ابن ابي الحديد مي گويد: در مورد خداوند نيز حقوق دو طرفه است با اين تفاوت که اين حق را خود پروردگار به نفع بندگان، برخود واجب فرموده است.
خلقت انسان به گونه اي است که به صورت طبيعي، گرايش به زندگي اجتماعي دارد و هيچ انساني به تنهايي قادر به برآوردن همه ي نيازهاي زندگي خود نيست. در واقع همه ي انسان ها به دنبال حضور در اجتماع و معاشرت با ديگر همنوعان خود هستند.
انسان اگر بخواهد زندگي موفقي داشته باشد بايد با همنوعانش گرد هم آيند و هر کدام مسئوليت گوشه اي از اجتماع را برعهده بگيرند.
بديهي است که در يک زندگي اجتماعي، مقرراتي لازم است تا از ايجاد اختلافات و ظلم و زور جلوگيري نمايد و اين منشأ پيدايش حقوق و تکاليف است.
اميرالمؤمنين عليه السلام در بخش هاي متعددي از نهج البلاغه انواع و اقسام حقوق متقابل ميان افراد و ميان نقش هاي گوناگون در جامعه را مورد اشاره قرار داده اند که در اينجا به شرح مختصر بعضي از آنها مي پردازيم.
ادامه مطلب :
حقوق دو طرفه است
اصولاً حق دو طرفه است، هر کجا که به نفع کسي عليه ديگري بهره اي قرار داده شده حتماً عليه او و به نفع ديگري نيز حقي در نظر گرفته شده است. مثلاً اگر ملت وظيفه دارد از رهبر خود اطاعت کند، زمامدار نيز موظف است صلاح و مصلحت ملت را بر همه چيز مقدم بدارد و از خيرخواهي و هدايت و راهنمايي ملت کوتاهي نکند. اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 207 نهج البلاغه مي فرمايد:
«والحقُّ اوسعُ الاشياءِ في التّواصُفِ و اَضيَقُها في التَّناصُف، لا يَجري لِاَحَدٍ الاّ جَري عليه و لا يجري عليه الأجَري لَه ولَو کان لِاَحدٍ اَن يجريَ له و لا يَجري عليه لکان ذلک خالصاً للهِ سبحانه دون خلقهٍ، لِقُدرَتِهِ علي عباده، و لعَدلِهِ في کلّ ما جَرَت عليه صُرُوف قضائهِ، لکنَّهُ جَعَلَ حَقَّهُ علي العبادِ ان يُطيعُوهُ و جَعَل جَزائَهُم عليه مضاعفَةَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً منه و تَوَسُّعاً بِما هُوَ من المزيد اهلُهُ.» ؛
«حق هنگام توصيف گسترده ترين چيزهاست در هنگام عمل و رعايت انصاف از همه چيز تنگ تر است. به نفع کسي عليه ديگري حقي قرار داده نشده مگر آنکه عليه او به نفع ديگري نظير همان حق قرار داده شده است. و اگر بنا بود براي کسي حقي قرار داده شود بدون آنکه تکليفي برعهده اش باشد چنين کسي بي شک خداوند متعال است، زيرا تنها او بر بندگانش قدرت مطلقه دارد و هرچه کند براساس عدل است و ليکن او هم حق خود را بر بندگانش قرار داده که به خاطر جود و بخشش بيکرانش اطاعتش کنند و برعهده خود قرار داده که پاداش بندگان را دو برابر به آنها عطا کند.»(1)
بزرگترين حق ها که خداوند واجب گردانيد، حق والي بر رعيت و حق رعيت بر والي است. و اين حقوق را خداوند بر هر يک واجب کرده و آن را سبب الفت آنها و عزت دين آنها قرار داده است.
ابن ابي الحديد مي گويد: در مورد خداوند نيز حقوق دو طرفه است با اين تفاوت که اين حق را خود پروردگار به نفع بندگان، برخود واجب فرموده است.(2)
از جمله اين حقوق در کوچکترين اجتماع موجود يعني خانواده، حقوق پدر و فرزند بر يکديگر است. امام عليه السلام درباره حقوق متقابل پدر و فرزند مي فرمايد:
«اِنَّ لِلوَلَدِ علي الوالِدِ حقَّاً و اِنّ للوالِدِ علَي الوَلدِ حقّاً، فَحَقُّ الوالِدِ علي الولَدِ اَن يُطيعَهُ في کلِّ شيءٍ اِلاّ في معصيةِ اللهِ سبحانه و حقُّ الولَدِ علي الوالِدِ اَن يُحَسِّنَ اسمَهُ و يُحَسِّنَ ادَبَهُ و يُعَلِمَهُ القرآنَ.»(3)
«هر کدام از پدر و فرزند بر يکديگر حقي دارند، حق پدر بر فرزند آن است که پدر را اطاعت نمايد به جز در معصيت خدا و حق فرزند بر پدر آن است که نام نيکو برايش انتخاب نمايد و او را با ادب بار بياورد و به او قرآن بياموزد»
بنابراين اطاعت از پدر حق پدر و تکليف فرزندان است اما اگر پدري از فرزندش بخواهد که مرتکب گناهي شود و حکم خداوند را زير پا بگذارد، ديگر فرزند نبايد از او اطاعت کند.
حقوق
گروه ديگري که حضرت علي عليه السلام به حقوق آنان اشاره مي فرمايد گروه همسايگان است. داشتن همسايه خوب در مکتب امام تا آنجا اهميت دارد که به فرزندش سفارش مي کند: «پيش از راه از همراه خود و پيش از انتخاب خانه از همسايه ات بپرس»(4)
و در جاي ديگر مي فرمايد:
«واللهَ اللهَ في جيرانِکُم، فَاِنَّهم وصيَّةُ نَبِيِّکُم، مازالَ يوصي بِهم حتَّي ظَنَنّا اَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُم.»(5)
«خدا را درباره ي همسايگانتان در نظر داشته باشيد که آنان مورد وصيت پيامبر شما هستند زيرا همواره درباره ي آنان سفارش مي فرمود تا جايي که گمان مي کرديم او همسايگان را جزء خانواده و وارثان قرار خواهد داد.»
آري رعايت حقوق همسايگان موجب مي شود تا در هنگام گرفتاري ها به ياري يکديگر بشتابند و از جانب يکديگر احساس امنيت و آرامش کنند.
تنها او بر بندگانش قدرت مطلقه دارد و هرچه کند براساس عدل است و ليکن او هم حق خود را بر بندگانش قرار داده که به خاطر جود و بخشش بيکرانش اطاعتش کنند و برعهده خود قرار داده که پاداش بندگان را دو برابر به آنها عطا کند.
بزرگترين حق
و اما از نظر امام علي عليه السلام، حقوق متقابل زمامدار و ملت از همه ي حق ها بالاتر و بزرگتر است، زيرا بقاءِ و شايستگي هر جامع و استحکام دين و عزت دنيا و آخرت هر ملت و جمعيتي به آن وابسته است و عدم رعايت اين حقوق جامعه را به سقوط مي کشاند. در خطبه ي 207 نهج البلاغه اميرالمؤمنين عليه السلام پيرامون حقوق متقابل زمامدار و ملت چنين مي فرمايد:
«واَعظَمُ ما افتَرَضَ سبحانه مِن تلک الحقوقِ حقُّ الوالي علي الرعيَّة و حق الرعيَّةِ علي الوالي، فريضَةٌ فَرَضَهَا سبحانَخُ لِکلٍّ عي کُلٍّ فَجَعَلها نظاماً لِاُلفَتيهم و عزّاً لِديِنِهِم فَلَيسَت تَصلُحُ الرعيةُ اِلاّ بِصلاح الولاةِ و لا تَصلُحُ الولاةُ الاّ باستقامَةِ الرعية…»(6)
«بزرگترين حق ها که خداوند واجب گردانيد، حق والي بر رعيت و حق رعيت بر والي است. و اين حقوق را خداوند بر هر يک واجب کرده و آن را سبب الفت آنها و عزت دين آنها قرار داده است. بنابراين وضع رعيت نيکو نمي شود مگر با شايستگي زمامداران، و حال حکمرانان نيز نيکو نمي گردد مگر با فرمانبرداري ملت در دايره تکاليفشان…»
آري در هر بُعدي از ابعاد جامعه که بنگريم حقوق و تکاليفي به چشم مي خورد. از اجتماع کوچک خانواده تا محيط هاي بزرگتر و تا جامعه ي کل که يک ملت است و در هر صورت رعايت حقوق متقابل و احترام به حريم افراد است که باعث ايجاد صلح و صفا و امنيت مي گردد و در سايه آن جوامع مي توانند به پيشرفت و تعالي دست يابند و در آرامش به عبادت پروردگار بپردازند.
پي نوشت ها
1- نهج البلاغه، خطبه 207 (نهج البلاغه، مرحوم محمد دشتي، خطبه 211)
2- حقوق از ديدگاه نهج البلاغه، حجة الالسلام زين العابدين قرباني، ص 12.
3- نهج البلاغه، حکمت 391.
4- نهج البلاغه، نامه 31.
5- نهج البلاغه، نامه 47.
6- نهج البلاغه، خطبه 207.
موضوعات: قرآنی, اجتماعی, نکته های ناب
[شنبه 1395-02-25] [ 12:16:00 ب.ظ ]