ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  کنار قدم های جابر ،به سوی نینوا ره سپاریم! + دانلود فایل صوتی و تصویری ...

مداحی حاج میثم مطیعی برای پیاده‌روی اربعین.

این مداحی به دو زبان عربی و فارسی برای زوار حسینی در پیاده‌روی اربعین از نجف تا کربلا اجرا شده است.
التماس دعا

دانلود فایل صوتی 1

دانلود فایل صوتی 2

دانلود فایل تصویری

دانلود نماهنگ کنار قدم های جابر

ادامه »

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت, اربعین 95
[شنبه 1395-08-01] [ 04:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تازه فهمیدم دلم از خاک پای زینب است ...

تازه فهمیدم دلم از خاک پای زینب است
اشک های دیده ام از اشک های زینب است

تازه فهمیدم دلم عصیان نمی گیرد چرا
این دل شوریده ام مست ولای زینب است

تازه فهمیدم که چشمانم چرا بی اشک نیست
از ازل آب و گلم غرق نوای زینب است

فَبَلَغَ ذلِکَ ابْنَ الْحَنَفِیَّةِ، فَاءَتاهُ، فَاءَخَذَ زِمامَ ناقَتِهِ وَقَدْ رَکِبَها فَقالَ: یا اءَخی اءَلَمْ تَعِدْنی النَّظَرَ فیما سَاءَلْتُکَ؟ قالَ: بَلی
قالَ: فَما حَداکَ عَلَی الْخُرُوجِ عاجِلا؟ فَقالَ: اءَتانی رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله بَعْدَما فارَقْتُکَ، فَقالَ: یا حُسَیْنُ، اءُخْرُجْ، فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اءَنْ یَراکَ قَتیلا.

فَقالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ: إِنّا للّهِِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَما مَعْنی حَمْلُکَ هَؤُلاءِ النِّساءِ مَعَکَ وَاءَنْتَ تَخْرُجُ عَلی مِثْلِ هذَا الْحالِ؟ قالَ: فَقالَ لَهُ: قَدْ قالَ لی : قَدْ شاءَ اءَنْ یَراهُنَّ سَبایا
چون خبر به محمدبن حنفیّه رسید به خدمتش شتافت و زمام ناقه را که بر آن سوار بود گرفت عرضه داشت : یا اخی ! وعده فرمودی که در آنچه عرضه داشتم تأملی فرمایی ؟ امام حسین علیه السّلام فرمود: چنین است . محمد گفت : پس چه چیز تو را واداشت که با این سرعت ، عزم خروج از مکه نمودی ؟ فرمود: آن هنگام که از نزدت جدا شدم ، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به نزد من آمد (یعنی در عالم خواب . و شاید معنی دیگر را اراده کرده باشد و در اینجا اجمال لفظ خالی از لطف نیست ) و فرمود: ای حسین ! برو به جانب عراق که مشیّت الهی بر این متعلّق است که تو را مقتول ببیند! محمد حنفیّه گفت : إِنّا للّهِِ وَإِنّا…. چون چنین باشد پس مقصود از همراه بردن زن و بچه چیست ؟ راوی گوید: امام حسین علیه السّلام در جواب برادر، فرمود که هم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله به من فرموده که مشیّت حق بر اسیری ایشان تعلّق یافته که خدا ایشان را اسیر ببیند.
منبع:مقتل لهوف

موضوعات: محرم
[جمعه 1395-07-30] [ 12:07:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مجلس یزید ملعون ...

کنار طشت طلاست فاطمه مهمان من

چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من

با چه دلی می زنی برلب من خیزران

کز همه دل می برد نغمه ی قرآن من

گر چه تحمل کنم ضربه ی چوب تو را

تاب مرا می برد گریه ی طفلان من

تاکه نگاه افکنم بر رخ اطفال خود

دور زند دم به دم، دیده ی گریان من

تا نرود از اسف، صبر و قرارش زکف

زینب من می شود دست به دامان من

ناله ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست

شام بلا آمده شام غریبان من

با چه گنه می کنی لعل لبم را کبود؟

بر سر و صورت بس است زخم فراوان من

سرم به شام بلا، زینت طشت طلا

زیر سم اسب ها پیکر عریان من

طشت زسوز درون سوخت و فریاد زد

چوب تو هم گریه کرد بر لب عطشان من

سوز دل اهل دل در نفس میثم است

در شرر شعر اوست ناله و افغان من

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

موضوعات: محرم
 [ 12:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مقتل حضرت رقیه(س) ...

… فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه ؟ یا أبتاه ! مَن للیتیمة حتّى تکبر ؟ یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات ؟ یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات ؟ یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات ؟ یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واخیبتنا ! یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واغربتنا ! یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى ، یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا . یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء.
ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف , وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها ، فلمّا حرّکوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا

… وقتی سر بریده امام حسین را برای رقیه سلام الله علیها آوردند گفت این سر کیست؟ به او گفتند: سر پدرت حسین است. سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریه های سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: پدر چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ چه کسی رگ های گردنت را برید؟ پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ پدر دختر یتیم تو به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بی پوشش چه کنند؟ پدرجان زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟ پدر جان چه کسی چشمان گریان را چاره ساز است؟ پدر جان چه کسی یار و یاور غریبان بی پناه است؟ پدر جان چه کسی پریشان مویی ما را سامان می بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه کسی با ماست؟ وای بر ما بعد از تو وای از غریبی! پدر جان کاش فدایت می شدم. پدر جان ای کاش بیش از این نابینا می شدم و تو را اینگونه نمی دیدم. پدر جان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی دیدم. سپس لب ها را بر لب های پدرش امام حسین نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند دریافتند که از دنیا رفته است.
المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص 136-137

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
 [ 12:05:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چرا امام حسین(ع) در نام‌گذاری فرزندانش از علی استفاده کرده است؟ ...

هر مقدار علاقه و محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد که همیشه یاد و خاطرات او زنده بماند؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد، تا علاوه بر ابراز کردن شدت علاقه خود به پدر، نام او را در خاطره‌ها زنده نگه‌دارد. بویژه اگر پدر، پدری مانند امام علی(ع) باشد. روایت زیر بیانگر شدت علاقه امام حسین(ع) به امیر مؤمنان(ع) است:
معاویه، مروان بن حکم را کارگزار و فرماندار مدینه قرار داد و به وى دستور داد براى جوانان مدینه جایزه‌اى بپردازد. مروان این کار را کرد. حضرت امام سجاد(ع) می‌فرماید: «هنگامى که من نزد مروان رفتم گفت: نام تو چیست؟ گفتم: على بن الحسین» گفت: نام برادرت چیست؟ «گفتم: على». مروان گفت: چه خبر است! على على؟ به چه جهت پدرت نام کلیه فرزندان خود را على می‌گذارد! سپس جایزه‌اى به من داد و من نزد پدرم بازگشتم و جریان را برای ایشان شرح دادم. پدرم فرمود: «واى بر پسر زن کبود چشم دباغ باد! اگر براى من صد پسر متولد شود دوست دارم نام آنان را على بگذارم»

کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 19، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
 [ 12:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  امام حسین(ع) چند فرزند پسر و دختر داشتند؟ ...

بر اساس منابع مورد اعتماد؛ امام حسین(ع) چند فرزند پسر و دختر داشتند؟

در مورد نقل‌های تاریخی جزئی مانند تعداد فرزندان یک شخص ممکن است اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد و نباید به دنبال پاسخ صد در صد کامل و قطعی بود. با این حال، آنچه در منابع روایی درباره تعداد و نام فرزندان امام حسین(ع) آمده، نقل می‌شود.
فرزندان پسر:
1. حضرت امام سجاد(ع).[1]
2. حضرت علی اکبر(ع).[2]
3. جعفر.[3] که در زمان حیات امام حسین(ع) از دنیا رفت.[4]
4. محمد.[5]
5. عمر.[6]
6. حضرت علی اصغر(ع) یا عبدالله.[7] در این‌باره «نام و سن طفل شیرخوار امام حسین(ع) در کربلا»، سؤال 34035 را مطالعه کنید.
فرزندان دختر:
1. فاطمه.[8]
2. سکینه.[9]
3. زینب.[10]
با جست‌وجویی که در منابع روایی متقدم و مورد اعتماد شیعه و سنی انجام شد؛ نامی از رقیه به عنوان فرزند امام حسین(ع) برده نشده است، امّا تنها در کتاب «کامل بهائی» اثر شیخ عمادالدین حسن بن على بن محمد بن على طبرى آملى(قرن هفتم) به عنوان قدیمی‌ترین منبع؛ ماجرایی را به نقل از کتاب «الحاویه» نقل می‌کند که متأسّفانه اثرى از این کتاب در دست نیست.
عمادالدین طبری می‌نویسد: «در حاویه آمد که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده می‌داشتند، و هر کودکى را وعده‌ها می‌دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمی‌آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند، دخترکى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست. این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان، زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان بر خواست. یزید خفته بود از خواب بیدار شد، و حال تفحص کرد. خبر بردند که حال چنین است آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر بیاورد و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست ملاعین گفت سر پدر تو است آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد».[11]

ادامه »

موضوعات: محرم, مناسبتی, اهل بیت
 [ 12:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت