ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 2 ...

کمال گرایی؛ محوری ترین نیاز انسان

«کمال گرایی» محور تمامی ابعاد وجودی انسان است و بر تمامی ویژگی های جسمانی و درونی وی سایه افکنده است. فطرت و سرشت انسان بر پایه این نیاز اصیل نهاده شده است و هدف از آفرینش انسان و ارسال انبیا علیهم السلام نیز تحقّق همین گرایش است و درست به همین دلیل، اگر روان شناسی از این مسأله غفلت ورزد و بر پایه یک انسان شناسی غلط بنا گردد، در واقع، نه انسان را شناخته است و نه روان انسان را، و درست به همین دلیل است که شناخت بهنجاری و نابهنجاری و ملاک های آن ها نیز بر شناخت صحیح این محوری ترین نیاز انسان مبتنی است. از این رو، برای تدوین ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نقطه نظر اسلام، با تفصیل بیش تر به بحث کمال گرایی نظر می شود:

تمام موجودات زنده، اعم از گیاه، حیوان و انسان، استعدادهای متراکمی دارند که زمینه ها و شرایط مساعد، موجب بروز و ظهور و به فعلیت رسیدن آن نیروهای نهفته می شود و با به فعلیت رسیدن آن ها، انسان ها واجد چیزی می شوند که پیش از آن فاقد آن بوده اند، این کمال انسانی با کمال حیوان و گیاه تفاوتی عمده دارد. کمال نهایی انسان به طور کلی با سنخ کمال گیاه و حیوان متفاوت است و در واقع، انسان سیر خویش را با آگاهی و اختیار برمی گزیند و در حیوان و گیاه، چنین امتیازی وجود ندارد. البته باید این نکته را نیز متذکر شد که هرگونه از قوّه به فعلیت رسیدنی کمال نیست، بلکه «کمال» صفتی وجودی است که حاکی از دارایی و غنای حقیقی یک موجود در مقایسه با موجود دیگر است و موجود کامل اگر از نعمت درک و شعور برخوردار باشد از داشتن آن کمال لذت می برد.

پس از آن که معلوم شد کمال هر موجود و از جمله انسان در عینیت یافتن و ظهور تمام استعدادهای نوعی اوست، تمام سخن در این است که آن استعداد و زمینه های نهفته در انسان برای کمال چیست؟ به عبارت دیگر، آن مقصد حقیقی که هر انسان طبق فطرت الهی طالب آن است و تمام فعالیت های او برای رسیدن به آن مرحله صورت می پذیرد و کمال واقعی و نهایی انسان تلقّی می شود، کدام است؟

ادامه »

موضوعات: اسلام
[پنجشنبه 1395-08-13] [ 10:04:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ​فراخوان عکس اربعیـن حسـینی! ...

«صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ»

درسی که اربعین به ما می‌دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. (مقام معظم رهبری)

اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش

همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد… شاعر: عبدالعلی نگارنده

فراخوان عکس اربعین حسینی بنام «راهیان حرم قدس» ویژه وبلاگ نویسان سامانه کوثر بلاگ و فعالان فرهنگی فضای مجازی

با توجه به اهمیت اربعین حسینی و نقش موثر حماسه مردمی پیاده روی اربعین در گسترش فرهنگ عاشورایی، دلسوختگان جامانده از قافله عشق را دعوت می نماییم تا مشارکت خود را در تجمعی مجازی با ارسال تصاویر در قسمت نظرات اعلام نمایند.

جهت شرکت در این فراخوان، تصاویر مرتبط خود با موضوعاتی مثل اربعین حسینی، پیاده روی زائران ، عزاداری حسینی در مناطق مختلف و … را به پیام های عاشورایی، ابیات ناب و … مزین نمایید.

ترجیحا تصاویر تولیدی بوده و به هیچ عنوان در وبلاگ شخصی منتشر نشود. تصاویر بعد از بررسی در فتوبلاگ (این قوم نینوای تو را مشق می کنند) درج خواهد شد و به عنوان یادگاری از همدلی عاشقان حسینی جامانده از سفر عشق در اختیار کاربران فضای مجازی قرار خواهد گرفت.

جهت ثبت و ارسال تصاویر، در قسمت نظرات با استفاده از دکمه Browse می توانید تصویر خود را ضمیمه کنید.

زمان مشارکت: اول صفر (11 آبان 1395) الی 21 صفر (1 آذر 1395)

راهیان حرم قدس تو با شهپر عشق همه رفتند و جهان محو تماشاست حسین

شاعر: بهمن صالحی

لینک فراخوان : http://farakhan.kowsarblog.ir/?p=287313&more=1&c=1&tb=1&pb=1

موضوعات: محرم, اربعین 95
[سه شنبه 1395-08-11] [ 03:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  امام حسین علیه السلام با شهادت خود به بالاترین مرحله سلوک معنوی رسیدند. پس اشک ریختن برای ایشان چه معنایی دارد؟ ...

آنان با شهادت به قرب الهی رسیدند و این افتخاری بزرگ است و نباید ناراحت بود.مسیحیان نیز برای کشته شدن مسیح گریه و عزاداری نمی‌کنند، بلکه حتی جشن می‌گیرند.
پاسخ :
عاشورا و حادثه کربلا از چند جنبه قابل ارزیابی و تحلیل است که هر کدام می تواند حکم خاص داشته باشد.
در ابتدا با دو چهره از عاشورا رو به رو هستیم:
اوّل: زیبایى‏ها
زیبایى‏ها یعنى عظمتى که حضرت ابا عبداللَّه (ع) و یاران ایشان در ابعاد مختلف آفریده، عالى‏ترین جلوه‏هاى کمال انسانى را با عمل خویش ترسیم نموده و بزرگ ترین درس را به بشر آموخته اند. این بُعد از حادثه عاشورا بسیار غرورانگیز و افتخارآفرین است. به راستى باید به خود بالید که در چنین مکتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد یافته‌ایم و با آن مى‏میریم و حاضریم همة هستى خود را در راه مکتب نثار کنیم.
شهادت برای شهید یک موفقیت، بلکه بزرگ ترین موفقیت است . امام حسین (ع) فرمود : «جدم پیامبر به من فرمود : نزد خدا مرتبه‌ای داری که جز با شهادت به آن نائل نمی‌گردی.»
شهادت حضرت، عالی ترین حد کمال به حساب می آید. بر این اساس شهادت برای شهید یک پیروزی به شمار می‌آید و جشن و شادمانی می طلبد. سید بن طاووس می گوید : اگر دستور عزاداری به ما نرسیده بود ، ایام شهادت امامان را جشن می گرفتم . علی (ع) آن گاه که می بیند مرگ به صورت شهادت نصیبش شد، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجد.(1)
حضرت بعد از ضربت خوردن می فرماید:
«والله ما فجأنی من الموت وارد کرهتُه و لا طالع أنکرتُه و ما کنتُ إلا کقارب ورد و طالب وَجَدَ و ما عند الله خیر للابرار؛(2) به خدا سوگند! هیچ امر خلاف انتظاری برای من رخ نداده؛ آن چه پیش آمده، همان است که در آرزوی نیل به آن بودم. مانند کسی هستم که در جستجوی آب در صحرایی می گردد و ناگهان چاه آبی یا چشمه ای پیدا می شود . مَثَل جوینده ای هستم که به مطلوب خود رسیده است.»
دوش در وقت سحر از غُصّه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بودوچه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
آری بر اساس این رویکرد ، شهادت اولیای الهی جشن و شادی دارد؛ جشن و شادی برای رسیدن به عالی ترین مرتبه کمال و لقای محبوب از طریق شهادت.
دوم: چهره غمبار
چهره دیگر عاشورا جنبه تراژدیک، غمبار و اسفبار آن است. تأسف از این که چرا امت، حق امام (ع) را پاس نداشته و ناجوانمردانه‏ترین برخورد را نسبت به محبوب‏ترین خلق خدا و شریف‏ترین انسان‏ها روا داشتند. ظلمى که بر امام (ع) و اهل بیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتى را به درد مى‏آورد و روح آدمى را سخت مى‏آزارد و جشن و شادی در اینجا معنا ندارد. چگونه می توان در مواجهه با این چهره از عاشورا متاثر نشد؟! امام حسین ( ع ) به واسطه شخصیت عالیقدر و شهادت‏ قهرمانانه‏اش مالک قلب‌ها و احساسات صدها میلیون انسان است.
کیست که بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها مأمور دشمن حضرت ابی الفضل العباس (ع) خود را به شریعه رساند و چون در رودى عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان آورد، ولى همین که به یاد تشنگى حضرت ابی عبداللَّه (ع) و فرزندانشان افتاد، به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت، این مردانگى و شرافت، او را به ریختن اشک وادار نسازد؟!
در حال گریه و رقت و هیجان، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی که برای او میگرید نزدیک میبیند ، و در حقیقت در آن حال است که خود را با او یکسان میبیند . خنده و شادی بیشتر جنبه شخصی و در خود فرو رفتن دارد اما گریه بیشتر از خود بیرون‏ آمدن و خویش را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن است. به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است».(3)

ادامه »

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
[شنبه 1395-07-24] [ 08:15:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چرا به امام حسین(ع)، اباعبدالله می گویند؟ ...

برای عزاداری کردن و شرکت در خیمه عزای هر کسی نیاز به شناخت اشخاص فوت شده در عرف جامعه داریم فلذا ضرورت شناخت کافی و در حد معمول از شهدای کربلا بخصوص سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع) در راس امور قرار دارد واضح و مبرهن است که متون زیارتهای امام حسین(ع) ،که از امامان معصوم(ع) به یادگار مانده ، از غنی‌ترین اسناد و مدارک برای شناخت آن حضرت و پی بردن به عمق صفات و ویژگیهای خاص ایشان است. اوصاف و القابی که پاره‌ای از صفات مشترک امامان است، مثل حجهالله، نورالله، وجه‌الله ،ولی الله ، الرضی ، التقی و…اما برخی اوصاف ویژه امام حسین(ع) است مانند اباعبدالله ، ثارالله(انتقام و خونخواهى )، قتیل‌العبرات(کشته اشک‌ها)، اَسیرِ الکرُبات‎ (کرب یعنی اندوه شدید)، قتییل‌الظمآء("ظماء” به معنای تشنگی )،نوراً فی الاصلاب الشامخه(درخشندگی ویژه)’، الوتر‌الموتور(دُردانه) الشیب الخضیب (محاسن به خون خضاب شده) الخد التریب ( گونه به خاک آلوده) و… که در هر یک اسراری نهتفه است و به معانی بلندی اشاره دارد .
درباره کنیه «اباعبدالله» برای امام حسین (ع)، سه نکته قابل ذکر است:
۱٫ عرب در بدو تولد برای نوزدان خود علاوه بر اسم ، کنیه ای نیز تعیین می کند ، کنیه حسین بن علی (ع) نیز از خردسالی «ابوعبدالله» معین شد.(مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص ۲۵۱)
۲٫ امام حسین (ع) فرزندی به نام عبدالله داشت که در کربلا به شهادت رسید. گویا عبدالله در کربلا به دنیا آمد و مادرش رباب بود . او غیر از علی اصغر است . (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۱؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۸۵۱).
۳٫ قیام امام، موجب بقای دین و یکتاپرستی بود و پرستش هر یگانه پرستی در دنیا تا قیامت، مرهون حرکت و شهادت امام است، از این رو، او پدر تمام بندگان خداست؛ یا همان «اباعبدالله» .(عندلیب، ثارالله، ص ۴۷).
لقب «ابا عبدالله»، به معنای اوج خلوص و سرآمد بندگی است. چنان چه ما نیز در ادبیات فارسی به سرآمدها لقب پدر می‌دهیم. مثل: پدر شعر، پدر شعر نو و … . لذا لقب «ابا عبدالله» توصیف جایگاه آن حضرت نزد حق‌تعالی می‌باشد. البته برخی ایراد کردند که «ابا عبدالله» لقب نیست، بلکه کنیه است. که البته فرقی ندارد و برخی دیگر نیز گفتند: این صرفاً یک لقب یا کنیه است، همین. باید دقت شود که در کلام معصوم، کلام همین‌طوری و بی‌معنی و مقصود و یا صرفاً افتخاری وجود ندارد.
الف – لقب یا کنیه‌ی «ابا عبدالله»،‌ توسط حضرت رسول اکرم (ص)، طبق فرمان وحی و در بدو تولد به ایشان اعطا گردید. وقتی قنداقه‌ی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام را به ایشان دادند، او را در آغوش کشیدند و فرمودند: «لا یوم کیومک یا ابا عبدالله – هیچ روزی مانند روز تو نیست، ای ابا عبدالله»‌(شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشورا، چاپ اول، ص ۱۰۲)
ب – اما در خصوص لقب «ثار الله». کمال انسان در کمال بندگی خداوند متعال است و کمال بندگی نیز مستلزم کمال در معرفت، خلوص و عمل است. هر چه مراتب بیشتر باشد، انسان بیش از پیش تجلی حق تعالی می‌گردد و در واقع رنگ خدایی می‌گیرد. چنان چه فرمود:

ادامه »

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
[شنبه 1395-07-17] [ 02:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چرا به امام حسین ثارالله می گویند؟ ...

ثار هم به معنای خونخواهی و هم به معنای خون آمده است.
طبق معنای اول به امام حسین (ع) «ثارالله» گفته می شود از آن رو که ولی دم و خونخواه او خدا است.
ولی اگر «ثارالله» به خون خدا معنا شود، به دلیل یکی از توجیهاتی که ذکر می شود، به امام حسین (ع) «ثارالله» گفته می شود:
1. «ثار» به «الله» اضافه شده است تا بیان کند که این خون، خون شریفی است؛ یعنی اضافه تشریفیه است.
2. انسان کاملی که در مدراج کمال به مقام قرب فرائض راه یافته، «یدالله» و «لسان الله» و «ثارالله» می­شود؛ یعنی دست خدا می­شود که اگر خدا بخواهد کاری را انجام دهد با دست او انجام می­دهد. زبان الاهی می­گردد که اگر خدا بخواهد سخن بگوید با زبان او سخن می‌گوید، و خون خدا می­شود که اگر خدا بخواهد به مکتب خود در جامعه حیات ببخشد، از خون او استفاده می­کند. امام­حسین ­(ع) «ثارالله» است؛ زیرا خونی که از آن امام­ بر زمین ریخته شد موجب گردید تا حیات تازه­ای به کالبد دین دمیده شود.
ما معتقدیم که معنای اول اگرچه معنای درستی است، اما معنای دوم نیز می­تواند معنای صحیح این لقب باشد و برای اهلش که به عمق این معنا راه یافته­اند، از جهاتی در اولویت قرار داشته باشد.

در باره این موضوع نخست باید گفت: این لقب برای دو امام معصوم، امام علی (ع) و امام حسین (ع) وارد شده است. در زیارت امام حسین (ع) می­خوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ»؛[1] سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون خدا‏.
در مورد معنای ثار الله دو احتمال وجود دارد:
1. به معنای خونخواهی: درکتب لغت واژه «الثار» را به معنای «الطلب بالدم؛ یعنی خونخواهی» معنا کرده­اند. بر این اساس؛ «ثارالله» یعنی کسی که ولی دم و خونخواه او خدا است.
لازم است بدانیم که ندای خونخواهی حسین (ع)؛ یعنی شعار «یا لثارات الحسین»، شعار قیام توابین و نیز قیام مختار، بوده است،[2] و همچنین شعار فرشتگانی است که کنار قبر او تا ظهور امام زمان (عج) می­مانند،‏[3] و نیز شعار حضرت مهدی (عج) در هنگام قیام[4] و شعار یاوران شهادت طلب او است.[5]
معنایی که از واژه «ثارالله» بیان گردید، مورد پذیرش گروه زیادی از دانشمندان اسلامی قرار گرفته است[6]؛ بر طبق این معنا «ثاراللَّه» یعنى اى کسى که خونبهاى تو متعلق به خدا است و او خونبهاى تو را می­گیرد؛ زیرا تو متعلق به یک خانواده نیستى که خونبهاى تو را رئیس خانواده بگیرد، و نیز متعلق به یک قبیله نیستى که خونبهاى ترا رئیس قبیله بگیرد، تو متعلق به جهان انسانیت و بشریت هستی، تو متعلق به عالم هستى و ذات پاک خدایى، بنا بر این خونبهاى تو را او باید بگیرد، و همچنین تو فرزند على بن ابى طالب هستى که شهید راه خدا بود و خونبهاى او را نیز خدا باید بگیرد.
2. به معنای خون خدا: از کلام علامه مجلسی (ره) استفاده می­شود که «الثأر» به معنای خون و خونخواهی آمده است[7]؛ و آنچه گفته ایشان را تأئید می­کند معنایی است که کتاب لسان العرب از واژه «الثار» ارائه کرده است. این کتاب لغت می­گوید: «الثَّأْرُ الطَّلَبُ بالدَّمِ، و قیل: الدم نفسه»؛ یعنی واژه «الثار» به معنای طلب کردن خون است و گفته شده که به معنای خود خون نیز آمده است.[8] پس می­توان گفت که حسین (ع) خون خدا است، اما آیا براستی می­توان این معنا را پذیرفت و آیا خدا جسم است که خون داشته باشد و آیا اصولا چنین تصوری از خدا می­تواند صحیح باشد؟!
در پاسخ باید گفت: واژه­هایی؛ مانند یدالله و… که در فرهنگ اسلامی بکار برده می­شود، یک تعبیر کنایی یا مجازی تلقی می­شود[9]؛ مثلا آن­گاه که گفته می­شود علی (ع) یدالله است، منظور این نیست که خدا جسم است و مانند انسان دستی دارد و دست او حضرت علی (ع) است، بلکه مقصود آن است که علی (ع) مظهر قدرت الاهی است.

ادامه »

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
 [ 02:45:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  خلاصه ای از زندگانی امام حسین علیه السلام (6) ...

قيام حسينى
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .

ادامه »

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
[پنجشنبه 1395-07-15] [ 04:42:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت