تازه فهمیدم دلم از خاک پای زینب است
اشک های دیده ام از اشک های زینب است
تازه فهمیدم دلم عصیان نمی گیرد چرا
این دل شوریده ام مست ولای زینب است
تازه فهمیدم که چشمانم چرا بی اشک نیست
از ازل آب و گلم غرق نوای زینب است
فَبَلَغَ ذلِکَ ابْنَ الْحَنَفِیَّةِ، فَاءَتاهُ، فَاءَخَذَ زِمامَ ناقَتِهِ وَقَدْ رَکِبَها فَقالَ: یا اءَخی اءَلَمْ تَعِدْنی النَّظَرَ فیما سَاءَلْتُکَ؟ قالَ: بَلی
قالَ: فَما حَداکَ عَلَی الْخُرُوجِ عاجِلا؟ فَقالَ: اءَتانی رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله بَعْدَما فارَقْتُکَ، فَقالَ: یا حُسَیْنُ، اءُخْرُجْ، فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اءَنْ یَراکَ قَتیلا.
فَقالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ: إِنّا للّهِِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَما مَعْنی حَمْلُکَ هَؤُلاءِ النِّساءِ مَعَکَ وَاءَنْتَ تَخْرُجُ عَلی مِثْلِ هذَا الْحالِ؟ قالَ: فَقالَ لَهُ: قَدْ قالَ لی : قَدْ شاءَ اءَنْ یَراهُنَّ سَبایا
چون خبر به محمدبن حنفیّه رسید به خدمتش شتافت و زمام ناقه را که بر آن سوار بود گرفت عرضه داشت : یا اخی ! وعده فرمودی که در آنچه عرضه داشتم تأملی فرمایی ؟ امام حسین علیه السّلام فرمود: چنین است . محمد گفت : پس چه چیز تو را واداشت که با این سرعت ، عزم خروج از مکه نمودی ؟ فرمود: آن هنگام که از نزدت جدا شدم ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به نزد من آمد (یعنی در عالم خواب . و شاید معنی دیگر را اراده کرده باشد و در اینجا اجمال لفظ خالی از لطف نیست ) و فرمود: ای حسین ! برو به جانب عراق که مشیّت الهی بر این متعلّق است که تو را مقتول ببیند! محمد حنفیّه گفت : إِنّا للّهِِ وَإِنّا…. چون چنین باشد پس مقصود از همراه بردن زن و بچه چیست ؟ راوی گوید: امام حسین علیه السّلام در جواب برادر، فرمود که هم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله به من فرموده که مشیّت حق بر اسیری ایشان تعلّق یافته که خدا ایشان را اسیر ببیند.
منبع:مقتل لهوف
موضوعات: محرم
[جمعه 1395-07-30] [ 12:07:00 ب.ظ ]