عاشورا وآزادگي | ... | |
عاشورا وآزادگي آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي حقوقي و اجتماعي است، امّا «آزادگي» برتر از آزادي است و نوعي حريّت انساني و رهايي انسان از قيد و بندهاي ذلّت آور و حقارت بار است. تعلّقات و پايبنديهاي انسان به دنيا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و… در مسير آزادي روح او، مانع ايجاد ميكند. اسارت در برابر تمنّيات نفساني و علقههاي مادّي،نشانة ضعف ارادة بشري است. وقتي كمال و ارزش انسان به روح بلند و همّت عالي و خصال نيكوست، خود را به دنيا و شهوات فروختن، نوعي پذيرش حقارت است و خود را ارزان فروختن. علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «اَلا حُرُّ يَدَعُ هذِهِ اللّماظَةَ لِأهْلِها؟ اِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ فَلا تبيعُوها اِلاّ بِها.»[1] آيا هيچ آزادهاي نيست كه اين نميخورده (دنيا) را براي اهلش واگذارد؟ يقيناً بهاي وجود شما چيزي جز بهشت نيست، پس خود را جز به بهشت نفروشيد. آزادي در آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلّت و حقارت نفس و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارشهاي انساني ندهد. در پيچ و خمها و فراز و نشيبهاي زندگي، گاهي صحنههايي پيش ميآيد كه انسانها به خاطر رسيدن به دنيا يا حفظ آنچه دارند يا تأمين تمنيّات و خواستهها يا چند روز زنده ماندن، هرگونه حقارت و اسارت را ميپذيرند. امّا احرار و آزادگان، گاهي با ايثار جان هم، بهاي «آزادگي» را ميپردازند و تن به ذلّت نميدهند. امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرمود: «مَوْتٌ في عِزٍّ خَيْرٌ من حياةٍ في ذُلٍّ»[2] مرگ با عزت بهتر از حيات ذليلانه است. اين نگرش به زندگي، ويژة آزادگان است. نهضت عاشورا جلوة بارزي از آزادگي در مورد امام حسين ـ عليه السّلام ـ و خاندان و ياران شهيد اوست و اگر آزادگي نبود. امام تن به بيعت ميداد و كشته نميشد. وقتي ميخواستند به زور از آن حضرت بيعت به نفع يزيد بگيرند، زير بار نرفت. منطقش اين بود كه: «لا وَ اللهِ لا اُعْطيهم بِيَدي اِعْطاءَ الذّليلِ و لا اُقِرُّ اِقرارَ العبيد»[3] ادامه مطلب : نه به خدا سوگند، نه دست ذلّت به آنان ميدهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان ميشوم. صحنة كربلا نيز جلوة ديگري از اين آزادگي بود كه از ميان دو امر شمشير يا ذلّت، مرگ با افتخار را پذيرفت و به استقبال شمشيرهاي دشمن رفت و فرمود: «اَلا و انَّ الدَّعِيَّ بْنَ الدَّعِيَ قَدْرَ كَزَني بَيْنَ الثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»[4] در نبرد روز عاشورا نيز، هنگام حمله به صفوف دشمن اين رجز را ميخواند: اَلْمَوْتُ اَوْلي مِن رُكُوبِ الُعار وَ الْعارُ اَوْوي مِن دُخُولِ النّارِ[5] مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است. روح آزادگي امام، سبب شد حتي در آن حال كه مجروح بر زمين افتاده بود نسبت به تصميم سپاه دشمن براي حمله به خيمههاي زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزادگي دعوت كند: «ان لَم يَكُن لَكُمْ دينٌ وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الُمَعادَ فَكُونُوا اَحْراراً في دُنْياكُمْ»[6] گر شما را به جهان بينش و آييني نيست لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد فرهنگ آزادگي در ياران امام و شهداي كربلا نيز بود. حتّي مسلم بن عقيل پيشاهنگ نهضت حسيني در كوفه نيز، هنگام رويارويي با سپاه ابن زياد رجز زير را ميخواند و ميجنگيد: اَقْسَمْتُ لا اُقتَلُ اِلاّ حُرّاً وَ اِنْ رَأيتُ الْمَوْتَ شَيْئاَ نُكراً[7] هر چند كه مرگ را چيز ناخوشايندي ميبينم. ولي سوگند خوردهام كه جز با آزادگي كشته نشوم. جالب اينجاست كه همين شعار و رجز را عبدالله، پسر مسلم بن عقيل، در روز عاشورا هنگام نبرد در ميدان كربلا ميخواند.[8] اين نشاندهندة پيوند فكري و مرامي اين خانواده براساس آزادگي است. دو شهيد ديگر از طايفة غفار، به نامهاي عبدالله و عبدالرحمان، فرزندان عروه، در رجزي كه در روز عاشورا ميخواندند، مردم را به دفاع از «فرزندان آزادگان» ميخواندند. و با اين عنوان، از آل پيامبر ياد ميكردند: «يا قوم ذودوا عَن بنيِ الأحرار…»[9] مصداق بارز ديگري از اين حريّت و آزادگي. حرّ بن يزيد رياحي بود. آزادگي او سبب شد كه به خاطر دنيا و رياست آن، خود را جهنمي نكند. و بهشت را در ساية شهادت خريدار شود. توبه كرد و از سپاه ابن زياد جدا شد. به حسين ـ عليه السّلام ـ پيوست و صبح عاشورا در نبردي دلاورانه به شهادت رسيد. وقتي حرّ نزد امام حسين ـ عليه السّلام ـ آمد، يكي از اصحاب حضرت، با اشعاري مقام آزادي و حريّت او را ستود: لَنِعْمَ الحُرُّ بَني رِياحٍ وَ حُرٌّ عِنْدِ مُخْتَلَفِ الرِّماحِ[10] چون به شهادت رسيد، سيّدالشهدا ـ عليه السّلام ـ بر بالين او حضور يافت و او را حرّ و آزاده خطاب كرد و فرمود: همانگونه كه مادرت نام تو را حرّ گذاشته است، آزاده و سعادتمندي، در دنيا و آخرت: «اَنْتَ حُرُّ كَما سَمَّتكَ اُمُّكَ، وَ اَنْتَ حرُّ فِي الدُّنْيا وَ اَنتَ حُرُّ فِي الآخَرة».[11] اگر آزاديخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهايي از ستم و طاغوتها ميجنگند و الگويشان قهرمانيهاي شهداي كربلاست، در ساية همين درس «آزادگي» است كه ارمغان عاشورا براي هميشة تاريخ است. انسانهاي آزاده، در لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونين را بر ميگزينند و فداكارانه جان ميبازند تا به سعادت شهادت برسند و جامعة خود را آزاد كنند. پی نوشت [1] . نهجالبلاغه، صبحي صالحي، حكمت 456. [2] . مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68. [3] . موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 421. [4] . لهوف، سيد بن طاووس، ص 57. [5] . كشف الغمّه، اربلي، ج 2، ص 32. [6] . بحارالانوار، ج 44، ص 51. [7] . بحارالانوار، ج 44، ص 352. [8] . همان. [9] . وقعة الطّف، ص 234. [10] . ارشاد، شيخ مفيد (چاپ كنگره جهاني شيخ مفيد)، ج 2، ص 100. [11] . بحارالانوار، ج 45، ص 14، وقعة الطّف، ص 215.
[چهارشنبه 1395-07-21] [ 11:09:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|