گاهی دیگر گفته میشود: «بر فرض که همه چیزهائی که خداوند داده خوب و حکیمانه باشد، ولی چرا بعد از خلقت ما را رها نمیکند و دائم به ما امر و نهی میکند و برای تمام شبانهروز ما دستور صادر کرده است و آن وقت تهدید میکند که اگر چنین و چنان نکنی در آتشی سوزان خواهی سوخت و شکنجههائی دردناک در انتظارت خواهد بود. آخر من که با پای خودم نیامدهام و مرا خود خداوند آورده است چرا باید این قدر سختی بکشم و همیشه دستور اجرا کنم و از خوردن این وآن و رفت وآمد با فلان و فلان بپرهیزم و دست به هر کاری نزنم و از آنچه خودم دوست دارم اجتناب نمایم؟»
پاسخ:
برای پاسخ این سؤال باید ابتدا به تفاوت این دو مثال توجه کرد:
1. مادری به فرزندش میگوید: دست به بخاری نزن که میسوزی و با دندانت پسته را نشکن که دندانت خراب میشود.
2. برادر بزرگتر به برادر کوچکترش میگوید شیرینیها متعلق به میهمان است و اگر به شیرینیها دست بزنی تو را کتک میزنم.
در مثال اول مادر از سر دلسوزی فرزند را راهنمائی میکند. دستور میدهد ولی باطن این دستور یک راهنمائی دلسوزانه است و بچه اگر بفهمد نمیتواند به مادرش اعتراض کند که چقدر تو به من زور میگوئی و اذیتم میکنی؛ چون سوختن اثر طبیعی دست زدن به بخاری است.
اما در مثال دوم ممکن است فرض کنیم که کار برادر بزرگ از سر دلسوزی نبوده و نوعی زورگوئی باشد و اگر هم برادر کوچک شیرینی خورد و او کتکش زد شاید گاهی جای اعتراض به برادر بزرگ وجود داشته باشد.
دستورهای خداوند همگی مانند مثال اول راهنمائیهائی دلسوزانه است و عذابهائی که هر عملی دارد آثار طبیعی آن اعمال است.
راه رشد انسان توجه به خداوند و انس با او و تجلی عشق و محبت وی در قلب و جان انسان و دلکندن از خاکدان عالم دنیا است و گناه یعنی عملی که انسان را در مسیر دلبستگی بیشتر به دنیا و دوری از محبت خداوند حرکت میدهد. خداوند از سر لطف و رحمتش آنچه را برای کمال انسان لازم است در قالب دستوراتی بیان فرموده که باطنش فقط و فقط مهر و عطوفت و راهنمائی است و تذکر داده است که اگر این کارها را نکنیم باطن این اعمال و اثر طبیعی آن درد و رنج و زحمت در عالم دیگری است که در آنجا باطن اعمال آشکار است.
قرآن کریم بارها این نکته را گوشزد مینماید که جزا و پاداش آخرت فقط عین همان اعمالی است که انجام دادهایم و همان اعمال را به خود انسان برمیگردانند ولی در حالیکه چشم انسان تیزبین شده و حقیقت آن اعمال را مشاهده میکند. وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (الصافات/39)
ادامه مطلب :
باز هم مثال خداوند مانند مادری مهربان است که فرزند او به سوی پرتگاهی خطرناک در حرکت است و مادر او را به دامان خود فرامیخواند و از رفتن بر سر پرتگاه بازمیدارد و عواقب سقوط در پرتگاه را برای وی با هزار زبان بیان میکند، ولی کودک در عالم خود این نصائح مادرانه را زورگوئی و سلب آزادی میشمارد.
اگر خردمندانه بیندیشیم باید بگوئیم که خداوند از سر لطف و رحمتش ما را خلق فرموده و از سر لطف و رحمتش راه رستگاری را به ما آموخته است و ما را به دامان خود که تنها راه نجات است میخواند و راه رفتن به دامان پرمهر و محبتش را هم بیان کرده و عواقب دور شدن از خود را برای ما توضیح داده است ولی افسوس و صد افسوس که ما از این منبع مهر و شفقت فرار میکنیم و به سوی پرتگاه قدم برمیداریم.
منبع: Gofteman-bartar.ir
موضوعات: قرآنی, اجتماعی, نکته های ناب
[پنجشنبه 1395-02-30] [ 02:18:00 ب.ظ ]