اشعار روز هفتم محرم؛ حضرت علی اصغر(ع) 2 | ... | |
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب بعد از این است که بر سینۀ من جا داری گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست سند مستند کرب و بلا حنجر توست عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم (محمود ژولیده)
[یکشنبه 1395-07-18] [ 11:43:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|