خجل از روی او گشته دل آب ، آب | ... | |
خجل از روی او گشته دل آب ، آب نهاد پا در فرات ، خواست لبی تر کند برای اهل حرم ، آب میسر کند داغ عطش بر لبش ، هر طرفش دشمنی باز در این مهلکه یاد برادر کند تشنه لب داده جان ، بر لب دریای آب خجل از روی او گشته دل آب آب * دست عباس چون جدا شد محشری در خیمه ها شد علم افتاده و نیست علمدار حسین ، یا حسین علم افتاده و نیست دگر یار حسین ، یا حسین یک طرف دست ، یک طرف مشک دل پر از خون ، دیده پر از اشک « مرحوم حسین سعادتمند »
[جمعه 1395-07-30] [ 11:56:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|