#شهید_حاج_حسن_سهیلی
این عکس های امیر حسین چهارماهه هستش که طعم نازهای پدر رو نچشید و بی بابا شد
امیر حسین جان تو نمی دانی که دیگه بابایی نیست که لبخندهایت خستگی از تنش بیرون کند
امیر حسین جان تو نمیدانی که دیگه بابایی نیست که تا صبح به پای بی قراری هایت بنشید
امیر جان تو نمیدانی که دیگه بابایی نیست که ناز پسرش را بکشد و پسرک بی نازکش شده است
امیرحسین جان شرمنده ام از اینکه وقتی بزرگ شدی جوابت رو چی بدیم و چطور بگیم بابا چطوری شهید شده
امیرجان چقدر اون لحظه سخته که تو مدرسه بگین بنویس بابا و تو بگی اصلا بابا چطوریه خیلی مهربونه من که نداشتم امیرجان چقدر سخته اون لحظه ای بگن نام پدر و تو بگی پدر من شهید شدن امیر جان چقدر سخته وقتی بگن رضایت نامه ات رو باید بابا امضا کنه امیرجان سخته زمانی که بی بابا بخوای بزرگ بشی چه جاهایی که به بابا و تکیه گاهش نیاز داری اما بابا نیست
امیرجان حالا تو دیگه مرد خونه هستی امیرجان باید قدر مادر رو بدونی مادرت داره جوونیش رو به پات میذاره و تنها دلخوشیش شدی تو نازنینم تو الان همه زندگی مامان شدی قلبش و نفسش شدی هواش و داشته باش مامان بعد از رفتن بابا کمرش شکست پس تو باید تسکین قلبش باشی .
امیرجان حرفام زیاده اما کم کم میگم که جا نیفته ….. امیرجان همه بچه ها اول که زبون باز میکنن میگن بابا تو به کی میگی بابا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بمیرم برات امیرجان ………
#فرمانده_هنگ_مرزی_ایلام_مهران
#پدر_امیرحسین_چهار_ماهه
کلیدواژه ها:
حسن سهیلی,
داستان شهادت حسن سهیلی,
زندگینامه حسن سهیلی,
سروان حاج حسن سهیلی,
شهدا ایلام مهران,
شهدای ناجا,
شهدای هنگ مرزی,
شهیدحسن سهیلی,
فرزند شهید حسن سهیلی,
مراسم خاکسپاری شهید حسن سهیلی,
مرزبانی ایلام موضوعات: دل نوشته, شهدا, صفر
[سه شنبه 1395-10-14] [ 11:58:00 ب.ظ ]