|
|
|
پس اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام نبود، پس آن همه احتجاجات و مبارزات در این باره برای چه بود؟(قسمت دوم) |
... |
نوعی جدل منطقی
اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام بود، پس چرا آن حضرت در بعضی جاها به آرا و بیعت مردم و شورا استدلال کرده است؟ چنان که در نامه ای به معاویه می نویسد:
«انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابا بکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد ان یختار و لا للغائب ان یردوانما الشوری للمهاجرین و الانصار فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضی فان خرج علی امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الی ما خرج منه فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاه الله ما تولی…» .(17) همان کسانی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و کیفیت با من بیعت نمودند. بنابراین، نه آن که، حاضر بود (هم اکنون) اختیار فسخ دارد و نه آن که، غایب بود اجازه رد کردن. شورا فقط از آن مهاجران و انصار است اگر آنها متفقا کسی را امام نامیدند خداوند راضی و خشنود است. اگر کسی از فرمان آنها با طعن و بدعت خارج گردد او را به جای خود می نشانند و اگر طغیان کند با او پیکار می کنند; چرا که از غیر طریق مؤمنان بیعت کرده و خدا او را در بیراهه رها می سازد.
عده ای از علمای اهل سنت از جمله ابن ابی الحدید (18) برای عدم نص به خلافت علی علیه السلام و این که امامت به اختیار امت هم منعقد می شود، به این فقرات از نامه ی آن حضرت تمسک جسته اند. ابن ابی الحدید پس از نقل جریان سقیفه در شرح سخن امام (19) می گوید: اگر نص صریحی به وصیت پیغمبر نسبت به امام علیه السلام بود امام باید با آن استدلال می کرد و وصیت پیامبر را یاد آور می شد و به دلیل وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقام خلافت را از آن خود می دانست، در حالی که امام علیه السلام نه خود و نه یاران و شیعیانش به نص استدلال نکردند بلکه از طریق فضایل و مناقب امام به استدلال پرداختند.
بعضی ها پا را از این فراتر نهاده این نامه امام را دلیل بر صحت و درستی خلافت خلفا گرفته اند; ولی همان گونه که می دانیم این استدلال از دو جهت نادرست است:
نخست: این که در خطبه ها و سخنان امام فراوان آمده که حکومت آنها بر خلاف حق بوده است و خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، مخصوص آن حضرت می باشد و پیامبر شخصا او را تعیین فرموده است و این مطلب در جای خود به تفصیل بیان شده است. ادامه »
کلیدواژه ها: احتجاجات و مبارزات, امامت امیرالمومنین, انتظار, جامعیت اندیشه سیاسی شیعه, حاکمیت الهی, حکومت و خلافت, حکومت و خلافت خاص حضرت علی, رهبری سیاسی, شورا و وصایت, شورای اسلامی, عدالت و, عیدغدیر, عیدغدیرخم, مرجعیت دینی, مهدویت, وصایت, وصایت ملاک تعیین امام, وصایت و شورا دو اصل اسلامی, وصی - وصایت, ولایت, ولایت معنوی, کوثربلاگ موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (9)
[شنبه 1395-06-27] [ 01:38:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
پس اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام نبود، پس آن همه احتجاجات و مبارزات در این باره برای چه بود؟(قسمت اول) |
... |
وصی - وصایت وصی در لغت:
کسی که وصیت کننده اورابرای اجرای وصیت خود تعیین کند, کسی که به او اندرز و سفارش شده, اوصیائ جمع
وصی در اصطلاح:
تاج العروس: وصی، بر وزن غنی، لقب علیعلیه السلام است (این گفته می فهماند که کاربرد واژه «وصی» درباره علیعلیه السلام فراوان و مشهور بوده است).
وصایت ملاک تعیین امام
شیعه معتقد است که قدرت امام معصوم علیه السلام منبعث از خداست، امام را امت انتخاب نمی کند، بلکه امامت او مثل نبوت پیامبران، به نص الهی است.
وصیت و نص رسول خدا
علی علیه السلام خلافت را حق مسلم و قطعی خود می دانست و در نهج البلاغه بر مدعای خود از طرق گوناگون استدلال کرده است.
آن حضرت در موارد زیادی از حق خویش سخن گفته است که جز با مساله ی تنصیص و مشخص شدن حق خلافت برای او به وسیله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قابل توجیه نیست. در نهج البلاغه صریحا درباره ی اهل بیت می فرماید:
«…ولهم خصائص حق الولایة وفیهم الوصیة والوراثة، الان اذ رجع الحق الی اهله ونقل الی منتقله!» . (1) یعنی ویژگی های ولایت و حکومت از آن آنهاست و وصیت پیامبر و وراثت او در میان آنان، هم اکنون حق به اهلش برگشته و دوباره به جایی که از آنجا منتقل شده بود، باز گردیده است.
و همچنین در سرتاسر نهج البلاغه، گلایه امام از مردم برای این است که چرا او را از حق مسلم و قطعی اش محروم کردند بدیهی است که تنها با نص و تعیین قبلی از طریق رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که می توان از حق مسلم و قطعی دم زد; زیرا اگر انتخاب امام، حق امت بود معنی نداشت علی علیه السلام تنها به خاطر شایستگی اش به امامت، قبل از انتخاب مردم حکومت را حق مسلم خود بداند و با کسی که علی الظاهر مدعی خلافت از طریق مردم بود، به مبارزه برخیزد; زیرا صلاحیت و شایستگی حق بالقوه، ایجاد می کند نه حق بالفعل و در صورت حق بالقوه، سخن از ربوده شدن حق مسلم و قطعی صحیح نیست. اکنون به ذکر مواردی می پردازیم که امام علی علیه السلام خلافت را حق مسلم خود می داند:
1. علی علیه السلام برای اثبات حقانیت خود نوعا به ادله و نصوصی که درباره او وارد شده است، استناد می کند:
ابوالطفیل لیثی یکی از اصحاب پیامبر می گوید: روزی علی علیه السلام مردم را در میدان وسیعی جمع کرد ، سپس به آنها فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم، هر کس از شما روز غدیر خم و هر چه از رسول خدا شنیده، بگوید. سی نفر از مردم بلند شدند و شهادت دادند. ابونعیم می گوید: گروه کثیری از مردم برخاستند وبه این جمله شهادت دادند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که دست علی علیه السلام را گرفته بود، به مردم می فرمود: «اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: آیا شما می دانید که من نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی تر هستم، مردم گفتند: آری پیامبر خدا فرمود:«من کنت مولاه، فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » : هر کس من مولای او هستم علی علیه السلام هم مولای او است بار خدایا دوست بدار، دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را.
ابوالطفیل می گوید: من این اجتماع را ترک گفتم ولی شبهه ای در دلم ایجاد شد. در راه با زید بن ارقم ملاقات کردم و جریان را برای او بازگو کردم و سپس پرسیدم: چرا انکار می کنی؟ من نیز همین مطلب را از رسول خدا شنیدم. (2)
2. هنگامی که امام از طغیان عایشه و طلحه و زبیر آگاه شد و تصمیم به سرکوبی آنها گرفت ضمن هشدار به رهبران مذهبی فرمود:
«…فوالله ما زلت مدفوعا عن حقی مستاثرا علی منذ قبض الله نبیه صلی الله علیه و آله و سلم حتی یوم الناس هذا» . (3) «به خدا سوگند از روزی که خدا جان پیامبرش را گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است » .
3. امیرمؤمنان علی علیه السلام می گوید: روز شورا شخصی در حضور جمعی به من گفت: پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی، من در پاسخ گفتم:
«بل انتم والله احرص وابعد وانا اخص واقرب وانما طلبت حقا لی وانتم تحولون بینی و بینه و تضربون وجهی دونه فلما قرعته بالحجة فی الملاء الحاضرین هب کانه بهت لا یدری ما یجیبنی » . (4) «به خدا سوگند بلکه شما با این که ازپیامبر دورترید از من حریصترید. من حق خود را طلب کردم شما می خواهید میان من و حق خاص من مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آن که حق خویش را می خواهد حریصتر است یا آن که به حق دیگران چشم دوخته است؟ همین که در جمع حاضران اقامه دلیل نمودم به خود آمد و نمی دانست در پاسخ من چه بگوید» .
ابن ابی الحدید می گوید: اعتراض کننده سعد وقاص و آن هم بعد از قتل عمر در روز شورا بود و سپس می گوید: ولی امامیه معتقدند که اعتراض کننده ابوعبیده جراح و آن هم در روز سقیفه بود» . (5) ادامه »
کلیدواژه ها: احتجاجات و مبارزات, امامت امیرالمومنین, انتظار, جامعیت اندیشه سیاسی شیعه, حاکمیت الهی, حکومت و خلافت, حکومت و خلافت خاص حضرت علی, رهبری سیاسی, عدالت و, عیدغدیر, عیدغدیرخم, مرجعیت دینی, مهدویت, وصایت ملاک تعیین امام, وصی - وصایت, ولایت, ولایت معنوی, کوثربلاگ موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (9)
[ 01:22:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
اشعار تبریک ولادت امام هادی (ع) |
... |
ای نور خدا امام هادیوی مکتب عشق را منادیای در کف تو لوای قرآن
وی مجری آیه های قرآن
در اوج طلوع روشنائی
آیینه ی پاک حق نمائی
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
امشب ای دل، مرا شب شادی است
در کف ما برات آزادی است
باب رحمت ز هر طرف شد باز
شب میلاد حضرت هادی است
امام هادی علیه السلام :
” هرکس بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند.”
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ز سوی عرش رحمن، نوید شادی آمد
بشارت ای محبان، امام هادی آمد
کجایی یابن زهرا بده عیدی مارا
که روح عشق و ایمان امام هادی آمد
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ادامه »
موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (8)
[ 12:20:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
قلب آدمی کجاست ؟؟؟؟؟ |
... |
آدمی دو قلب دارد ! قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر. قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود…
با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است که نفرین می کنیم و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم…
اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم. این قلب اما در سینه جا نمی شود و به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابد این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد سیاه و سنگ هم نمی شود از دست هم نمی رود
ادامه »
موضوعات: دل نوشته, این هفته چه بنویسیم (8)
[جمعه 1395-06-26] [ 09:36:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
چرا روز غدیر عید الشیعه است؟ |
... |
یکی از بزرگترین اعیاد اسلامی شیعیان روز غدیرخم و روز منصوب شدن مولی امیر المؤمنین حضرت علی(ع) به مقام شامخ ولایت به امر الهی است که این رسالت عظیم را پیامبر گرامی اسلام(ص) در سال دهم هجرت در بازگشت از حجه الوداع در مکانی به نام غدیرخم، به انجام رساندند.این روز به خاطر عظمت واهمیتش دارای نام های متعددی است، ازجمله این روز را“عید الشیعه”می نامند، همانگونه که امام صادق(ع) فرمودند: جعله عيدا لنا (خداوند اين روز رابراى ما اهل بيت(ع) عيد قرار داد) (1)
چرا روز غدیر عید الشیعه است؟
اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته است كه واقعه تاريخى غدير در تمام قرون واعصار، به صورت زنده در دلها وبه صورت مكتوب در اسناد وكتب، بماند ودر هر عصر وزمانى نويسندگان اسلامى در كتابهاى تفسيروحديث وكلام وتاريخ از آن سخن بگويند وگويندگان مذهبى در مجالس وعظ وخطابه در باره آن داد سخن دهند وآن را از فضايل غير قابل انكار حضرت على -عليه السلام بشمارند. نه تنها خطبا وگويندگان، بلكه شعرا وسرايندگان بسيارى از اين واقعه الهام گرفته اند وذوق ادبى خود را از تامل در زمينه اين حادثه واز اخلاص نسبتبه صاحب ولايت مشتعل ساخته اند وعاليترين قطعات را به صورت هاى گوناگون و به زبانهاى مختلف از خود به يادگار نهاده اند.
از اين جهت، كمتر واقعه تاريخى همچون رويداد غدير مورد توجه دانشمندان، اعم از محدث ومفسرومتكلم وفيلسوف وخطيب وشاعر ومورخ وسيره نويس، قرار گرفته است وتا اين اندازه در باره آن عنايت مبذول شده است.
يكى از علل جاودانى بودن اين حديث، نزول دو آيه از آيات قرآن كريم در باره اين واقعه است(2) وتا روزى كه قرآن باقى است اين واقعه تاريخى نيز باقى خواهد بود واز خاطرها محو نخواهد شد.
جامعه اسلامى در اعصار ديرينه آن را يكى از اعياد مذهبى مى شمرده اند وشيعيان هم اكنون نيز اين روز را عيد مى گيرند ومراسمى را كه در ديگر اعياد اسلامى برپا مى دارند در اين روز نيز انجام مى دهند.
از مراجعه به تاريخ به خوبى استفاده مى شود كه روز هجدهم ذى الحجة الحرام در ميان مسلمانان به نام روز عيد غدير معروف بوده است، تا آنجا كه ابن خلكان در باره مستعلى بن المستنصر مى گويد:در سال487 هجرى در روز عيد غدير كه روز هجدهم ذى الحجة الحرام است مردم با او بيعت كردند. (3) والعبيدى در باره المستنصر بالله مى نويسد:وى در سال487 هجرى، دوازده شب به آخر ماه ذى الحجه باقى مانده بود كه درگذشت. اين شب همان شب هجدهم ذى الحجه، شب عيد غدير است. (4)
نه تنها ابن خلكان اين شب را شب عيد غدير مى نامد، بلكه مسعودى (5) وثعالبى (6) نيز اين شب را از شبهاى معروف در ميان امت اسلامى شمرده اند.
ريشه اين عيد اسلامى به خود روز غدير باز مىگردد، زيرا در آن روز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مهاجرين وانصار، بلكه به همسران خود، دستور داد كه بر على -عليه السلام وارد شوند وبه او در مورد چنين فضيلت بزرگى تبريك بگويند.زيد بن ارقم مى گويد:نخستين كسانى از مهاجرين كه با على دست دادند ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه وزبير بودند ومراسم تبريك وبيعت تا مغرب ادامه داشت.
پی نوشت:
1-بحارالانوار، ج 98، ص 300
2- آيات3و67 سوره مائده.
3- وفيات الاعيان، ج1، ص 60 وج2، ص223.
4- وفيات الاعيان، ج1، ص 60 وج2، ص223.
5- التنبيه والاشراف، ص 822
6- ثمار القلوب، ص 511.
منبع اصلی: فروغ ولايت ص134 ،آيت الله شيخ جعفر سبحانى
کلیدواژه ها: آيت الله شيخ جعفر سبحانى, امیر المؤمنین حضرت علی, بحارالانوار, بحارالانوار، ج 98, بزرگترین اعیاد اسلامی شیعیان, رسالت عظیم, روز غدیر عید الشیعه, عید الشیعه, غدیر, غدیر خم, غدیر عید الشیعه, غدیرخم, مولی امیر المؤمنین, وفيات الاعيان موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (8)
[ 06:11:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
حجة الوداع، حجه البلاغ، حجه الکمال ، حجه التّمام |
... |
حجه الوداع
· آخرین حج پیغمبر که در سنه دهم از هجرت انجام شد.
حجه البلاغ
· آخرین حج پیغمبر که آنرا حجه الوداع و حجه السلام و حجه التمام نیز خوانند
حجه الکمال
· آخرین حج پیغمبر که حجه الوداع نیز گویند
حجه التمام
· آخرین حج پیغمبر (ص)
حجه
· یک بارحج کردن, یک مرتبه حج گذاردن, سال, سال یاماه
حجج
· جمع حجه
اهميت حجه الوداع
هجرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مكه معظمه نقطه عطفي در تاريخ اسلام به شمار مي آيد و بعد از اين هجرت، حضرت سه بار به مكه سفر كرده اند.
بار اول در سال هشتم پس از صلح حديبيه به عنوان عمره وارد مكه شدند و طبق قراردادي كه با مشركين بسته بودند فوراً بازگشتند.
بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مكه وارد اين شهر شدند، و پس از پايان برنامه ها و برچيدن بساط كفر و شرك و بت پرستي به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مكه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدينه بازگشتند.
سومين و آخرين بار بعد از هجرت كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وارد مكه شدند در سال دهم هجري بعنوان حجه الوداع بود كه حضرت براي اولين بار به طور رسمي اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امكان حاضر شوند.
در اين سفر دو مقصد اساسي در نظربود، و آن عبارت بود از دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براي مردم به طور كامل و رسمي تبيين نشده بود: يكي حج، و ديگري مسئله خلافت و ولايت و جانشيني بعد ازپيامبر صلي الله عليه و اله و سلم.
حجه الوداع و واقعۀ غدیر خم:
پیامبر اسلام (ص) در آخرین سال حیات خویش، اعلان عمومیِ حج دادند تا جمیع مسلمانان شبه جزیره به همراه آن حضرت اعمال حج را به جای آورند. هدف از فراخوان حجه الوداع،همان طور که اشاره شد تبیین دو قانون مهم اسلام بود که هنوز برای مسلمانان رسماً و به طور کامل بیان نشده بود؛ حج و امامت. علی(ع) نیز که برای دعوت اهل یمن به آن سرزمین رفته بود در میان راه با دوازده هزار تن به رسول خدا(ص) ملحق گردید. بدین ترتیب یکصدو بیست هزار تن به سوی مکه حرکت کردند. پیامبر(ص) سه نام دیگر برای حجه الوداع برگزیدند: حجه البلاغ، حجه الکمال و حجه التّمام، که اشاره به آیات مهمی از قرآن دارد که در پایان مراسم حج آن سال نازل گردید.
ایشان در روز دهم ذی الحجه، مردم را در منا گرد آورده و پس از یادآوری نعمت اسلام، تمامی خون های به ناحق ریخته شده در جاهلیت را عفو کرده و مردم را از اختلاف و شمشیر کشیدن به روی یکدیگر، پس از رحلت خود بر حذر داشتند. ایشان همچنین به مردم متذکّر شدند که:«من دو امر گرانسنگ در میان شما باقی می نهم؛ کتاب خدا و عترتم از اهل بیتم، اگر به آن دو تمسّک کنید هرگز گمراه نخواهید شد، و آن دو از هم جدا نمی شوند تا نزد حوض به من برسند».
روز سیزدهم نیز پیامبر (ص) مسلمانان را فراخواندند تا در مسجد خیف حضور یابند. در آن جمع نیز پیامبر (ص) با ایراد خطبه ای، موضوعات فوق را تکرار فرموده و از حاضران خواستند تا به غایبان اطلاع دهند. پیامبر (ص) پس از اتمام اعمال، از طریق منادی خود بلال، به همۀ مردم دستور دادند شهر مکه تخلیه نموده و با ایشان به سوی غدیر خم حرکت کنند.
نزدیک ظهر روز هجدهم ذی الحجه چون موکب رسول خدا(ص)به منطقۀ غدیرخم(محل جدا شدن راه شام و عراق و یمن و مدینه) كه در سه ميلى «جحفه» (1) قرار دارد نزدیک شد، پیغمبر(ص) به ناگاه مسیر خود را به سمت راست جاده تغییر داده و فرمودند:«ایها النّاس، اجیبوا داعیَ اللّه، أنَا رسول اللّه…ای مردم، دعوت کنندۀ خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم».دستور توقف به همراهان داده شد و مهلت دادند تا جلورفتگان بازگشته و عقب افتادگان نیز برسند. در این فاصله، رسول خدا(ص) به اصحاب نزدیک خود؛ سلمان،ابوذر،مقداد و عمّار دستور دادند تا در محلّ پنج درخت کهنسال، سایبانی درست کرده و از سنگ و جهاز شتران منبری به ارتفاع قامت یک انسان آماده کنند. پس از اجتماع بزرگ مسلمانان، رسول خدا(ص) نمازهای ظهر و عصر را با هم اقامه کرده و همراه با علی بن ابی طالب(ع) بر فراز منبر ایستادند.
كاروانيان از توقف ناگهانى وبه ظاهر بى موقع پيامبر در اين منطقه بى آب، آن هم در نيمروزى گرم كه حرارت آفتاب بسيار سوزنده وزمين تفتيده بود، در شگفت ماندند.مردم با خودمى گفتند:فرمان بزرگى از جانب خدا رسيده است ودر اهميت فرمان همين بس كه به پيامبر ماموريت داده است كه در اين وضع نامساعد همه را از حركتباز دارد وفرمان خدا را ابلاغ كند. ادامه »
کلیدواژه ها: ایام حج, ایام غدیریه, حج, حج پیغمبر, حجة الوداع، حجه البلاغ، حجه الکمال ، حجه التّمام, حجت الوداع, حجه البلاغ, حجه الکمال, در آستانه ایام حج, دی الحجه, مکه مکرمه, کوثربلاگ موضوعات: اجتماعی, مناسبتی, این هفته چه بنویسیم (8)
[ 06:04:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|