آیا می‌توان مردم را از شرکت در سرنوشت خود بازداشت؟ جواب روشن است، نه! زیرا تصمیم‌گیری در ابعاد گوناگون زندگی، ازجمله دخالت در سرنوشت خویش، از حقوق اولیه انسان‌هاست که قانونا و شرعا نمی‌توان این حقوق را از افراد سلب کرد، مگر اینکه طبق قوانین موضوعه، دادگاه صالحه‌ای فردی را فاقد بعضی از وجوه لازم برای بهره‌مندی از حقوق اولیه، تشخیص دهد. در دنیای امروز، تمهیداتی اندیشه شده که آحاد جامعه بتوانند، به هر شیوه‌ای که سودمندتر، آسان‌تر و مقبول‌تر باشد، به حق شرکت در سرنوشت خود برسند. در واقع می‌توان مردم را برای پیشبرد امور خود سازمان داد؛ سازماندهی مناسبی که اولا، همه را دربر بگیرد؛ ثانیا، برای پیگیری اهداف موردنظر، از عنایت مجریان و دست‌اندرکاران امور مملکتی بیشتر برخوردار شود. در این صورت متولیان امور نیز به‌آسانی، زمینه لازم را فراهم می‌کنند. یکی از بارزترین جلوه‌های دخالت مردم در سرنوشت خویش، همانا حضور مسئولانه و همه‌جانبه در انتخابات است. انتخاباتی که از طریق آن، مقامات مملکتی، اعم از فردی و جمعی برگزیده شوند. تمهیدات کشورها و جوامع پیشرفته امروزی برای سازماندهی مردم، برای اینکه آسان‌تر و بهتر در انتخابات شرکت کنند و سرنوشت خویش را رقم زنند،‌ ایجاد تشکل‌های سیاسی یا احزاب و کانون‌ها و انجمن‌ها و… است. این تشکل‌ها چه می‌کنند و چرا در کشور ما آن‌گونه که باید و شاید،‌ مورد توجه بلندپایگان قرار نمی‌گیرند و اگر مورد توجه واقع می‌شدند، امروز شرایط سیاسی ما، به ویژه در سیاست داخلی، چگونه بود؟

ادامه مطلب :

ایران پس از انقلاب، به طور متوسط هر سال یک انتخابات به خود دیده است. به جز رفراندوم جمهوری اسلامی و رفراندوم تأیید قانون اساسی مصوب مجلس، بررسی قانون اساسی- که هر دو در سال ١٣٥٨ برگزار شد- تا دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخابات مجلس خبرگان رهبری برگزار می‌شد، اما از سال ١٣٧٧، یک انتخابات دیگر به آن سه انتخابات اضافه شد و آن انتخابات شورای اسلامی شهر و روستاست که همانند انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری، هر چهار سال یک‌بار برگزار می‌شود. چند سال قبل برای تجمیع انتخابات در ایران، مقامات ذی‌ربط به فرمولی رسیدند که از طریق تصویب قانون، انتخابات هفت سال یک‌بار مجلس خبرگان رهبری را هر هشت‌ سال یک‌بار کنند و چهار بار برگزاری انتخابات را به دو بار تقلیل دهند؛ طوری که انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا هر چهار سال یک بار و در یک روز صورت پذیرد و انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری هم در یک روز برگزار شود. سابقه انتخابات در ایران پس از انقلاب، از ابتدا احزاب و تشکل‌های سیاسی نقش اساسی را در بهتر برگزارکردن انتخابات داشتند، اما به‌مرور که اهمیت حزب در ایران کم شد و تشکل‌ها دچار چالش‌های عدیده شدند، در بعضی از فرایندهای رسیدن به یک انتخابات مناسب، پدیده هجوم به فرمانداری‌ها پدیدار شد؛ مثلا به جای اینکه کاندیداهای مجلسین یا ریاست‌جمهوری یا حتی شورای شهر، از طرف احزاب معرفی شوند، انبوهی از داوطلبان برای رسیدن به کرسی مربوطه، وارد صحنه می‌شدند و اقدام به ثبت‌نام می‌کردند. در سال جاری دو انتخابات داریم که قرار است روز هفتم اسفند برگزار شود. انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی و دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری. اکنون که این یادداشت را می‌نویسم، فرایند کاندیداشدن و ثبت‌نام‌کردن به پایان رسیده و زمان بررسی صلاحیت‌هاست.در این دوره، همانند دو، سه دوره گذشته، احزاب و جمعیت‌ها و انجمن‌های سیاسی، ‌دست به معرفی نامزد نزده‌اند و مردم بعضا بدون توجه به شرایط داوطلب‌شدن، به مراکز ثبت‌نام مراجعه کردند. برای مجلسی که نزدیک به ٣٠٠ نفر عضو می‌خواهد، حدود ١٢ هزار نفر مراحل ثبت‌نام را پشت‌‌سر گذاشتند. برای مجلس خبرگان رهبری که کمتر از صد نفر عضو می‌خواهد، بیش از ٨٠٠ نفر داوطلب شدند. این رخداد، متولیان نظارت که وظیفه سنگین نظارت را به رسیدگی پرگرفتاری تعیین صلاحیت‌ها، تغییر دادند و یک ‌بار اضافه را به کار خود اضافه کردند، از این استقبال مردمی برای داوطلب‌شدن ناخشنود شدند و به‌گونه‌ای از مردم گلایه کردند.

احزاب در کشورهایی که با منش مردم‌سالاری اداره می‌شوند، چه‌کاره‌اند؟ مگر نه این است که عده‌ای برای رسیدن به مواضع قدرت دور هم جمع می‌شوند و با دیدگاه مشترک به شیوه مدیریت یا اقتصاد یا سیاست، تشکلی را خلق می‌کنند و از درون آن به آینده خود نگاه می‌کنند؟ سیاست‌ورزان و علاقه‌مندان به فعالیت‌های مؤثر در ایران، مواضع قدرت را متواضعانه! مواضع خدمتگزاری می‌خوانند و در مانیفست حزبی خود، وظیفه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را در سطح کلان بر عهده خویش گذاشته‌اند، اما واقعا باید پرسید چرا احزاب و تشکل‌های سیاسی و حتی فرهنگی و اجتماعی، در سطح و وزنی که بتوانند دولت و مجلس تعیین کنند، در ایران پا نمی‌گیرد. مگر حزب چه ضرری دارد که نمی‌تواند علاقه‌مندان به کاندیداتوری را سازمان دهد تا از این حجم انبوه واجدان شرایط نمایندگی کاسته شود. فراموش نکرده‌ایم که در دوره‌های اولیه ریاست‌جمهوری حداکثر ١٠ نفر برای رسیدن به کرسی ریاست‌جمهوری ثبت‌نام می‌کردند، اما در اين دوره چند صد نفر و یک بار هم نزدیک به هزار نفر کاندیدای ریاست‌جمهوری شدند. شک نباید کرد که شور و هیجان جمعیت حاضر در فرمانداری‌ها و وزارت کشور به هنگام ثبت‌نام نامزدها، بخشی از شور و هیجان حضور مردم در انتخابات است و کسانی که علاقه‌مند به ایجاد حماسه در روز رأی‌گیری هستند و از شور انتخاباتی در زمان نزدیک به روز رأی‌گیری خوشحال می‌شوند، نباید از کثرت داوطلبان به دلیل اینکه زحمت هیأت‌های اجرائی و نظارت زیاد می‌شود، ناراحت باشند. البته یک نگاه دیگر هم وجود دارد که معتقد است این همه داوطلب برای انتخاب تعدادی به‌مراتب کمتر از آن، یک نوع وهن سیاسی است و کسانی که از بیرون مرزها به آن نگاه می‌کنند، به چنین وضعی می‌خندند؛ مثلا شایسته است که تعداد زیادی دیپلمه یا زیر دیپلم برای رسیدن به پست ریاست‌جمهوری، کاندیدا شوند؟ به نظر نمی‌رسد این پرسش بیجایی باشد، اما راه‌حل رفع این‌گونه مسائل چیست؟ورود احزاب به معرفی نامزد و حمایت از احزاب در این‌گونه مواقع. وقتی قرار باشد تشکل‌های بزرگ افرادی معرفی کنند و قرار و مدار هم همین باشد که جز از نامزدهای احزاب از کس دیگری ثبت‌نام نکنند، دیگر نه هیأت‌های اجرائی و نه دستگاه نظارت به معضل چه‌کنم چه‌کنم دچار نمی‌شوند. از طرفی علاقه‌مندان به سیاست‌مداری و کسب مقامات بالا در دولت و مجلس و شوراها و حتی در مجلس خبرگان رهبری، خودشان را به احزاب نزدیک می‌کنند، به‌مرور وارد احزاب می‌شوند و در جایگاهی قرار می‌گیرند که از طرف هواداران و لیدرهای آن احزاب، نامزد احراز مقام ریاست‌جمهوری یا نمایندگی مجلس یا عضویت در شوراهای شهر و مجلس خبرگان رهبری می‌شوند.

مرجع : روزنامه شرق

موضوعات: بصیرت سیاسی
[دوشنبه 1394-12-03] [ 05:37:00 ب.ظ ]