دهمین_نمایشگاه_رسانه_دیجیتال
خاطره_2
بعد به عطیه ی عزیزم پیام دادم سلام عزیزم کجایی ؟ بیداری گلم ؟ سلامی دادن و گفتن بله عزیزم مرکز هستم مشغول کار گفتم من الان آزادی ام شما هنوز راه نیفتادید ؟ گفت نه هنوز کمی کار داریم تلفنی هم با هم حرف زدیم که کمی آروم بشم و منتظر مترو گفت خیلی زود راه افتادی ها گفتم اولا از شوق دیدار تو هستش عزیزم ببین بخاطر شوق دیدارت چه کردم دوما میخوام اولین نفر باشم و ربان و من قیچی کنم ( هههههههه ) گفتم گلم میشینم تو ایستگاه که هم کمی خلوت بشه هم آدم هارو میبینم و بهشون فکر میکنم با دیدن بعضی ها خندم میگرفت و با دیدن بعضی ها بغض میکردم و دوست داشتم گریه کنم خلاصه ساعت 8 و 40 دقیقه سوار مترو شدم و ساعت 9 رسیدم دروازه دولت اونجا دوباره به عطیه جان زنگ زدم کجایید عزیزم گفت ما اتوبانیم گفتم پس باشه من دوباره یکم میشینم و بعد سوار میشم ساعت 9 و 20 دقیقه سوار شدم و ساعت 9 و 35 دقیقه رسیدم ایستگاه مصلی زنگ زدم گفتن ما هم رسیدیم تهران گفتم پس عزیزم من کم کم میرم بالا و به طرف نمایشگاه گفتن باشه ما هم میایم یک ربعی پیاده رفتم و بالاخره رسیدم ( نمایشگاه رسانه های دیجیتال ) بر عکس بقیه آدم ها من تنها بودم و اونا همه یار و قاری داشتن منم واسه خودم یه چرخی زدم تا رسیدم به یه غرفه ای که باند پیچی شده بود و فقط یک کلمه ازش زده بود بیرون ( خواهران ) گفتم جان خودم خود خودشه آره جدا خودش بود یه سرکی به داخلش کشیدم که خانم کشتکاران زنگ زد و گفت ما هم رسیدیم آدرس دادم تا بیان داخل مصلی بعد که اومدن رفتم جلو در میزبانشون بودم و باهاشون احوال پرسی و روبوسی کردم و چقدر از دیدنشون خوشحال شدم رفتیم با هم به سمت غرفه شروع کردیم به منظم کردن و چیدن وسایل خانم مومنیان خیلی خانم آروم ساکت کم صحبتی بودن خیلی متین بودن و انشالله خدا یاریشون کنه و همیشه موفق باشن خانم کشتکاران عزیزدل و نازنین و ماه و فرشته هم که نگو بسیار متین با وقار رسمی باکمال بودن و با تصور من که پشت تلفن خیلی شیطون تر بنظر میرسیدن فرق داشتن خدا انشالله حفظشون کنه بهشونم گفتم من واقعا شیفتشون شدم و به دوستان نزدیکشون حسودیم شد ناگفته نماند که یکی از دوستان بنام خانم دشتی را هم زیارت کردیم که بسیار خانم آرومی بودن خدا حفظشون کنه . و خلاصه این ماجراها و صحبت های گرم ادامه داشت تا ساعت 4 و نیم که من از غرفه خارج شدم و ساعت 7 و ربع رسیدم خونه اما واقعا خیلی بهم خوش گذشت و جای همه دوستان عزیز خالی بود .
ادامه دارد ………….