دغدغه اصلی نگارش این نوشتار درک اهمیت زبان رسانه و تلازم و تناسب روشمند بین دین و رسانه است. به نظر نگارنده عدم تبیین مقیاسها میان داده های دینی و قالب های رسانه ای یا منجر به شئون تقلیل یافته مفاهیم دینی می شود،یا مجال ورود دین به عرصه رسانه را مضیق و محدود می کند .

دانشمندان پیشرفتهای علمی دهه های آخر قرن بیستم را شروع تحولی در زمینه تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی می دانند که آن را (عصر اطلاعات) نامگذاری کردند.

عصر اطلاعات زمینه ساز تحولات گسترده ای در تمدن بشری است که این دوران محور و مدار تاثیرگذاری در آینده و در فرآیند جهانی شدن می باشد.

جهانی شدن ارتباطات در هزاره سوم میلادی ،تمامی عرصه های فرهنگی اقتصادی ،سیاسی و اجتماعی زندگی بشر را بیش از پیش تحت تاثیر قرار داده است،چنانچه مک لوهان با تاکیدی که بر نقش محوری ارتباط از آن به عنوان مدار هستی اجتماعی یاد می کند بر این عقیده است که وسایل ارتباط جمعی جدید در هر دوره ای به مجرد اینکه جای وسایل ارتباطی متداول را می گیرند به صورت منابع و اصول فکری جدیدی درمی آیند که می توانند موجب تغییراتی در اهداف و آرمانهای جوامع گوناگون تمدن بشری شوند.

بر همین مبنا الوین تافلر می نویسد: “تا کنون سه انقلاب بزرگ در ساحت زندگی بشر روی داده است که اول انقلاب کشاورزی است و بیش از هزار سال طول کشید.دومین انقلاب انقلاب صنعتی است که ۳۰۰ سال دوام داشت، اکنون عصر فرا صنعتی است که تغییر و تحول در تمام زمینه ها غیر قابل پیش بینی شده و قرن حاضر عصر ارتباطات نام دارد." 

رسانه در عصر ارتباطات د ارای جایگاهی کلیدی می باشد و در جامعه امروز به عنوان یک ضرورت ، بخشی از زندکی بشر را تشکیل داده است، به طوریکه آمارهای نسبی نشان می دهد که فقط در قاره امریکا هر شخص به طور متوسط ۶ الی ۷ ساعت در روز، وقت خود را به دیدن کانالهای تلویزیونی و ماهواره ای و جستجوی در اینترنت اختصاص می دهد.

ادامه مطلب :

جایگاه قدرت و تأثیر رسانه

جایگاه رسانه در دنیای معاصر بالاتر از یک نیاز را فرا گرفته و به یک ضرورت تبدیل شده است،به طوری که عدم حضور این ضرورت می تواند اختلالات گستردهای را در رفتارهای اجتماعی ایجاد کند.

در حقیقت رسانه مدرن امروز، زمینه ساز و بستر ساز ایجاد پیام و انتقال آن با فراهم آوری ارتباط بین گروههای انسانی است، و به واسطه پیامی که حمل می کند می تواند نگرش انسان را نسبت به محیط پیرامونی اش دچار تغییر کند ، و اقتضائات و کنشهای متفاوتی را فراهم آورد.

رسانه‌های جمعى با استفاده از روش‌ها و فنون مختلف سعی در چیدمان ذهنی افکار عمومى دارند و در این راستا انبوه اطلاعات که به وسیله رسانه‌های همگانی، به‌ویژه رادیو و تلویزیون، به لایه های گوناگون طبقاتی جوامع القاء گردیده و در نهایت به تدریج تمامى جامعه را در تحت تاثیر قرار می دهد . در خلال این جریان افرادی هم که در این جو رسانه ای تنفس مى کنند، از این اطلاعات تغذیه می‌شوند و به تدریج در جریان امور قرار مى گیرند و این اطلاعات را برای سایرین بازگو می‌کنند و حتی اگر فقط بعضى از آن اطلاعات و اخبار را هم باور کنند قدرت تاثیر گذار رسانه ای انگیزه آنها را به ایجاد کنش ها و و اکنش های اجتماعی وادار نموده و همین عامل فضا سازی تاثیر گذاری رسانه را در اجتماع تعمیق می بخشد .این روند جریان ساز و مولد، بسیاری از ارزشها و هنجارهای اجتماعی را در قالبهای نامحسوس و تاثیرگذار طراحی نموده و فرهنگ سازی می کند.

شرط استمرار حیات مشروع رسانه ها همخوانی پیام با توجه به نیاز گیرندکان است که دارای جنبه های مختلف و لایه های گوناگون فرهنگی و اجتماعی می باشد.

ژودیت لازار در مورد اهمییت و نقش رسانه در ارائه جنبه های فرهنگی و اجتماعی می گوید:

“رسانه ها نقشهای متعددی را در حیات اجتماعی به عهده دارند ، از جمله اینکه صحنه ای را ایجاد می کنند که حیات سیاسی در آن به نمایش گذاشته می شود ، فرهنگ ، بال می گستراند،مدها جولان می دهند و سبکهای تازه و هنجارهای زندگی رخ می نمایند “

امروزه فرهنگ بر اساس خصوصیت کثرت گرایانه ای که دارد ،دچار تکثر و تنوع است. ظهور ابزارهای جدید رسانه ای و ارتباط جمعی منجر به ایجاد واکنشهای جدیدی در جوامع بشری می شود ،که معرف الگوهای رفتاری جدید بر اساس جهان بینی های القائی از ناحیه این ابزار است.

بسیاری از این ابزارها در خدمت القائات ناهمگون و غیر مطابق با ارزشهای انسانی قرار گرفته که توسط سیاست های صهیون طیف وسیعی از مردم دنیا را مخاطب قرار داده است و با تبلیغات وسیع در قالب بازتعریف غیر الهی انسان ، سرنوشت ، خدا ، شیطان ، جهان، موعود و منجی ، به صورت غیر محسوس مولفه های ارزشی ادیان الهی را مورد هجوم قرار داده و تراژدی جدیدی را از نمایش تمدن مدرن برای انسان رقم زده است.

کارشناسان ،رسانه را به مثابه ابزاری توصیف می کنند،که می تواند در بسط و اشاعه معارف و مفاهیم ارزشی دین نقش قابل توجهی ایفا کنند. از سویی ذات و ذهن مذهب نیز به خودی خود شامل رسانه است ،که ماموریت برقراری ارتباط میان انسان و خدا وهمچنین انتقال کلام وحی به انسانها را به عهده دارد. بر این اساس ایجاد معرفت نسبت به عالم هستی وآفریدگار آن ، همچنین آگاهی یافتن از فلسفه حضور انسان در جهان هستی مهم ترین دلیل ارسال رسل، به جامعه انسانی است.

از این جهت پیامبران الهی به عنوان رسانا و مبلغ دین، وظیفه انتقال وحی را به عهده داشته و از رسانه های سمعی و مکتوب،برای ارائه حجت در دعوت راستین خویش بهره می بردند. اگر چه دریافتهای دینی پیامبران عمدتا به صورت وحی و انتقال آن به صورت مسموع بود. دین به عنوان یک خاستگاه الهی و وحیانی قابلیت و استعداد پایش و پویش را در فضای رسانه داراست و حتی می توان گفت که روح رسانه جزئی از ذات دین است .

چندی پیش روزنامه آمريكايي “بليد” در گزارشي با عنوان “مذهب و رسانه” به تاثير رسانه بر زندگي مذهبي انسان‌ها پرداخت و نوشت كه رسانه‌ها روي جست وجوي معنوي انسان‌ها و دانششان از مذهب خود و ديگر مذاهب جهان تاثير گذاشته‌اند.

این گزارش به نبود تعریف خوانا در نسبت تعامل و یا تقابل میان مذاهب و رسانه ها اشاره داشته و مذهب را به عنوان عنصری نا معلوم در تعريف رسانه یا به تعبیر اسلامی آن “فقه رسانه” دانسته است. که نتیجه آن تمایز و جدایی مساله تبلیغات دینی در فضای رسانه ای می باشد. هر چند که دین با هر تعریفی که از آن داشته باشیم، از جنس پیام است.

دین به مثابه یک پیام در برگیرنده بینش ها است و نتیجه آن در گرایش ها و عملکردها آشکار می شود و از این رو، گسترش طلبی، خصیصه ذاتی آن است. دین می خواهد بگوید که انسان ها چگونه بیندیشند و چگونه عمل کنند و این جز با یافتن مخاطب معنی ندارد. ماهیت و حیات فکر، اندیشه و اعتقاد با نشر و گسترش آن رابطه ای تنگاتنگ دارد. اندیشه ای که به دنبال یافتن مخاطب و گسترش پیام خویش نباشد، یا به «درستی » خویش بی اعتماد است و یا به «تداوم» خود بی علاقه.

به همین دلیل است که مفهوم دین (بطور کلی) با مفهوم پیامبری و تبلیغ گره خورده است. دین اسلام نیز خود را «پیام» ی می داند که بردل های آماده مخاطبان مستعد، «ارسال» می شود و آنان نیز به نوبه خود باید «نبی» و «پیامبر» ی برای همه آدمیان باشند و همه را دعوت به شنیدن این پیام، پذیرش و در نهایت بسط بیشتر آن کنند. بنابراین دین به رسانه به عنوان ابزاری برای ادامه حیات و گسترش پیام خویش نگاه می کند.

اما در سوی دیگر، رسانه نیز مانند بلندگویی است، که صدای دین را به دیگران می رساند و از این باب است که دین برای آن احترام قائل است. اهتمام همه ادیان بشری و الهی به تشریع آیین ها و عبادت های جمعی، گفتن و شنیدن پندها و درس های مورد نظر، ترویج ساخت، توسعه و آبادانی مکانهای مذهبی، تشویق به قرائت «کتاب مقدس» و آموزش آن، نمونه هایی از علاقه دین به بهره مندی از توانایی رسانه ها است.

اما در ترکيب رسانه دينی، سخن از دو نهاد است؛ که دارای وجوه اشتراک و افتراق زيادی هستند. اينکه هر دو به عنوان نهادی اجتماعی و تاثيرگذار بر فرهنگ مطرح می‌شوند، ديدگاه درستی است، اما بايد به ياد داشته باشيم که دين امری است سنتی و رسانه مقوله‌ای است مدرن، بنابراين ترکيب اين دو را می‌‌توان به نوعی ترکيب سنت و مدرنيته خواند و يا بهتر است بگوييم استفاده سنت از مدرنيته برای بقا و تداوم خويش. لذا در اصطلاح رسانه دينی به جرات می‌توان گفت، که دين اصل است و رسانه فرع، چرا که دين مي‌خواهد خود را بوسيله رسانه معرفی کند.

رویکرد رسانه‌ای برای انتقال مفاهیم دینی

حال بايد ديد که رسانه‌ها با چه رويکردی می‌توانند به مقوله دين وارد شوند، تا برای مخاطبان خویش تاثيرگذار باشد. دين به مثابه آبی است که قرار است در ظرف رسانه برای تشنگان واقعی جهان عرضه شود و روح آنها را صيقل دهد. متوليان امر رسانه زمانی در اين مهم موفق می‌شوند، که آنرا خالص و گوارا و در ظرفی زيبا و دلچسب نشان دهند.

مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری، نه تنها استفاده از رسانه های جدید را ممکن، بلکه ضروری می داند و معتقد است: « وسایل هدایت، هر زمانی مخصوص خود آن زمان است».

امام خمینی (ره) نیز در خصوص حکم فقهی استفاده از رادیو، تلویزیون و دیگر وسایل ارتباط جمعی جدید، چنین نوشته اند:

« این وسایل نوپیدا، هم کارکرد حلال عقلایی و هم کارکرد حرام غیر مشروع دارند. هر کدام از این کارکردها حکم خاص خود را دارد. بنابراین انتفاعاتی نظیر اطلاع رسانی، ارشاد و مانند آن از رادیو و نشان دادن تصویرهای مجاز برای آموزش حرفه های حلال، یا نمایش کالاهای حلال یا نشان دادن شگفتی های آفرینش در خشکی ها و دریاها، مانعی ندارد. اما انتفاعاتی نظیر شنیدن غنا و پخش آن یا چیزهای دیگری که مغایر شریعت مطهره است، جایز نیست ؛ مثل آنکه احکام صادره از منابع بی صلاحیت که مغایر احکام دین است از آنها پخش شود، یا چیزهای دیگری که مخالف دین و موجب فساد عقیده و اخلاق مردم گردد.»

بنابراین استفاده از رسانه به مثابه ابزاری برای انتقال پیام از سوی دین طبیعی است و از این جهت منع اصولی وجود ندارد؛ چرا که رسانه‌ها، در مادی گرایانه ترین تفسیر، خود را ابزار بی طرفی برای انتقال هر پیامی می دانند که دین هم از جمله آنهاست.

آنچه مشخص است اینکه رسانه، تکنولوژی مباحی است که می توان آن را در مسیر رشد و تکامل انسان به کار برد و هم امکان بکارگیری آن در مسیر اغواء و گمراهی افراد وجود دارد.

در این میان رسانه های غربی با القائات مخاطره آمیز خود ،عصر حاضر را عصر بحران معرفی نموده و با فرقه سازیهای مبتنی بر دکترین یهود و آموزه های تلمودی ،فرقه های گوناگونی را ایجاد نموده اند ، که داعیه نجات بخشی آنها طیف وسیعی از تبلیغات رسانه ای دنیا را تشکیل می‌دهد.از طرفی دیگر ناکارآمدی و عدم ارائه برنامه مبتنی بر نیازهای روز بشر آیین مسیحیت در جوامع غربی نوعی واپس زدگی تاریخی را نسبت به دین به وجود آورده است.

از سویی القائات کاذب نحله ها و گروههای منحرف به عنوان داعیه داران نجات بخشی، زمیه های بسیاری از انحرافات را بیش از پیش فراهم آورده است.

نتایج این واپس زدگی تاریخی، نوعی آشفتگی فردی و اجتماعی را دامن زده که انسان و ارزشهای انسانی را در معرض اضمحلال ارزشها ، و نوعی از خود بیگانگی و خود گرایی مفرط قرار داده است او را به بن بست تمدنی کشانده است.

این در حالی است که در آموزه های اسلامی دین به عنوان متغیری مستقل و تاثیر گذار بر فرآیند کلی جامعه ،از جمله پیامد های اقتصادی ،سیاسی واجتماعی شناخته می شود ، رسالت دین در ابلاغ و تبیین آموزه های الهی ،به صورت فراگیر تمام جوانب زندگی انسانی را در بر می گیرد.

با این همه گستره فراگیر آموزه های اسلامی این ظرفیت را داراست که با قابلیت به روزرسانی محتوا در همه ابعاد زندگی بشر طوری نقش آفرینی کرده و بتواند به عنوان متغیری مستقل و تاثیر گذار بر پیامد های اقتصادی ، سیاسی ، و اجتماعی در اثر بگذارد.که با تاسف باید اعتراف کرد که از این پتانسیل و ظرفیت پویا چنان که باید بهره برداری نمی شود.

دلیل این مساله را می توان در تعاریفی که نسبت به رسانه دینی یا رسانه در جامعه دینی به معنای خاص ارائه می شود جستجو کرد ، چرا که هنوز دیدگاه کارشناسان این حوزه در ایجاد ارتباط دینی رسانه‌ای بسیار متفاوت است و همین عامل منجر به عدم وجود وحدت رویه و عملکردهای نا متوازن رسانه ای در جامعه ما گردیده ،که عمدتابه دلیل عدم نگرش جامع به نظریه تاثیر دینی رسانه می باشد

ولی رسانه دینی مانند تمام رسانه ها مسئول اطلاع رسانی ،فرهنگ سازی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی است، اما آنچه رسانه دینی را از سایر رسانه ها متمایز می کند روح حاکم بر کارکردها و جهت گیری آنها در جامعه دینی است .

رسالت کنونی رسانه دینی

آنچه از یک رسانه دینی توقع می رود اینست که با تبیین کارکردهای و خلاقیت های جدید بتواند حلقه ارتباطی مفیدی میان دین و زندگی مردم باشد که این مساله در پرتو تاثیر گذاری، عینی سازی ،جذابیت آفرینی می تواند به وقوع پیوندد.

در صورتی که ادراکات در قالب مشاهدات حسی و به صورت ملموس در اختیار مخاطب قرار گیرد، کوتاه ترین پیام با برد موضوعی بالا به راحتی مورد پذیرش مخاطب قرار می گیرد.

با این همه هنوز هم برخی از کارشناسان دینی معتقدند، رسانه ابزار و جایگاهی مناسب برای تبلیغ معارف دینی نیست، و یا حیطه فعالیت آن در حوزه دین بسیار محدود است ، بر اساس این نگرش دین صرفا بر اساس دایره ای محدود از باورهای وحیانی و آن هم فقط به صورت مکتوب یا نهایتا سمعی قابل ارائه می باشد، که بر این اساس بسیاری از باورهای دینی قابلیت ارائه به صورت تصویری و حسی را ندارند. شاید در برخی از موارد این نظریه درست تلقی شود.چنان که ممکن است بعضی از مفاهیم دینی در آیینه تصویر از منزلت قدسی تنزل یابد. اما با روش شناسی و کارشناسی های عمیق می توان به فرآیندی دست یافت که بازنمایی یک حقیقت دینی را بدون فروکاستگی ادراکی و معنوی را ممکن سازد . اگر چه باید روشها و مدلهای ابتکاری را در این زمینه ابداع نمود تا نتیجه مطلوب فراهم آید.

 منبع : پایگاه بصیرت
 
 

موضوعات: اجتماعی
[یکشنبه 1395-06-14] [ 12:13:00 ق.ظ ]