اتفاقاً حجاب محدودیت است!

حجاب محدودیت است برای آدم نماهای هرزه ای که فقط به دنبال هوس خودشان هستند و بهترین وسیله برای کامیابی شان جسم و روح توست، که از سر ناآگاهی ات آنها را به نمایش در آورده ای. بله حتی روحت را! تو وقتی بدون هیچ محدودیت و خط قرمزی با نامحرم به گفتگو و بگو بخند می نشینی و همه احساسات و افکار و عقایدت را برایش روی دایره می ریزی، روحت را، که تجلی او، همان فکر و اعتقادات توست به نمایش در آورده ای، و اصولاً آدم از چیزهای راحت به دست آمده و سر راه افتاده، زود دل زده و خسته می شود و ارزش آنها برای او کم!

حجاب محدودیت است نه برای توی محجبه، بلکه برای کسانی که خودشان را از قیود و نظم زندگی رها کرده و با بی مسئولیتی نیازهایشان را از این طریق بر آورده می سازند. پسری که از ابراز محبت های بی انتهای دختران، سیراب می شود و نیازهای جنسی اش را هم بدون هیج سدی پاسخ می دهند، مگر می آید و خودش را درگیر زندگی و قیود و نظم آن کند؟

اما حجاب تو، نه فقط حجاب ظاهری که حتی حجاب در رفتار و گفتارت، به هر بی سر و پایی اجازه سوء استفاده نم یدهد. تو قطعاً برای خودت ارزش قائلی! چرا اجازه می دهی عزت و شخصیتت را از تو بگیرند و وسیله بازی و کامیابی چند روزه شان باشی؟ می گویی: تو جوان و زیبایی و دوست داری از جوانی و زیبایی ات استفاده کنی و آن را به نمایش در بیاوری؟ اما از تو می پرسم: دلت نمی خواهد همان طور که جوانی و زیبا و لایق بهترین ها، یک بهترین هم متقابلاً از زیبایی و جوانی تو استفاده کند؟ تو مطمئنی که هر کس در کوچه و خیابان از کنار تو عبور می کند، لایق است و جزء خوب ها و بهترین ها؟ خیلی از کسانی که هر روز در خیابان از کنارشان می گذری، ممکن است از هر دسته ای باشند، از یک آدم تحصیل کرده با اخلاق با طرز فکری درست و امروزی، تا یک چاقوکش دزد اراذل اوباش! تو از کجا می فهمی هر کدام از آدم هایی که از کنارت می گذرند، جزء کدام دسته اند؟ و نگاهشان به تو، چه نگاهی است؟ خواسته شان از تو با چه قصد و هدفی است؟ از کجا می توانی جلویشان را بگیری، وقتی تشخیص بدهی بعضی هایشان همانی نیستند که تو فکر می کردی؟! اما حجاب تو، محدودیت است برای آنها، چه حجاب ظاهری ات، چه حجاب رفتاری. حجاب ظاهری ات خود به خود زمینه راهنمایی دادن به آن ها را فراهم می کند. تو با نوع پوششت، به طرف می فهمانی چطور باید درباره تو فکر کند و تصمیم بگیرد و در برخورد با تو تا چه حد باید پایبند به اصول و ارزش ها باشد. او با همین نوع پوشش توست که می فهمد روحت هم خریدنی است یا نه؟ و بهایش چقدر است ؟

ادامه مطلب :

حجاب تو با ایجاد محدودیت برای دیگران مصونیت تو را به دنبال خواهد داشت و حتی اگر با رعایت حجاب هم از آسیب آدم نماهای بیمار در امان نبودی، آن وقت می توانی صدایی به اعتراض بلند کنی. تو اگر حجاب نداشته باشی و خودت را در معرض استفاده همگان قرار دهی، دیگر حق اعتراض هم نخواهی داشت؛ چرا که خودت به همه اجازه داده ای که از تو و از جسم و روحت استفاده کنند. حالا اگر دچار گرفتاری از جانب آنان بشوی، بروی و از آسیب رسانی چه کسانی اعتراض کنی؟ کسانی که مجوز کارهایشان را خودت صادر کرده ای! می بینی؟ تو گمان می کنی یک دختر محجبه و پسر محجب (چون معتقدم حجاب تنها مختص خانم ها نیست) در بند هستند؛ اما من می گویم: اتفاقاً این تو هستی که در بندی؛ که حتی حق اعتراض نسبت به عواملی که باعث آسیب به تو هستند را هم نداری. اصلاً تو چطور می توانی عزت نفس و ارزش وجودیت را آنقدر پایین به حساب بیاوری که حاضر باشی فلانی، همان نگاه و رفتار و فکری را نسبت به تو داشته باشد که نسبت به هزار تای دیگر هم دارد؟

خودت را کم نفروش! خودت را دست نیافتنی کن! نه با زیبایی ظاهری که بین همه مشترک است و تا دلت بخواهد سر راه ریخته و اگر تو نشدی یکی دیگر هست. برای خودت ارزش قائل باش؛ برای افکار و عقایدت و هم برای جسمت. عزت نفست را حفظ کن! حجاب برای دیگران محدودیت ایجاد می کند که نتیجه اش مصونیت توست. نتیجه اش حفظ عزت نفس توست. اصلاً دقت کرده ای که هیچ وقت چیزهای باارزش دم دستی نیستند؟…

*چيزهاي ارزشمند هيچ وقت دم دست نيستند!

و چيزهاي دم دستي هم هيچ گاه ارزشمند!

یکی از دوستانم که در دوران جنگ در بیمارستان های صحرایی حضور داشت مي گفت:

حجاب اين نيست كه آدمي يك پارچه سياه به خودش بپيچد! كه نداند اين يكي دو متر پارچه هلالي شكل براي چيست، و تنها دليل سر كردن آن، فرهنگ خاص خانواده باشد يا احتمالاً اجبار آن ها.

مي گفت:

حجاب اصلاً اين نيست كه فلاني چادري است يا نه! حتي براي چادري ها هم حجاب و اندازه اش فرق مي كند!

مي دانستم كه منظورش از چادري ها اصلاً آن هائي نيستند كه از چادر به عنوان زينت استفاده مي كنند! چادر الگانس، ميتسوبيشي! و يحتمل پژو دويست و شش و … كه هر قواره اش صد هزار تومن البت بيشتر آب مي خورد! كه چادر هم براي اين ها وسيله تفاخر است!

مي گفت:

حجاب يعني اين كه آدمي بداند بايد زيبائي هايش از چشم اغيار! پنهان بماند!

و گردي صورت و دست ها تا مچ و …. اين ها حداقل هاي دين است. فلاني اگر في المثل دستان كشيده و زيبائي دارد كه جلوه گري مي كند- اگر فلسفه حجاب را بداند- خود به خود حجابش دستان او را نيز در بر مي گیرد! يا فلاني با لب هاي …

اما گاهي عده اي عادت مي كنند (برايشان ملكه نفس مي شود) به حجاب! مثل عادت انسان ها به اكسيژن! كه بي حجاب و حيا بودن نفسشان را مي بُرَد!

نگارنده، عزيزي را سراغ داشت كه مي گفت: اگر چادر سر نكنم فكر مي كنم لباس بر تن ندارم! نمي توانم!!! و اين “نمي توانم” صوري نبود! واقعي بود!

اين عده چه! كسي آن ها را ببيند و چه نه! آنجا كه احتمال حضور نامحرمي مي رود هم، پوشيده اند!

اين عده! زير برف و باران، زير آتش تابستان و رگبار سنگين شماتت ها حتي، باز هم دلشان لبخند مي زند! كه لبخند خدا را مي بينند!*

موضوعات: اجتماعی
[شنبه 1393-09-29] [ 11:43:00 ب.ظ ]