ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  *شادی مرد فقیر * ...

مرد فقیر

قابل توجه کسانی که خیال می کنند بخاطر احساس سرور و شادی تنها راهش گرفتن چیزی از مردم هست نه دادن:

حکایت است که شیخی  با یکی از شاگردانش در بین باغها قدم می زدند و درحین قدم زدن بودند که کفشهای کهنه ای را دیدند و دانستندکه آنها مال مردفقیری است که در یکی از این  باغها کار  می کند و خیلی از کارش نمانده است که تمام کند و بزودی به سراغ کفشهایش می آید تا آنها را بپوشد….

شاگرد رو به استادش کرده می گوید : استاداجازه بده با دور انداختن این کفشهای کهنه ی آن مرد که ارزشی ندارند هم با با او شوخی و مزاح کنیم و هم او را از دست این کفشها راحت کنیم و خود را پشت درختان قایم نمایم و ببینیم او بخاطر پیدا نکردن این کفش های کهنه او عکس العملی از خود نشان می دهد…

شیخ بزرگوار در پاسخ به او گفت : فرزندم ما نباید به حساب فقراء خوشدلی کنیم و شادگردیم…

تو که دارایی داری می توانی به حساب خودت برای خودت شادی وسعادت را بیش از آن روشی که گفتی ایجاد کنی وآن اینکه شما به هرکفش کهنه او مقداری پول بگذار بعد مخفی بشویم ببینیم با دیدن آن پولها چه واکنشی از خود نشان می دهد..

همین کار را کرد ودیدند که او می آید ،پشت درختها مخفی شدند تا رد فعل آن کارگر فقیر را مشاهده کنند..هنگامی که او خواست کفشهایش را بپوشد پولها را دید حسابی به پولها نگاه کرد و چندین بار با دقت پولها را  این ور و آن ور کرد و گفت:خدایا خواب می بینم.. سپس به دور و اطرافش با دقت نگریست اما کسی را ندید..

ادامه »

موضوعات: اجتماعی, نکته های ناب
[سه شنبه 1396-05-24] [ 01:32:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  *حیرانم دخترم کدام سوره را به عنوان مهر انتخاب خواهد کرد؟* ...

قرآن کریم

دیدگاه تان‌را نسبت به این پیام با ما درمیان بگذارید!

داستان ارسالی : ” حیرانم دخترم کدام سوره را به عنوان مهر انتخاب خواهد کرد؟

حیرانم دخترم کدام سوره را به عنوان مهر انتخاب خواهد کرد؟

نوشته‌ی یک خواهر:

وقتی‌که پدر و مادرم نامزد شده بودند، پدرم قصد کرده بود سوره آل عمران را حفظ کند و بجای مَهریه‌ به مادرم اهدا کند.
زمانی‌که من نامزد شدم، پدرم به نامزدم (شوهرم) گفت: تو باید یک سوره‌ای از قرآن را بجای مهر حفظ کنی. والا ازدواج دخترم با تو نخواهد شد.

از من خواستند تا یک سوره را انتخاب کنم… و من سوره النور را انتخاب کردم… ازین‌که این سوره حاوی قوانین زیادی است و به نظر من حفظ کردنش آسان نیست.

روز قبل از عروسی ما؛ با وجود این‌که مصروف آمادگی مراسم و نکاح بودیم، قرآن همواره در دست نامزدم بود.

البته جریان حفظ مکمل سوره یک ماه را دربر داشت…

چند روز قبل از محفل عروسی، نامزدم نزد پدرم حاضر شد تا سوره را که حفظ کرده قرائت کند.

ادامه »

موضوعات: اجتماعی, نکته های ناب, پیام های اتفاقی
[شنبه 1396-05-21] [ 07:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت