اخیرا در سایتهاي وهابیت، ده شبهه مطرح شده که به قول خودشان کمر شکن است ….

چرا حضرت علي (ع) در هيچ كجاي تاريخ ( حتي در كتب شيعه ) نفرمودند كه : مردم در غدير خم با من بيعت خلافت كردند . ( به خصوص پس از شهادت حضرت عثمان كه تمام دعواها بر سر خلافت حضرت علي بود ؟ )

یکی از اهداف شوم وهابیت ایجاد و القای شبهاتی دروغین در اذهان پاک شیعیان برای تخریب و تشویش در آن است تا بدین وسیله وقت و فکر آنان را هدر داده و آنان را درگیر مسائلی کنند که هیچ ارزش و فایده ای ندارند. لذا بهترین کار عدم توجه به این مسائل و کوشش برای تقویت بنیادهای علمی و ارزشی مذهب ناب تشیع می باشد که با مطالعه و تدبر و تفکر صحیح این مهم حاصل خواهد شد.

شبهه اول: چرا حضرت علي (ع) در هيچ كجاي تاريخ ( حتي در كتب شيعه ) نفرمودند كه : مردم در غدير خم با من بيعت خلافت كردند…
این شبهه دروغی بیش نیست، چراکه امير مؤمنان عليه السلام در موارد بسياري به حديث غدير احتجاج كرده‌اند، ما به طور نمونه با استفاده از منابع معتبر شيعه و اهل سنت به بعضي از آن موارد اشاره مي کنيم:
1 . احمد بن حنبل در مسندش با سند صحيح نقل مي‌كند :
ابوطفیل می گوید : حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مى‏دهم هر مرد مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جا برخيزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعيم گفته است كه افراد بسيارى‏ شهادت دادند ـ و اعلام كردند آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست امير المؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود :
آيا مي‌دانيد كه من شايسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مى‏باشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را تصديق كردند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود :
هر كس من مولاي او هستم ،‌ اين [علي] مولاي او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .
ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مى‏كردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار «زيد بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! «زيد» گفت : آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! به دليل آن كه، آنچه را كه استماع كرده‏اى من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده‏ام ! (مسند احمد ، ج 4 ، ص 370 ، ح 19823).

ادامه مطلب :


2 . احمد بن حنبل در جاي ديگر از مسندش مي‌نويسد :
سعيد بن وهب گويد : حضرت على عليه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد كه هر كس در روز غدير خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است از جا برخيزد . در اين هنگام پنج تن و يا شش تن برخاستند و گواهى دادند كه آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل غدير شنيدند، خطاب به مردم فرمود: هر كس من مولاي او هستم ، اين علي نيز مولاي اوست. (مسند احمد ، ج 5 ، ص 366 ، ح 23808)
3 . ابوبكر بزار در بحر الذخار مي‌نويسد :
ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعيد بن وهب و زيد بن يثيع نقل كرده است كه هر سه به اتفاق هم گفتند كه شنيديم حضرت على عليه السّلام سوگند مى‏داد كه هر كسى از شما از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم آن چه را درباره من فرموده ، شنيده است ، شهادت خود را اعلام نمايد . سيزده تن از حاضران از جاي خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند كه از آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله شنيديم ، فرمود :
آيا من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آنها نيستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصديق كردند . در اين هنگام دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود :
«من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» . (البحر الزخار (مسند البزار) ، أبو بكر البزار (متوفاي292 هـ ) ج 3 ، ص 35 ، ح 786 ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن , مكتبة العلوم والحكم - بيروت , المدينة - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله) .
4. هفت روز پس از رحلت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مسجد آمدند و خطاب به مردم ضمن سخناني فرمودند: «پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به حجه الوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا شبيه منبري براي او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوي مرا گرفت و بلند کرد به حدي که سفيدي زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداي بلند فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ…» خداوند در آن روز اين آيه را نازل کرد: «الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَکُمُ الإِسْلامَ ديناً». (اثبات الهداه، محمد بن حسن حر عاملي، ج 2، ص 18، ح 72) .
5. بار اول که اميرالمؤمنين عليه‏السلام را به اجبار براي بيعت آوردند و حضرت امتناع کرد، در آنجا فرمود: «… گمان ندارم پيامبر صلي‏الله‏عليه‏وآله در روز غدير خم براي احدي حجتي و براي گوينده‏اي سخني باقي گذاشته باشد. قسم مي‏دهم کساني را که از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏وآله در روز غدير «من کنت مولاه فعلي مولاه…» را شنيدند که برخيزند و شهادت دهند». دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجراي غدير شهادت دادند و ساير مردم هم در اين باره مطالبي گفتند، به طوري که عمر از ترس مجلس را تعطيل کرد!! (بحار الانوار،ج 28،ص 186؛ اثبات الهدي، ج2،‌ص 115) .
6. بار دوم که حضرت را طناب برگردن و شمشير بالاي سر به اجبار براي بيعت آوردند، عمر گفت: بيعت کن و گرنه تو را مي‏کشيم. حضرت فرمود: «اي مسلمانان، اي مهاجران و انصار، شما را به خدا قسم مي‏دهم آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديد که در روز غدير خم چه مي‏فرمود…»؟ همه تصديق کردند و گفتند: آري به خدا قسم. (بحار الانوار، ج 28، ص 273).
مرحوم علامه در بحار به موارد متعدد ديگري هم اشاره مي کند که براي آگاهي بيشتر مي توانيد به جلد 28 ، 29 ، 31 ، 38 ، 41 مراجعه بفرماييد.
7. در ميدان جنگ جمل در بصره، اميرالمؤمنين عليه‏السلام به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم مي‏دهم، آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدي که مي‏فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه». گفت: آري. فرمود: پس چرا به جنگ من آمده‏اي؟ گفت: «در خاطرم نبود و فراموش کرده بودم»! لازم به يادآوري است طلحه پس از اينکه غدير را به ياد آورد باز هم به جنگ ادامه داد تا کشته شد. (الغدير، علامه اميني، ج 1، ص 186) .
8. در روز جنگ صفين مردي از لشکر معاويه قرآن به دست به ميدان مبارزه آمد در حالي که اين آيه را تلاوت مي‏کرد: «عم يتسائلون عن النبا العظيم…». حضرت شخصا به جنگ او رفتند و ابتدا پرسيدند: آيا نبأ عظيم را که مردم بر سر آن اختلاف دارند مي‏شناسي؟ آن مرد گفت: نه!! فرمود: «به خدا قسم منم نبأ عظيم که بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولايت من نزاع داريد… در روز غدير دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست که چه کرديد»؟ (مناقب ابن شهر آشوب، ج 3،ص 80)
9. مردي از اميرالمؤمنين عليه‏السلام خواست که ايمان را در حد کاملي برايش بيان کند که نياز به سؤال از ديگري نباشد. حضرت مطالبي فرمودند و از جمله اين بود که کمترين باعث گمراهي نشناختن حجت خداست. آن مرد از حضرت خواست تا حجج الهي را به او معرفي کند. حضرت فرمود: کسي که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله او را در غدير خم منصوب کرد و خبر داد که نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارتر است. (کتاب سليم بن قيس، ح 8؛ براي مطالعه بيشتر ر ک: اسرار غدير، محمد باقر انصاري زنجاني، ص 263 به بعد، انتشارات مولود کعبه).
این موارد تنها نمونه ای بود از دهها مورد استدلال حضرت به واقعه غدیر که در کتب معتبر ذکر شده است.

منبع : پرسمان دانشجوان وهابیت

موضوعات: مناسبتی, اهل بیت
[چهارشنبه 1395-06-24] [ 06:51:00 ب.ظ ]