کسی میآید | ... | |
ما نمیدانیم و نمیتوانیم شکر این نعمت را چگونه بجای بیاوریم که گِل ما را از باقی ماندة گلِ حضرت مهدی «روحی و ارواح العالمین له الفدا» سرشتهاند. ما خودمان خوب میدانیم که این عشق را به ما دادهاند و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ما را از میان همة بندگان خدای سبحان را صلا زده است و سر سفرة کریمانة خویش نشانده است. من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم؟ حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایة لطفی به سروقتِ من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گُل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم گُذر از دست رقیبان نتوان کرد به کُویت مگر آن وقت که در سایة زنهار تو باشم مردمان عاشق گفتار من ای قبلة خوبان! چون نباشند؟ که من، عاشق دیدار تو باشم من چه شایستة آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
ادامه مطلب : در پی پاسخ به این پرسش بودهایم که: ما کی؟ کجا؟ و چگونه؟ به شرف این عشق نایل آمدهایم؟ جواب آن بود که در واقعهای به نام «عشق غایبانه» و در عالم ارواح، ما عاشق آفریده شدیم و ماجرای این عشقِ غایبانه تا عالم ناسوت کشیده شده است. در خصوص ابعاد مختلفِ عشق غایبانه، سخنها بسیار گفتهایم و امروز کلام خودمان را در این باره به حول و قوة الهی، ادامه میدهیم. جذبة حضرت معشوق پرده نشین عجل الله تعالی فرجه الشریف: یکی دیگر از ابعادِ عشقِ غایبانه، «جذبة نامرئیِ» حضرت دلدار «روحی وله الفدا» است. «جذبه» را اهل معنا، گاه «کشش» میگویند؛ و گاهی «برقِ عشق» و گاهی هم «کمند نامرئی» یار. جناب حافظ که ـ خود از مجذوبانِ امام زمان «سلام الله علیه» است ـ «جذبه» را در برخی از ابیات عرضی و قدسی خود، «برقِ عشق» نامیده است: دیدی ای دل که غمِ عشق دگر باره چه کرد؟ چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟ آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد؟ برقی از منزل لیلی بدرخشید «سحر» وه که با خرمن مجنونِ دل افگار چه کرد؟ برقِ عشق، آتش غم در دلِ حافظ زد و سخوت یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد؟
[دوشنبه 1395-03-03] [ 03:39:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|