سلام اسم من هادی جعفری هستش که3فرودین65درآمل بدنیااومدم……
برای دوره کارشناسی ارشد بورسیه استرالیامرحله اول قبول شدم وجزء3نفرراه یافته به مرحله دوم بودم ولی بخاطرخانواده انصراف دادم…..
در6آبان 89درحالی که دانشجوی ترم آخرکارشناسی بودم بادخترهمکارودوست پدرم عقدکردم…..
ادامه مطلب :
بعدازتمام شدن دوره کارشناسی دنبال استخدام شدن توقرارگاه خاتم الانبیارفتم وبعدازیکسال تلاش مهرسال91استخدام قرارگاه خاتم الانبیاتهران شدم…..
راستی بهتون نگفتم یه موشک من ودوست وهمکارم باهم طراحی کردیم که تولیدشدوبرای اجرافرستاده شدوخبررسیدیه موشک27تاداعشی روکشته……
بلاخره بامداد19اسفند93برای همیشه زنده ازایران رفتم به عراق……
رفتم به پابوس امام درسامرا…..
بالاخره در3فروردین1394 ساعت2:30الی3بعدازظهربودکه پهبادآمریکایی به کارگاهمون درحالی که من وعلی آقاداخل بودیم موشک زد…..
بخش اول پیکرم تواین محل پیداشدوبه وطن برگردونده شد…..
پیکراولم درروزشنبه8فروردین1394باهمراهی همه ی عزیرانم دوستان وآشنایان وهمه ی همشهریای عزیزم تشیع شد…..
دوباره نصف بدنم روچندکیلومتراون طرف ترازمحل انفجارپیداکردن ودرروز16فروردین به وطن برگشتم…….
اول خواستم22فروردین برگردم به شهرم وخونه ی عبدیم بعدیادم اومدکه23فروردین تولدهمسرمه وچی بهترازاین که وجودم روبهش تقدیم کنم……
وبالاخره 23فروردین به خونم برگشتم وبه بقیه پیکرم ملحق شدم….
موضوعات: شهدا, زندگینامه شهدا
[دوشنبه 1396-05-23] [ 12:57:00 ب.ظ ]