعم به معناي تناول چيزي است كه در آن نعمت و خوشي است ، گفته مي‏شود : نعمه تنعيما فتنعم يعني او را تنعيم كرد و متنعم شد ، و زندگيش فراخ و گوارا گرديد . خداي تعالي هم فرموده : فاكرمه و نعمه و به همين معناست طعام ناعم و جارية ناعمة . بنا بر اين ، در همه مشتقات اين كلمه بطوري كه ملاحظه گرديد يك معني خوابيده ، و آن نرمي و پاكيزگي و سازگاري است و مثل اينكه ريشه اين مشتقات نعومت باشد ، و اگر مي‏بينيم كه تنها در مورد انسان استعمال مي‏شود براي اين است كه تنها انسان است كه با عقل خود نافع را از ضار تشخيص داده ، از نافع خوشش مي‏ آيد و از آن متنعم مي‏شود ، و از ضار بدش مي‏آيد و آن را ملايم و سازگار با طبع خويش نمي‏بيند ، به خلاف غير انسان كه چنين تشخيصي را ندارد ، مثلا مال و اولاد و امثال آن براي يكي نعمت است و براي ديگري نقمت ، و يا در يك حال نعمت است و در حالي ديگر نقمت و عذاب .

ادامه »

موضوعات: قرآنی, اجتماعی, این هفته چه بنویسیم (8)
 [ 04:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  غدیرخم - خم ...

غدیر خم

آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیه جحفه واقع در دومیلی جحفه . چشمه ای در آن میریخته و میان آن دو مسجد رسول الله ص قرار داشته . یا روز ( یوم ) یا واقعه غدیر خم . غدیر خم در میان مسلمانان حائز اهمیت است زیرا پیغمبر ص در موقع بر گشتن ازحجه الوداع در این ناحیه خطبه ای ایراد کرد و در ضمن آن گفت : من کنت مولاه فهذاعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادلحق معه حیث کان .شیعه باستناد همین حدیث علی 4 را جانشین پیغمبر دانند و اهل سنت [مولی] را به [ دوست ] تعبیر کنند .

غدیری است بین مکه و مدینه و فاصله آن تا جحفه دو میل است موضعی است میان حرمین در ناحیه جحفه بر سه میلی آن و گفته اند نزدیک جحفه بر یک میلی آن است و ذکر آن در حدیث آمده است .

 غدیر

( اسم ) آبگیری که آب باران و سیل در آن جمع شود و بماند آبگیر تالاب .

جغرافیای غدیر خم

«غدیر خم» نام ناحیه ای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکه ای در این محل که در آن آب باران جمع می‎ شده است، به این نام شهرت یافته است. غدیر در ۳-۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات های پنجگانه است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می شود. غدیر خم به سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقت فرسا داشت.†

مسجد غدیر خم

مسجدی با گستردگی ۵۰ مترمربع در منطقه غدیر خم که در دو دهه اخیر بازسازی شد، در شهریور ۱۳۸۶ در اقدامی شبانه ویرانه شد.

واقعه غدیر خم

در باره ی واقعه غدیرخم شیعه معتقد است: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم گاه به صورت کلی وگاه نیز به گونه مشخص، در موارد مختلف جانشین خویش را به نحو روشن معرفی کرده بود، به گونه‏ای که هر یک از آنها حجت را بر افراد آگاه و حقیقت‏ جو تمام می‏کند. ولی در عین حال آن حضرت برای آنکه پیام خود را به گوش همه مسلمانان از دور و نزدیک برساند و راه را بر هر گونه تردید و تشکیک در این زمینه کاملا ببندد، به هنگام مراجعت از حجة الوداع در سرزمینی به نام غدیر خم توقف نمود و به همراهان فرمود از جانب خداوند مأموریت دارد که پیامی را به آنان برساند؛ پیامی الهی که حاکی از انجام وظیفه بزرگی بوده و چنانچه انجام نگیرد، پیامبر رسالت خود را انجام نداده است. چنانکه می‏فرماید:

ادامه »

موضوعات: مناسبتی, این هفته چه بنویسیم (8), غدیر خم
 [ 03:22:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مارقین – المارقین .... چیست ؟؟؟؟ ...

مارقین

· خوارج بر امیرالمومنین علی علیه السلام 

حضرت علی علیه السلام در دوران حکومت پنج ساله ی خود با سه گروه سرکش روبه رو شد. خواسته ی آنها تکرار وضع زمان حکومت عثمان بود: بذل و بخشش های بی جهت، اسراف کاری، تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین.

این سه گروه عبارت بودند از:

ناکثان یا گروه پیمان شکن:

سردمداران این گروه، خصوصاً طلحه و زبیر که در سایه احترام عایشه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، و کمک های بی دریغ بنی امیه که در حکومت امام علی علیه السلام دستشان از همه جا کوتاه شده بود، سپاه بزرگی برای تصرف کوفه و بصره ترتیب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند.
در این نبرد که به جنگ جمل مشهور است، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهی به اسارت در آمدند که بعداً مورد عفو امام علیه السلام قرار گرفتند.

 مارقان یا گروه خارج از دین:

اینان همان گروه«خوارج»هستند که تا پایان نبرد صفین در رکاب علی علیه السلام بودند و به نفع آن حضرت شمشیر می زدند، ولی فریبکاری معاویه سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومی تشکیل دهند که هم بر ضد امام، و هم بر ضد معاویه باشند.
علی علیه السلام با این گروه در منطقه ای به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت.
اما سرانجام یکی از همین خوارج، او را به شهادت رساند.

قاسطان یا گروه ستمگر:

رئیس این گروه معاویه بود که با فریب و نیرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پایان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت.
نبرد صفین در منطقه ای میان عراق و شام بین علی علیه السلام و همین گروه به سرکردگی معاویه رخ داد که در آن، خون بیش از صد هزار مسلمان ریخته شد. در این نبرد، امام علیه السلام به هدف نهایی خود نرسید؛ هر چند معاویه در منطقه شام منزوی شد.

 مارقین (خوارج)

«مارق» از ریشه «مروق» است كه به معنی خروج و بیرون رفتن تیر از هدف آمده است. مروق از دین خروج از حدود مرزبندی شده دین است.

این گروه را باید فرزند نبرد صفین دانست. اینان، پس از تحمیل حكمیت به حضرت علی (ع) و نیرنگ عمروعاص، انگشت ندامت به دندان گرفتند و ازامام خواستند، با نقض حكمیت، به نبرد روی آورد. امام خواست آن ها را نپذیرفت و بر حكمیت وفادار ماند. آنچه در خصوص خوارج گفتنی می نماید، ناخشنودی آن ها از سلطه شام بر عراق است؛ مخالفت با نتیجه حكمیت نیز در این امر ریشه دارد. آن ها سرانجام چنان اندیشیدند كه عمروعاص و علی و معاویه اساس همه مفاسد دین و جامعه اند. و باید به دلیل گناهانشان كشته شوند. عجیب است كه خوارج به اشتباه خود در حادثه حكمیت پی بردند؛ ولی از تحلیل عامل اصلی اشتباه ناتوان بودند. آنان نمی توانستند به اشتباه خود در پذیرش فریب معاویه و عمروعاص و تعیین داور اعتراف كنند.

امام علی (ع) سیمای خوارج را چنین می نمایاند:
فان ابیتم ال ان تزعموا انّی اخطات و ضللت فلم تضلّلون عامه امه محمدبضلالی و تاخذونهم بخطئی… فانّها حكّم الحكمان لیحییان ما احیاالقرآن و یمتیاما امات القرآن؛ اگر می پندارید من خطا كردم و گمراه شدم، پس چرا همه امت محمد را به گمراهی من گمراه می دانید و خطای مرا به حساب آن ها می گذارید…. اگر به آن دو نفر (ابوموسی و عمروعاص) رای به داوری داده شد، تنها برای این بود كه آنچه قرآن زنده كرد زنده سازند و آنچه قرآن مرده خواهد، بمیرانند… من شرّی به راه نینداختم و شما را درباره سرنوشت تان نفریفتم و چیزی را بر شما مشتبه نساختم” 1 ” .
به رغم بداهت مسأله، آن ها می كوشیدند امام را مقصر بدانند و به توبه وادارند. آن ها نخست، تحت عنوان «امر به معروف و نهی از منكر»، علی (ع) را به توبه فرا خواندند و سپس از لزوم قتل علی (ع) و عمروعاص و معاویه و اصحاب جمل و پذیرندگان حكمیت، به سبب كفر، سخن گفتند. در نگاه این گروه، تمام مردم روی زمین كافر بودند و باید نابود می شدند.
آن ها با این دیدگاه، در بازگشت از صفین در «حروراء»” 2 ” اردو زدند. امام آن ها را اندرز و هشدار داد:
قد كنت نهیتكم عن هذه الحكومه فابیتم علی…؛ من شما را از این حكمیت نهی كردم، ولی با سرسختی مخالفت كردید تا به دلخواه شما كشانده شدم. شما ای بی خردان، ای ناكسان و بی پدران، من این فاجعه را به بار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم.” 3 “.
خوارج، سرانجام با هشدارها و نصایح حضرت، به كوفه بازگشتند؛ ولی بر این اعتقاد بودند كه امام نباید مسأله حكمیت را پی گیرد. اصرار آن ها و انكارامام سبب شد از كوفه خارج شوند و همفكران شان را به نهروان فرا خوانند.
حضرت، در مقابل این حركت بردباری پیشه كرد و از آن ها خواست علیه معاویه بجنگند. آنان استنكاف ورزیدند و حركت امام را چنان تحلیل كردند كه به دلیل عدم تطابق رأی داوران با منافع خویش به ادامه جنگ می اندیشد.” 4 “.
عبدالله بن عباس به نمایندگی از امام (ع) نزد آنان رفت و گفت وگو كرد؛ ولی هیچ انعطافی در آنان مشاهده نشد. این گروه كژاندیش به ترور و ایجاد ناامنی روی آوردند و هر كس از علی و عثمان ابراز تنفر نمی كرد را، به قتل رساندند” 5 ” حضرت نزد آن ها شتافت و به عبدالله بن عباس فرمود:

ادامه »

موضوعات: اجتماعی, این هفته چه بنویسیم (8)
 [ 03:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ولایت تکوینی ،ولایت بر تشریع ،ولایت تشریعی ...

«ولایت»واژه ای عربی است که از کلمه «ولی » گرفته شده است. «ولی » در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر; بدون آنکه فاصله ای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئت های مختلف (به فتح و کسر) درمعانی «حب و دوستی » ، «نصرت و یاری » ، «متابعت و پیروی » ، و «سرپرستی » استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است.

ولایت سرپرستی، چند سنخ است که به حسب آنچه سرپرستی می شود (مولی علیه) متفاوت می گردند. ولایت سرپرستی، گاه ولایت تکوینی است، گاهی ولایت بر تشریع است، و زمانی ولایت در تشریع. ولایت تکوینی به دلیل آنکه به تکوین و موجودات عینی جهان مربوط می شود، رابطه ای حقیقی میان دو طرف ولایت وجود دارد و ولایتی حقیقی است، اما ولایت بر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود که توضیح داده می شود همگی ولایت های وضعی و قراردادی هستند; یعنی رابطه سرپرست با سرپرستی شده، رابطه علی و معلولی نیست که قابل انفکاک و جدایی نباشد.

«ولایت تکوینی » یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها; مانند ولایت نفس انسان بر قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز بر قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد; بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد; اگر دستور دیدن می دهد، چشم او اطاعت می کند و اگر دستور شنیدن می دهد، گوش او می شنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر می کند، دستش فرمان می برد و اقدام می کند; البته این پیروی و فرمانبری، در صورتی است که نقصی در این اعضاء وجود نداشته باشد.

بازگشت این ولایت تکوینی، به «علت و معلول » است. این نوع از ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق می یابد و بر اساس آن، هر علتی، ولی و سرپرست معلول خویش است و هر معلولی، مولی علیه و سرپرستی شده و در تحت ولایت و تصرف علت خود می باشد.

از اینرو، ولایت تکوینی (رابطه علی و معلولی)، هیچ گاه تخلف بردار نیست و نفس انسان اگر اراده کند که صورتی را در ذهن خود ترسیم سازد، اراده کردنش همان و ترسیم کردن و تحقق بخشیدن به موجود ذهنی اش همان. نفس انسان، مظهر خدائی است که: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون » (1) و لذا هرگاه چیزی را اراده کند و بخواهد باشد، آن چیز با همین اراده و خواست، در حیطه نفس، موجود و متحقق می شود. ولی واقعی و حقیقی اشیاء و اشخاص که نفس همه انسان ها در ولایت داشتن مظهر اویند، فقط و فقط، ذات اقدس الهی است; چنانکه در قرآن کریم ولایت را در وجود خداوند منحصر می کند و می فرماید: «فالله هو الولی » (2).

«ولایت بر تشریع » همان ولایت بر قانونگذاری و تشریع احکام است; یعنی اینکه کسی، سرپرست جعل قانون و وضع کننده اصول و مواد قانونی باشد. این ولایت که در حیطه قوانین است و نه در دایره موجودات واقعی و تکوینی، اگر چه نسبت به وضع قانون تخلف پذیر نیست یعنی با اراده مبدء جعل قانون، بدون فاصله، اصل قانون جعل می شود، لیکن در مقام امتثال، قابل تخلف و عصیان است; یعنی ممکن است افراد بشر، قانون قانونگذاری را اطاعت نمایند و ممکن است دست به عصیان بزنند و آن را نپذیرند; زیرا انسان بر خلاف حیوانات، آزاد آفریده شده و می تواند هر یک از دو راه عصیان و اطاعت را انتخاب کند و در عمل آن را بپیماید. قبلا گفته شد (3)که تنها قانون کامل و شایسته برای انسان، قانونی است که از سوی خالق انسان و جهان و خدای عالم و حکیم مطلق باشد و لذا، ولایت بر تشریع و قانونگذاری، منحصر به ذات اقدس اله است; چنانکه قرآن کریم در این باره فرموده است: «ان الحکم الا لله»(4).

ادامه »

موضوعات: اجتماعی, بصیرت سیاسی, این هفته چه بنویسیم (8)
 [ 03:09:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت