در یک شب زمستانی سرد وبرفی،نیمه های شب پادشاه ازخواب برخاست وبه قصد سرکشی به نگهبانان ازقصر خارج شد.وقتی به محوطه بیرونی قصر

رسید،نگهبانی را دید که با لباسی معمولی در آن شب سرد مشغول حراست ازکاخ است.پادشاه پرسید"آیا با این لباس ،سردت نیست؟امشب هوا بسیار سرد است ممکن است سرما تورا از پای درآورد.”

نگهبان پس از تعظیم پاسخ داد"قربان من به این وضعیت عادت کرده ام سال هاست که این گونه از کاخ شما محافظت میکنم.”

پادشاه اورا تحسین کردوگفت:"تا چند لحظه دیگر دستور می دهم لباسی گرم برایت بیاورند”

نگهبان خوشحال شد وقتی پادشاه به اتاقش برگشت فراموش کرد دستور دهد برای آن نگهبان لباس گرم ببرند .صبح روز بعد جنازه آن نگهبان بینوار را با یادداشتی پیدا

کردند اونوشته بود “پادشاها،من سالها به سرما واین پوشش خوگرفته بودم،اما وعده لباس گرم تو،مرا از پای درآورد.”

آری عزیزم واقعیت این است که ترس می تواند زندگی مارا به نابودی بکشاند نگهبان با تلقین منفی پادشاه ،جانش را از دست داد.ترسیدن وتلقین منفی مدام همان

بلایی که ما از آن می ترسیم ،برسرمان نازل می کند.پس مراقب تلقین های منفی خود واطرفیانتان باشید عواملی که باعث ترس ونگرانی شما می شوند هرگز

اتفاق نمی افتد.وقتی می ترسید سلامتی خودرا از دست بدهید،وقتی می ترسید شغلتان را از دست بدهید وهرترس دیگری که دارید این ترسها وتلقین ها ی منفی

نسبت به خود می تواند شما را از پای دراورد.

بیایید از حالا به بعد روی ورودیهای ذهنمان کنترل بیشتری داشته باشیم وببینیم به خودمان چه می گوییم.بکوشیم هرروز کلمه ای مثبت به واژگان روزانه مان اضافه

کنیم .روزگاری پراز مثبت ها وخوبی ها برایتان آرزو دارم. تلخیص از مجله کوله بار ص12

موضوعات: اجتماعی
[یکشنبه 1395-07-25] [ 08:40:00 ب.ظ ]