ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  زن در نگاه وهابیت ...

وهابیت داعیه دار بازگشت به همان عنادها و سرکشی های قرون اول اسلامی است . مساله زن و تحقیر او به عنوان بارزترین رفتار جاهلی ، سند گویایی بر این مدعاست. وهابیان ، زن ، این موجود ظریف و لطیف خلقت را در ردیف حیوانانی چون الاغ و شتر قرار میدهند . چنانچه در کتابهایشان آمده : (( نمازگزار باید هنگام نماز،حائلی را قرار دهد تا اگر زن یا الاغ یا شتری رد شود به نماز او ضرری نزند ، نمازگزار با گذاشتن مانع در مقابل خود ، مانه از شکسته شدن نمازش بخاطر عبور زن ، الاغ یا شتر میشود.((ابوهریره)) و ((احمدبن حنبل)) هم در کتاب هایشان احکامی شبیه به این د ارند.

تحقیق توسط وبلاگ نویس و ویژه نامه دشمن شناخت ص 24

موضوعات: اجتماعی
[سه شنبه 1393-10-02] [ 10:42:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اتفاقاً حجاب محدودیت است! ...

اتفاقاً حجاب محدودیت است!

حجاب محدودیت است برای آدم نماهای هرزه ای که فقط به دنبال هوس خودشان هستند و بهترین وسیله برای کامیابی شان جسم و روح توست، که از سر ناآگاهی ات آنها را به نمایش در آورده ای. بله حتی روحت را! تو وقتی بدون هیچ محدودیت و خط قرمزی با نامحرم به گفتگو و بگو بخند می نشینی و همه احساسات و افکار و عقایدت را برایش روی دایره می ریزی، روحت را، که تجلی او، همان فکر و اعتقادات توست به نمایش در آورده ای، و اصولاً آدم از چیزهای راحت به دست آمده و سر راه افتاده، زود دل زده و خسته می شود و ارزش آنها برای او کم!

حجاب محدودیت است نه برای توی محجبه، بلکه برای کسانی که خودشان را از قیود و نظم زندگی رها کرده و با بی مسئولیتی نیازهایشان را از این طریق بر آورده می سازند. پسری که از ابراز محبت های بی انتهای دختران، سیراب می شود و نیازهای جنسی اش را هم بدون هیج سدی پاسخ می دهند، مگر می آید و خودش را درگیر زندگی و قیود و نظم آن کند؟

اما حجاب تو، نه فقط حجاب ظاهری که حتی حجاب در رفتار و گفتارت، به هر بی سر و پایی اجازه سوء استفاده نم یدهد. تو قطعاً برای خودت ارزش قائلی! چرا اجازه می دهی عزت و شخصیتت را از تو بگیرند و وسیله بازی و کامیابی چند روزه شان باشی؟ می گویی: تو جوان و زیبایی و دوست داری از جوانی و زیبایی ات استفاده کنی و آن را به نمایش در بیاوری؟ اما از تو می پرسم: دلت نمی خواهد همان طور که جوانی و زیبا و لایق بهترین ها، یک بهترین هم متقابلاً از زیبایی و جوانی تو استفاده کند؟ تو مطمئنی که هر کس در کوچه و خیابان از کنار تو عبور می کند، لایق است و جزء خوب ها و بهترین ها؟ خیلی از کسانی که هر روز در خیابان از کنارشان می گذری، ممکن است از هر دسته ای باشند، از یک آدم تحصیل کرده با اخلاق با طرز فکری درست و امروزی، تا یک چاقوکش دزد اراذل اوباش! تو از کجا می فهمی هر کدام از آدم هایی که از کنارت می گذرند، جزء کدام دسته اند؟ و نگاهشان به تو، چه نگاهی است؟ خواسته شان از تو با چه قصد و هدفی است؟ از کجا می توانی جلویشان را بگیری، وقتی تشخیص بدهی بعضی هایشان همانی نیستند که تو فکر می کردی؟! اما حجاب تو، محدودیت است برای آنها، چه حجاب ظاهری ات، چه حجاب رفتاری. حجاب ظاهری ات خود به خود زمینه راهنمایی دادن به آن ها را فراهم می کند. تو با نوع پوششت، به طرف می فهمانی چطور باید درباره تو فکر کند و تصمیم بگیرد و در برخورد با تو تا چه حد باید پایبند به اصول و ارزش ها باشد. او با همین نوع پوشش توست که می فهمد روحت هم خریدنی است یا نه؟ و بهایش چقدر است ؟

ادامه »

موضوعات: اجتماعی
[شنبه 1393-09-29] [ 11:43:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دشمن با چه روشی و چگونه به ما حمله میکند؟ ...

چند روز پیش تو خيابون بودم با يه صحنه اي رو به رو شدم .که واقعا منو تو فکر فرو برد دشمن تو اين چند ساله خوب داره کارشو جلو مي بره اونا فهميدن که با حمله نظامي نميتونن به کشورمون اسيبي برسونن ، يه بار اين کارو کاردن نتيجشو ديدن واسه همينه که ورود کرده به طرز تفکرات ، تيپ هاي ظاهري و تغییر رفتار ، روحي و رواني جوونهاي ما و به نظرم خوب تونستن تو اين مدت موفق بشن اگه هم بخواهیم همينطوري پيش بريم ديگه چيزي از کشور اسلامي ما باقي نميمونه.دشمن ميخواد اول زمينه رو اماده کنه بعد دست به کارهاي مهمتري بزنه اخه چرا ما بايد اين همه نسبت به اين ايده هاي دشمن بي توجه باشيم . دوستان ، ما تنها کاري که مي تونيم بکنيم تا دشمنو از پا در بياريم اينه که تن به خواسته هاشون نديم . واقعا بعضي ها غيرت و حياء رو فراموش کردن ، چند ماه پيش به همراه يکي از دوستام رفته بودیم پارک یه سرباز بپبا يکي از سربازهاي يه ارگاني هم صحبت شده بودند و به طور اتفاقی صداشون رو شنیدیم و در مورد کارت سربازيش که معافي گرفته بود حرف ميزد به سربازه ميگفت : کارت ما فقط اعتبارش تا زمان صلحه ، اگه خدايي نکرده مشکلي پيش بياد بايد ماها که خدمت نکرديم بريم واسه دفاع از ميهن ، اون سربازه حرف خيلي خيلي قشنگي زد گفت : دوست عزيز حرص اينو نخور ، وقتي يکي وارد خونت ميشه داره به ناموست تجاوز ميکنه خدمت کرده و نکرده فرقي نميکنه غيرت و عرق ملي که داريم اجازه همچين کارو رو به ما نمي ده که فقط بشينيمو نگاهشون کنيم همه دوباره يکپارچه بسيج ميشن واسه دفاع از کشورشون .اون بنده خدا غيرتو تو اين ديده ، اما بعضي ها واقعا دشمن تو طرز تفکرشون نفوذ کرده که حتي خودشون با دست هاي خودشون ناموسشون رو ارايش ميکنند و در معرض ديد ديگران قرار ميدن . به خدا امام زمان تو مملکتي به اين بزرگي هنوز نتونسته 313 نفر پيدا کنه تا ظهور کنه !! چرا ؟؟؟ چون بي غيرتي ها ، بي حيايي ها و فسادها عوض اينکه کمتر بشه روز به روز داره بيشتر ميشه .

به اميد روزي که تمام بی حیایی ها و بی حرمتی ها از رو زمین برداشته بشه.

اللهم عجل لوليک الفرج

نوشته شده توسط وبلاگ نویس

موضوعات: اجتماعی
[پنجشنبه 1393-09-27] [ 11:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  آقا اجازه میخواستم خانمتون رو نگاه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...

 

جوان خیلی آرام و متین به مرد (همسر زن )نزدیک شد و با لحنی مادبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زدمردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گ… می خوری تو و هفت جد آبادت … خجالت نمی کشی؟جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه دادخیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد … و با خود به فکر فرورفت……………………..

نوشته شده توسط وبلاگ نویس

موضوعات: اجتماعی
[چهارشنبه 1393-09-26] [ 11:13:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قصاب و زن همسایه (عاقبت شوم بد حجابی)فاجعه ای که نزدیک محله ما رخ داد ...

خانواده‌ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی‌کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می‌رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه‌ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می‌رود.
پس از گذشت چند ساعت، بچه‌ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می‌کنند و تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه‌ها طول می‌کشد. مرد خانه، سراغ همسر خود را از بچه‌ها می‌گیرد و بچه‌ها می‌گویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله می‌رود و پرس و جو می‌کند؛ ولی قصاب اظهار بی‌اطلاعی می‌کند.آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی می‌رود و جریان را تعریف می‌کند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی پرسش می‌کنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بی‌اطلاعی کرد.مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آن جا می‌بردند، رفتند.هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو می‌یابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند.سرانجام با پی‌گیری‌های دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که: این زن، همسایة ما بود ولی رعایت پاکدامنی را نمی‌کرد و سر و سینه خود را نمی‌پوشاند. و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونه‌ای به خودش رسیده بود که نفس اماره مرا به وادار کرد کامی از آن زن بگیرم.

او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره می‌لرزید، اما چاره‌ای نداشت.در پایان که از او کامی گرفتم. افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم اما باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوان‌ها را نیز در فلان منطقه خاک کردم.این داستان از بدحجابی زن سرچشمه گرفت. شاید هیچگاه آن زن فکر نمی‌کرد که بدحجابی می‌تواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد.

نوشته شده توسط وبلاگ نویس

موضوعات: اجتماعی
 [ 02:33:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  آخرین مد .......آخر دنیا ...

نگرانش نباشید، بی حجاب ها هم روزی با حجاب می شوند، اما دیگر بسیار دیر است

نوشته شده توسط وبلاگ نویس

موضوعات: اجتماعی
 [ 02:26:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت