ممکن است دوباره سؤال کنیم: «قبول است که نمیشود که همه یکسان باشند، ولی چرا اصلاً خداوند ما را اینطور خلق نموده است؟ چرا من به جای فلانی نبودم؟ چه میشد که من هم آنطور و اینطور بودم؟ علت اینکه این وضعیت برای من انتخاب شده است چیست؟»
پاسخ:
پاسخ آنست که این تقاضاها در حقیقت یک سؤال خود متناقض است. این سؤالات مانند آنست که یک مثلث بگوید چرا من مربع نیستم؟ یا عدد چهار بگوید چرا من هشت نمیباشم؟
آیا واقعاً ممکن بود که مثلث مربع باشد یا چهار هشت گردد؟ اگر خداوند بخواهد مثلث را مربع قرار دهد محال است و در حقیقت میشود که اصلاً مثلث را خلق نفرماید و در عوض دو مربع خلق فرماید نه آنکه مثلث را با آنکه مثلث است مربع نماید.
عدد چهار هم با فرض چهار بودن هرگز هشت نمیشود و چهار فقط میتواند بگوید «ای کاش من خلق نشده بودم و به جای من دو عدد هشت خلق میشدند» و هرگز نمیتواند بگوید «ای کاش من هشت بودم».
اگر دقت کنیم میبینیم که هر کسی همان کسی هست که هست و اگر طور دیگری بود، در زمان و مکان دیگر یا از پدر و مادر دیگر و یا با قد و اندازه و قیافه متفاوت، دیگر او او نبود.
پس کسی که چنین سؤالی را میپرسد در واقع باید آرزو کند که «ای کاش خداوند مرا اصلاً خلق نمیفرمود و به جای من دو نفر آدم آنطوری خلق میکرد» و معلوم است که هیچ کس در شرائط عادی چنین آرزوئی ندارد، چون خلق نشدن من و خلق شدن دیگری برای من نفعی ندارد تا آن را آرزو کنم؛ خصوصاً اگر بدانم که خلقت من خودش بر اساس مصالح و حکمتهائی بوده است.
منبع: Gofteman-bartar.ir
موضوعات: قرآنی, اجتماعی, نکته های ناب
[چهارشنبه 1395-02-29] [ 02:10:00 ب.ظ ]