ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  خاطرات_دوران_انقلاب ...

#جشنواره_پیروزی_انقلاب
#خاطرات_دوران_انقلاب
خاطره دوست خوبم خانم @4900600121 خیلی جالب بود شمام بخونید حتما …………
باشه !!!! یادمه سال 5ابتدایی بودیم که یه گروه سرود تشکیل دادیم برا دهه فجر(همون سرود خمینی ای امام) یادمه همیشه تا میخاستیم تمرین کنیم تا نصفه تمرین میکردیمو به بقیش نمیرسیدیم خخخخخ اخه زنگ تفریح میخورد !

تا اینکه روز جشن رسیدو بعداز اجرای چند تا از برنامه ها اسم گروهمونو صدا زدن واسه خوندن سرود..عاغا اولش خیلی خوب بود همینکه به وسطاش رسیدیم اعضای گروه یه دفعه خندشون گرفت

منم واسه اینکه خندم نگیره هی داشتم از بغل ران پام از خودم نیشگون میگرفتم تا خندم نگیره

عاغا دیگه بچه ها متوجه سوتی ما شدنو همه زدن زیر خنده !!!!!!خخخ

ناظم مون واسه اینکه سوتی ماهارو جمع کنه برگشت گفت بچه یه دست برا دوستاتون بزنین که انقد سرودشون رو زیبا اجرا کردن خخخخخخخخخ

1486317456_-_-_-1.jpg

موضوعات: دل نوشته, مناسبتی, دهه فجر, جشنواره پیروزی انقلاب
[دوشنبه 1395-11-18] [ 10:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دلم برای خودم سوخت وقتی صدایم کرد:شما...! ...

 

14841397731466636621790273.jpg

دلم برای خودم سوخت وقتی صدایم کرد:شما…!

حکایت موندن یا رفتن نیست.حکایت تنهایی دله منه!

حکایت قصه غریبی دلیه که نرفته غریب شد

از همه چیزش گذشت وهمه ازش گذشتن

خواست بره همه گفتن نرو

گفتن اگه بری غم غربت نابودت میکنه

سادگی کرد ونرفت

نرفت که نکنه ترک بخوره

غافل از اینکه اینجا پرازسنگ برای شکستنه

آری!

حکایت حکایت نامردی دنیاست

ادامه »

موضوعات: دل نوشته
[چهارشنبه 1395-10-22] [ 04:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شهدا یادتان در قلبمان است ...

شهید_حاج_حسن_سهیلی
امشب شب پنج شنبه است معمولا امشب همه دور هم جمع میشوند اما خانواده های شهدا
هیچ به حال آنها فکر کرده اید که بعد از رفتن عزیزشان چه حال و روزی دارند و چه پنج شنبه هایی که میرسد و آنها بی قرارند چه جمعه هایی که دیگر یار و دلدار ندارند به همسران شهیدان فکر کرده اید بعضی از آنها حتی 25 سال سن هم ندارند بعضی تازه متاهل شده اند وای وای وای فکرش هم آدم و دیوونه میکنه بعضی چقدر وقتی فهمیدند همسرشان حامله است خوشحال شدند اما نتوانستند حتی لحظه ای دلبندشان را ببینند فکرش را کنید بعد حالا بگویید ما برای این شهدا چه کردیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط دلشان را خون کرده ایم …………….
نمیدانید همسر شهید سهیلی چه حالی دارد چه گریه هایی میکند و من فقط میبینم و اشک میریزم همسر شهید جواد آرمش چه حالی دارد تازه چهار ماه بود که طعم متاهل بودن را چشیده بود آن هم دو هفته یکبار که ناگهان گفتند جواد شهید شده و تو دیگر تنها شدی یا فاطمه الزهرا با دل های بی قرارشان چه کنم چه به آنها بگویم ………….
دوستان امشب بی قرار یارند چشم انتظار یارند چه بگویم چه جوابشان را بدهم ………………………
امشب نفسم بالا نمی آید خیلی حرف ها دارم اما چگونه بگویم میشنوم حرف میزنم تا آنها را آرام کنم که ناخوادآگاه به خودم می آیم میبینم خودم بی قرار شده ام و صورتم غرق در آب اشک چشمانم است چه کنیم چه کنیم
چه روزهای سختی چه ساعت های دلتنگی سختی خدایا کمکمان میکنی . دوستان دعا کنید . دعاهایتان را برایمان بگویید دعاهای زیبا و زمستانی .
عکس شهید حسن سهیلی پدر امیرحسین 4 ماهه جواد آرمش همسری که هرگز قسمت نشد فرزندش را ببیند امیر نامدار پدری دختر که بی قرار و بی تاب نبود پدر است گویند دختر بابایی است جواب دل این دختر را که خواهد داد …………………….
فرمانده_هنگ_مرزی_ایلام_مهران
پدر_امیرحسین_چهار_ماهه

1483649068425633257_291965.jpg

1483649067426227775_128260.jpg

1483649067425634637_295844.jpg

موضوعات: دل نوشته, شهدا, صفر
[جمعه 1395-10-17] [ 12:20:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بیاد و خاطر همه شهدای مدافع وطن و شهدای مدافع حرم ...

1483610169img_20161217_174902.jpg

شهید_حاج_حسن_سهیلی
اسمت میان وزن غزل جا نمیشود / وزنی به اسم تو پیدا نمی شود
دیگر بریده ام از بس نبوده ای / از بس که جمله ساخته ام با «نمیشود»
بیاد و خاطر همه شهدای وطن و شهدای حرم به خصوص حاج حسن سهیلی فاتحه ای بخوانیم و برای صبر و بردباری خانواده های معظم شهدا دعا کنیم .
فرمانده_هنگ_مرزی_ایلام_مهران
پدر_امیرحسین_چهار_ماهه

 

1483610168___.jpg  

1483610167___.jpg

موضوعات: دل نوشته, شهدا, صفر
[پنجشنبه 1395-10-16] [ 01:36:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تو در خواب خوش و من بی تو هر شب ....... شمارم تا سحر سیارگان را ....... ...

من دچار درد بی پایان شب بیداری ام روزهای بی تو بودن خواب را از من گرفت …..
از دور برای من و تو دست تکان داد لبخند زد و در وسط حادثه جان داد
یکباره نگاهش به غریب الغربا رفت لبخند زد و دور شد و سمت خدا رفت ……

کلیپ شهید حاج حسن سهیلی (بیاد و خاطرات خوب زندگی اش)

148355193687f68f8321c99ff5af3fb1866471e11d.mp4

موضوعات: دل نوشته, شهدا, صفر
[چهارشنبه 1395-10-15] [ 09:22:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  امیر حسین جان تو نمی دانی که دیگه بابایی نیست که لبخندهایت خستگی از تنش بیرون کند ........ ...

#شهید_حاج_حسن_سهیلی
این عکس های امیر حسین چهارماهه هستش که طعم نازهای پدر رو نچشید و بی بابا شد
امیر حسین جان تو نمی دانی که دیگه بابایی نیست که لبخندهایت خستگی از تنش بیرون کند
امیر حسین جان تو نمیدانی که دیگه بابایی نیست که تا صبح به پای بی قراری هایت بنشید
امیر جان تو نمیدانی که دیگه بابایی نیست که ناز پسرش را بکشد و پسرک بی نازکش شده است
امیرحسین جان شرمنده ام از اینکه وقتی بزرگ شدی جوابت رو چی بدیم و چطور بگیم بابا چطوری شهید شده
امیرجان چقدر اون لحظه سخته که تو مدرسه بگین بنویس بابا و تو بگی اصلا بابا چطوریه خیلی مهربونه من که نداشتم امیرجان چقدر سخته اون لحظه ای بگن نام پدر و تو بگی پدر من شهید شدن امیر جان چقدر سخته وقتی بگن رضایت نامه ات رو باید بابا امضا کنه امیرجان سخته زمانی که بی بابا بخوای بزرگ بشی چه جاهایی که به بابا و تکیه گاهش نیاز داری اما بابا نیست
امیرجان حالا تو دیگه مرد خونه هستی امیرجان باید قدر مادر رو بدونی مادرت داره جوونیش رو به پات میذاره و تنها دلخوشیش شدی تو نازنینم تو الان همه زندگی مامان شدی قلبش و نفسش شدی هواش و داشته باش مامان بعد از رفتن بابا کمرش شکست پس تو باید تسکین قلبش باشی .
امیرجان حرفام زیاده اما کم کم میگم که جا نیفته ….. امیرجان همه بچه ها اول که زبون باز میکنن میگن بابا تو به کی میگی بابا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بمیرم برات امیرجان ………
#فرمانده_هنگ_مرزی_ایلام_مهران
#پدر_امیرحسین_چهار_ماهه

1483474210429919349_26598.jpg   1483474210426216027_250614.jpg

1483474210429911059_27545.jpg    1483474209425706026_292643.jpg

موضوعات: دل نوشته, شهدا, صفر
[سه شنبه 1395-10-14] [ 11:58:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت