اگر کمی تأمل کنیم میبینیم که خداوند در آن دنیای فرضی به ما بدی و بیچارگی نداده است بلکه فقط کمتر نعمت عطا کرده است و چون به دیگرانی بیشتر نعمت داده است و ما توقع داریم که با دیگران مساوی باشیم خود را بدبخت و بیچاره و بیبال مییابیم.
در حقیقت ذهن ما به یک خطای منطقی دچار میشود و «نداشتن نعمت اضافه» را «داشتن مریضی و بیچارگی و نقص» مینامد، چنانکه نداشتن چشم را «داشتن کوری» مینامد و گمان میکند خداوند به ما کوری داده است؛ در حالیکه نداشتن چشم «نداشتن» است و این طور نیست که خداوند این «نداشتن» را به ما داده باشد، بلکه او به شخص نابینا کمتر نعمت داده است، نه آنکه نعمتهائی داده باشد و علاوه بر آن یک مصیبت هم به نام «کوری» داده باشد.
همیشه ما به این اشتباه دچاریم که نداشتههای خود را با داشتههای دیگران مقایسه میکنیم و نام آن را «داشتن نقص و بیچارگی» میگذاریم و از این «داشتن» رنج میبریم و البته تا قایسهای نکرده باشیم چنین نامگذاریهائی هم صورت نمیگیرد و لذا اکنون که هیچ انسانی بال ندارد کسی ما را هم ناقص الخلقه نمینامد و از اینکه همین دو دست و دو پا را داریم بسیار خوشحالیم و میگوئیم من انسانی کامل هستم که در خلقتم هیچ نقصی نیست.
پس توهم نقص و بیچارگی از مقایسههای غیرمنطقی با داشتههای دیگران حاصل میشود و گرنه اگر همه مردم فقط یک دست و یک پا داشتند همه راضی و خوشنود بودند و هیچ کس از نداشتن دست و پا غصه نمیخورد.
در حقیقت این مائیم که با توقع کاذب و توهم مساوی بودن «نداشتن نعمت اضافه» با «داشتن کمبود» از خداوند متعال طلبکار شده و او را مقصر میخوانیم.
ادامه مطلب :
کسی که سالهاست به دنبال خانه میگردد و نمییابد اگر واقعبینانه به عالم نگاه کند خداند به او دهها و بلکه هزاران هزار نعمت دیگر داده است و در این میان فقط یک نعمت را به او نداده است (نه اینکه به او بدی داده باشد) و ما همه آنها را ندیده میگیریم و زبان به اعتراض باز میکنیم.
سلامت تکتک اعضاء بدن بلکه تکتک سلوهای آن نعمتی از نعمتهای خداوند است که خداوند هر آن و هر لحظه دارد سلامت آن را تمدید میفرماید و اگر از فردا خداوند سلامت یکی از آنها را نخواهد تمدید بفرماید صدای آه و ناله ما بلند شده و آن وقت قدر این نعمت را میفهمیم. اکنون که سالمیم از این نعمتها چشم میپوشیم و فقط به نداشتن خانه یا شغل یا همسر یا داشتن بدهی اعتراض میکنیم.
بیچارگیهای دنیوی ما از کجی خرابی عینکی است که بر چشم خود زدهایم و همواره خود را با دیگری مقایسه میکنیم و نبودها را بودن نقص می شماریم و آنگاه خداوند را مسؤول این نقص میپنداریم.
در حقیقت مثال ما در این دنیا با خداوند مهربان مثال همان پولداری است که وقتی از کنار فقیران رد شد بر اساس حکمتش به برخی کمتر و به برخی بیشتر عطا کرد و هیچ کس هم از او طلبی نداشت و همه دادههایش لطف بود ولی فقیری که کمتر دریافت کرده بود خود را با دیگران مقایسه میکرد و به جای تشکر به قول عامیانه دو قورت و نیمش هم باقی بود و پولدار مهربان را ظالم نیز مینامید.
بگذریم از آنکه ندادن خداوند هم از سر حکمت است و اگر درست بیندیشیم خودش نعمتی از نعمتهاست. جا دارد در ضمن یک سؤال و جواب دیگر در ادامه به بررسی این مسأله بپردازیم.
منبع: Gofteman-bartar.ir
موضوعات: قرآنی, اجتماعی, نکته های ناب, احکام
[دوشنبه 1395-02-27] [ 12:24:00 ب.ظ ]