ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  پس اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام نبود، پس آن همه احتجاجات و مبارزات در این باره برای چه بود؟(قسمت آخر) ...

مقابله با منطق اهل سقیفه

ممکن است کسی بگوید اگر از جانب پیامبر نصی بر خلافت علی علیه السلام وجود داشت، پس چرا امام در اثبات خلافت برای خود، به لیاقت و شایستگی و احیانا به قرابت خود با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تکیه کرده است؟ !

برخی از دانشمندان اهل سنت که شرحی بر نهج البلاغه نوشته اند منطق امام را در شایستگی خویش به خلافت یکی پس از دیگری قرار داده اند و سپس نتیجه گرفته اند که هدف امام از این بیانات اثبات شایستگی خود به خلافت است بدون این که از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نصی، بر خلافت امام در میان باشد و چون امام از نظر قرابت پیوند نزدیکتری با پیامبر داشت و از نظر علم و اطلاع از اصول سیاست و کشور داری سرامد همه یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار می رفت، از این هت شایسته بود که امت او را برای خلافت برگزینند ولی چون سران امت بنا به عللی مفضول را بر افضل مقدم داشتند و به جای گزینش علی علیه السلام غیر او را برگزیدند; لذا امام علیه السلام زبان به تظلم و شکایت گشوده است که من از هر لحاظ بر خلافت از دیگران شایسته تر و اولی می باشم.

حقی که امام علیه السلام در بیانات خود از آن یاد می کند و می گوید: از روزی که پیامبر از دنیا رفت حق مرا گرفتند و مرا از آن محروم ساختند، حق شرعی نیست که از جانب صاحب شرع به او داده شده باشد و تقدیم غیر برتر بر او یک نوع مخالفت با دستور شرع به حساب آید، بلکه مقصود یک حق طبیعی است که بر هر انسانی لازم است که با وجود برتر، دیگری را انتخاب ننماید ولی هرگاه گروهی این قانون طبیعی را مراعات نکنند و کار را به دست فردی بسپارند که از نظر علم و قدرت و شرایط روحی و جسمی در سطح پایین تری قرار دارد، اینجا جا دارد شخصیت برتر زبان به شکوی و گله بگشاید و بگوید:

«فوالله ما زلت مدفوعا عن حقی مستاثرا علی منذ قبض الله نبیه صلی الله علیه و آله و سلم حتی یوم الناس هذا» . (24) «به خدا سوگند، از روزی که خداوند جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را قبض کرد، من از حق خویش محروم شدم تا امروز که مشاهده می کنید» .

و یا بگوید:

«استخلف الناس ابوبکر و انا والله احق بالامر منه و اولی به و استخلف ابوبکر عمر و انا والله احق بالامر و اولی به منه » . (25) «ابوبکر بر مردم خلافت یافت در حالی که به خدا سوگند من از او به خلافت سزاوارتر بودم و ابوبکر هم عمر را خلیفه کرد در حالی که به خدا سوگند من از وی به خلافت اولی و سزاوارترم » .

و همچنین یکی از نویسندگان معاصر نیز پس از ذکر 17 حدیث در اثبات احقیت و اولویت علی علیه السلام به خلافت نتیجه می گیرد که: «در تمام این بیانات احق و اولی بودن خود را به مقام خلافت اثبات می کند و از مجموع قضایا و اخبار و احادیث جز این معنی مفهوم نمی شود که شخص شخیص مولی الموحدین از دیگران به امر حکومت امت اولی و احق بوده است نه این که مقام خلافت، خاص حضرت اوست » . (26) در پاسخ باید گفت: این مطلب که به عنوان تحقیق از آن یاد شده، پنداری بیش نیست، هیچ گاه نمی توان مجموع سخنان امام علیه السلام را بر لیاقت و شایستگی ذاتی حمل نمود و یک چنین شایستگی نمی تواند مجوز حملات تند امام بر خلفا گردد زیرا:

اولا: امام در برخی از سخنان خود روی  وصیت  پیامبر تکیه کرده و صریحا درباره ی اهل بیت علیهم السلام می فرماید:

ادامه »

موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (9)
[شنبه 1395-06-27] [ 02:54:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پس اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام نبود، پس آن همه احتجاجات و مبارزات در این باره برای چه بود؟(قسمت سوم) ...

وصایت یک اصل ما فوق شورا

در نظام سیاسی اسلام، تعیین امام و خلیفه، به یکی از دو طریق انجام می گیرد:

1. وصایت .

2. شورا.

اگر در این دو مفهوم عمیق فکر کنیم، می بینیم این دو ملاک در عرض هم نبوده و بلکه در طول هم می باشد به این معنی در یک مرحله، ملاک تعیین امام «وصایت » است و در مرحله دیگر «شورا» است. به اصطلاح «شورا» در جایی اعتبار دارد که «وصایت » و «نص » در کار نباشد; زیرا «شورا» در اسلام در امری صحیح است که حکم آن در قرآن وحدیث بیان نشده باشد.

قرآن مجید در برخی از آیات یادآور می شود که: «ما کان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة…» . (22) «هرگز شایسته نیست که افراد با ایمان در برابر انتخاب و گزینش الهی مقاومت نشان دهند و خود فرد دیگری را انتخاب کنند» .

پس بر فرض ثبوت «نص » و «وصایت » در قرآن و حدیث هرگز نوبت به «شورا» نمی رسد و تعیین امام به امامت منحصرا «نص » و «وصایت » می باشد. دوران وصایت هم یک دوران محدودی است و لذا امامان اهل بیت یا اوصیای پیامبر بیش از 12 تن نیستند تا هنگامی که جامعه اسلامی به مرحله رشد سیاسی و فکری و خودآگاهی عمومی برسد و شماره افراد با شماره آرا برابر شود و در این مرحله است که جامعه می تواند قدرت استقلال اجتماعی و سیاسی خود را به دست آورد و خود مستقیما مسئولیت ادامه مسیر نهضت را به دست گیرد و برجسته ترین فرد را به عنوان حاکم برگزیند، در این مرحله است که جامعه به آستانه دموکراسی واقعی می رسد. پس از پایان دوران «وصایت » ، دوران «شورا» یا به اصطلاح امروز دوران دموکراسی آغاز می گردد و در این حال است که انتخاب رهبر و پیشوای امت با ضوابطی که در شرع بیان شده است، حق مسلم امت است و این ملاک همیشگی تعیین امام، در نظام سیاسی اسلام است .

دموکراسی دشمن دموکراسی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن محیط منحط و آلوده ای که مبعوث شده بود، تمام هدفش این بود که جامعه را بر اساس مکتب حیات بخش و سازنده خود، بپروراند و نظام از هم گسیخته آن جامعه را تجدید بنا نماید اما در پایان عمر خود می بیند هنوز ریشه های جاهلی و عناصر انحرافی در اعماق آن نیرومند است و هنوز دسته ایی هستند که به سادگی این جامعه را به طرف خود می کشانند و هنوز میکروبهای خطرناک مزمن در وجدان پنهان مردمش باقی مانده است و عوامل ارتجاعی که در اثر این قیام، خلع شده بودند هنوز از قدرت و نفوذ خطرناکی برخوردارند و دشمنان خطرناک خارجی با منافقان داخلی بر این نابودی اسلام، همداستان اند، حتی افراد مؤمن اگر چه در عقیده تغییر کرده اند ولی هنوز در بینش و رفتار و اخلاق، همچنان پرورده جاهلیت قدیم اند و هنوز رسوبات دوران جاهلیت از ذهنشان بیرون نرفته است. اینها بزرگترین خطری بود که نهضت نوپای اسلام را از درون تهدید می کرد.

ادامه »

موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (9)
 [ 02:08:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پس اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام نبود، پس آن همه احتجاجات و مبارزات در این باره برای چه بود؟(قسمت دوم) ...

نوعی جدل منطقی

اگر حکومت و خلافت حق خاص علی علیه السلام بود، پس چرا آن حضرت در بعضی جاها به آرا و بیعت مردم و شورا استدلال کرده است؟ چنان که در نامه ای به معاویه می نویسد:

«انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابا بکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد ان یختار و لا للغائب ان یردوانما الشوری للمهاجرین و الانصار فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضی فان خرج علی امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الی ما خرج منه فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاه الله ما تولی…» .(17) همان کسانی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و کیفیت با من بیعت نمودند. بنابراین، نه آن که، حاضر بود (هم اکنون) اختیار فسخ دارد و نه آن که، غایب بود اجازه رد کردن. شورا فقط از آن مهاجران و انصار است اگر آنها متفقا کسی را امام نامیدند خداوند راضی و خشنود است. اگر کسی از فرمان آنها با طعن و بدعت خارج گردد او را به جای خود می نشانند و اگر طغیان کند با او پیکار می کنند; چرا که از غیر طریق مؤمنان بیعت کرده و خدا او را در بیراهه رها می سازد.

عده ای از علمای اهل سنت از جمله ابن ابی الحدید (18) برای عدم نص به خلافت علی علیه السلام و این که امامت به اختیار امت هم منعقد می شود، به این فقرات از نامه ی آن حضرت تمسک جسته اند. ابن ابی الحدید پس از نقل جریان سقیفه در شرح سخن امام (19) می گوید: اگر نص صریحی به وصیت پیغمبر نسبت به امام علیه السلام بود امام باید با آن استدلال می کرد و وصیت پیامبر را یاد آور می شد و به دلیل  وصیت  پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقام خلافت را از آن خود می دانست، در حالی که امام علیه السلام نه خود و نه یاران و شیعیانش به نص استدلال نکردند بلکه از طریق فضایل و مناقب امام به استدلال پرداختند.

بعضی ها پا را از این فراتر نهاده این نامه امام را دلیل بر صحت و درستی خلافت خلفا گرفته اند; ولی همان گونه که می دانیم این استدلال از دو جهت نادرست است:

نخست: این که در خطبه ها و سخنان امام فراوان آمده که حکومت آنها بر خلاف حق بوده است و خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، مخصوص آن حضرت می باشد و پیامبر شخصا او را تعیین فرموده است و این مطلب در جای خود به تفصیل بیان شده است.

ادامه »

موضوعات: مناسبتی, اهل بیت, این هفته چه بنویسیم (9)
 [ 01:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت