- (قرآن) به زنان دستور داد که هم خوب حرف بزنيد و هم حرف خوب بزنيد تا مرداني که قلبشان مريض است طمع نکنند، اين مرض در قلب مرد است چه اينکه زن آنچنان نيست که صداي مرد را بشنود، طمع کند. او از سلام دل برخوردار است، مگر آنکه بيماري تبرج در او پديد آيد.
صغراي قياس اين است که زنان نوعاً از سلامت دل برخوردارند. کبراي قياس اين است که: در قيامت صاحبدلان و سالمدلان سالمند «الا من اتي الله بقلب سليم» نتيجه آن است که: زنان موفق ترند. اگر قرآن فرمود: اين کتاب شفا در دل است… بعد فرمود: طمع در نامحرم مرض است و بعد فرمود اين مرض در مرد است و در اين بخش سخني از مرض زن به ميان نيامده است معلوم مي شود زنان از اين بيماري مخصوص سالمدل اند. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 250)
- دنياي کنوني، زن را در معرض نمايش آورد و درندگي جامعه بيشتر شد. اما دنياي اسلام، زن را در صحنه مي آورد تا جامعه را مسخر عواطف زن کند نه مسخر غريزه ي زن. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 372)
- زن بايد اين مسئله را کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضيم، حجاب زن مال خانواده نيست تا اعضاي خانواده رضايت بدهند، حجاب زن، حقي است الهي. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 423)
ادامه مطلب :
- حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه مال شوهر و نه ويژه برادران و فرزندانش مي باشد. همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد بود چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است… حجاب زن حقي است الهي… عصمت زن حق الله است… زن به عنوان امين حق الله از نظر قرآن مطرح است. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 423)
- اسلام زن را در سايه حجاب و ساير فضايل به صحنه مي آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا و مانند آن شود و دنياي کنوني، حجاب را از زن گرفته تا زن به عنوان ملعبه به بازار بيايد و غريزه را تأمين کند. زن وقتي با سرمايه غريزه به جامعه آمد ديگر معلم عاطفه نيست، فرمان شهوت مي دهد نه دستور گذشت. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 372)
- «عفاف» زنان، مهمترين کار را براي حفظ اديان ابراهيمي عهده دار بودند و در بخش علم نيز، زنان در حد مردان جزء کلمات الهي بودند که آدم را نجات دادند. «فتلقي آدم من ربه کلمات» (زن در آئينه جلال و جمال، ص 130)
- بارگاهي را تصور کند که به اين بارگاه بدون اذن ورود، نمي شود وارد شد، اگر در آن بارگاه رفيع، کسي زن را شش سال زودتر از مرد راه بدهد معلوم مي شود که اين زن پيش از مرد مورد عنايت صاحب بارگاه مقدس رفيه است… منتهي زن بايد موقعيت خود را درک بکند، آنگاه ديگر به فکر زينت نيست، به فکر پوشيدن و نوشيدن نيست… (زن در آئينه جلال و جمال، ص 228)
- بر اين اساس بلوغ يک شرافت است. آنها که اهل راه اند مي گويند ما مشرف شده ايم نه مکلف و زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت مي رسد (زن در آئينه جلال و جمال، ص 354)
- اگر کارهايي که زنان اباذر گونه در جنگها و صحنه هاي سياسي اسلام کردند، ده ها بار گفته مي شد، به صورت فيلم تبليغي در مي آمد، و ده ها بار کتاب در آن زمينه نوشته مي شد، آنگاه مشخص مي شد که زنان در بيشتر مسائل نظامي در صدر اسلام همچون اباذر و مالک اشتر بودند. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 294)
موضوعات: اجتماعی, نکته های ناب, حجاب/چادر
[یکشنبه 1394-08-17] [ 04:56:00 ب.ظ ]