پرسیدم چرا راضی به رفتنش شدی…
در پاسخ حرفی زد که شوکه شدم از شنیدنش. گفت: سخت بود ندیدنش حتی برای لحظه ای، اما دوست نداشتم از زنان نفرین شده تاریخ باشم. چراکه اگر در زمان امام حسین (ع)، زنان مردان خود را به یاری امام می فرستادند بی شک چنین اتفاقی هولناک رخ نمی داد. حال من از خود و زندگی ام گذشتم تا اسلام را در حد وسع خودیاری کرده باشم.
عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می کند و من می دانستم حمید عاشق شهادت است.
اگر بارها به عقب برگردم بازهم این مسیر را انتخاب خواهم کرد و به همسرم اجازه رفتن خواهم داد.
ادامه »
موضوعات: شهدا, زندگینامه شهدا
[دوشنبه 1396-05-23] [ 12:55:00 ب.ظ ]