وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد | ... | |
ادامه مطلب : 2- چند کلامی با دوستان و مسجدیهای عزیز؛ با عرض سلام حضور شما بزرگواران. شب عملیات است، همه دارند مهیا میشوند به نوعهای مختلف، یکی سلاح تمیز میکند، یکی خشاب پر میکند و دیگر کارها که فرصت بسیار کم است که خدمت شما بخواهم توضیح دهم حاج آقا افشار دوست عزیز و برو بچههای مسجد و پایگاه و دفتر نیکوکاری بدانید که کاری با قداست بالا در حد بهشتیان انجام میدهید، از شما دوستان خواهش میکنم کار را جدی و به نحو احسن انجام دهید. تبعیض قائل نشوید. فعالیتهای فرهنگی را بالا ببرید. درس ولایتشناسی و ولایتمداری را ترویج دهید. شخصیت آقا امام زمان و امام خامنهای را خوب برای جوانان آموزش دهید. اینجا در این ساعت شب 22:30 دقیقه غوغایی است. جوانان پاکی اینجا جمع شدند که به اذن و لب تر کردن ولی زمان خود که یک حکم جهاد برای جانِ بیست هزار شیعه در این سرزمین، که چهار سال است در محاصره کفر قرار دارند و ابو الفضل وار با غیرتی عظیم از ناموس خدا تا امروز دفاع کردهاند. بدانید بعد از این عملیات نصرت و پیروزی قطعاً نصیب اسلام است و حتماً خنده بر لبان حضرت آقا گشوده میشود و شما به نحو احسن باید راه شهدای این عملیات که مدافع حرم نه، مدافع انقلاب اسلامی و مدافع حریم و بلاد امام زمان هستند را باید ادامه دهیم. ساخت و ساز مسجد را ادامه دهید با توکل به خدا جلو بروید و بدانید که حتماً خیرین و بزرگوارانی هستند که با عنایت خدا کمک شما کنند اگر خواستید مراسمی بگیرید در قالب یادواره باشد که نوعی فعالیت فرهنگی حساب شود. هرساله ماه محرم یادی از ما بکنید. التماس دعا. همسر عزیزم سلام، میدانم که از بالای منبرها و مجالس روضه یک موضوعی را شنیده و درک کردهای یک روز یک مادری با فرزندش در کوچهای سیلی خورد و یک غلاف شمشیر به پهلویش خورد و یک روزی هم عدهای به درب خانه کوبیدند و بعد درب خانه را آتش زدند بعد آن همسر برای دفاع از اسلام و ولی زمان خودش و در آخر از شوهرش دفاع و مقاومت کرد و از آن مادر، دختری به نام زینب متولد شد که برای دفاع از اسلام به همراه برادرش حج را نیمه تمام گذاشت و به سوی سرزمینِ وداع خود و برادر، حرکت کرد و آن خواهر با الگو قرار دادن مادری که خطبه فدک را خواند در کاخ یزید چنان رجزخوانی کرد که ستونهای آن به لرزه در آمد و برای دفاع از برادر و دفاع از اسلام سر بریده برادر و شهید شدن سقای دشت کربلا و فرزندان و برادر زادههای خود را دید و به خاطر این فداکاریهایی که برای اسلام انجام داد،. همسرم، میخواهم الگوی رفتاری این مادر و دختر را در زندگی اصل و سرلوحه کارهای خود قرار دهی. خواهش میکنم برای انجام هر کاری دفاع از اسلام و ارزشهای دینی و مذهبی و اسلامی را مد نظر قرار بدهی. فاطمه سلمای عزیز مرا ببوس و بگو که پدر برای تو جان میداد و وجود این نعمت الهی در زندگی ما یک تغییر و برکت اساسی را حاصل کرد. محجوب و عالمه تربیتش کن. میخواهم که یک فرد مؤثر برای اسلام و نشر ارزشهای اسلامی باشد. مراسم دعای ندبه مسجد را جزو افرادی که بانی میشوند باش. به هیچوجه از شهادت من ناراحت نباش و لباس سیاه هیچکس به تن نکند، چنان با قدرت باش که مشت محکمی بر تمام کفر باشد. اگر شرایطی مهیا شد حتماً بگو هماهنگ کنند فاطمه سلمای بابا را دستبوس حضرت آقا ببرند و فاطمه سلما تا به حال سر مزار شهدا و بابا نرفته است. او را حتمًا ببر. اگر روزی جنازه من را آوردند حتماً بگذار فاطمه بابا یک بوسه برروی من بزند. ما و مجنون همسفر بودیم در صحرای عشق/ او به مقصدها رسید و ما هنوز آوارهایم هشدار مرید راه فانی نشویم/ بیهوده اسیر زندگانی نشویم حیف است که در مکتب قرآن مجید/ پوسیده شویم و جاودانی نشویم
[جمعه 1396-05-20] [ 04:36:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|