نوشته ام به شهید املاکی | ... | |
دست نوشته خودم به شهید املاکی
يارب ز كرم بر من درويش نگر در من منگر در كرم خويش نگر
هر چند نيم لايق بخشايش تو برحال من خسته دل ريش نگر سردار حسین املاکی وقتی دفترچه خاطراتت را نگاه میکنم حس عجیبی به من دست می دهد . هنوز هم عطر خوش گل لاله ی پرپر شده در میان دفتر خاطره روزهای شیرینت فضای اتاقم را عطراگین کرده است . دفتری که در برگ های نازک خود رمزهایی پنهان کرده که با سیاهه ی خود دنیایی را دگرگون میکند و من در حیرتم که فقط خود از رموزهای ان با خبری . همیشه با خود می گویم ای کاش من هم در کنار تو و دوستان سفر کرده ات بودم . ای کاش در سنگر بی ریای شما هم جایی برای من بود تا می توانستم لحظه های زیبای راز نیاز شبانه ات را با معبودت مشاهده میکردم . همیشه با خود می گویم اگر خدایی ناکرده مشکلی برای کشور عزیزمان پیش بیاید ایا شجاعت ما هم به ذره ای از شجاعت قهرمانان (شهیدان) ما خواهد رسید ؟ آیا ما هم می توانیم از جان شیرین خود برای دفاع از امانتی که به دست ما رسیده است بگذریم ؟ و آیا ما می توانیم شعر : در دلم یکسره من شوق شهادت دارم در سرم ول وله ایست ، حس سعادت دارم دلم از ماندن اینجا زار است در دلم یکسره من عشق شهادت دارم را زمزمه کنیم ؟ و اما ای املاکی عزیز من ان بی پنهایی ام که امانی نمیابد ، ای شهید دست های افتاده ام را بگیر . یا حق نوشته شده توسط وبلاگ نویس
[شنبه 1393-09-29] [ 11:35:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|