اغلب علت را غالب بودن احساسات در زن بیان می‌کنند در حالی که در واقع شاهد هستیم که زنان در بسیاری از امور معقول و منطقی و مهندسی وارد شده و موفق هم هستند، پس علت این که این حق از زنان گرفته شده، چیست؟
در ابتدا خوب است به این نکته توجه کنید که بزرگ ترین تساوی خواهان در حقوق زن خود به نوعی اذعان به تفاوت زن و مرد و به دنبال آن ضرورت تفاوت حقوق و تکالیف زن و مرد دارند. بهترین شاهد مثال متن «کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» است که به صورت یک سند بین المللی در سازمان ملل مطرح است. بند اول این کنوانسیون خواستار برابری زن و مرد در تمامی حقوق و تکالیف است اما در قسمت‌های بعدی همین کنوانسیون خواستار حقوق ویژه برای زنان به عنوان مادر شده اند!
خوب است که حداقل قبول کنیم که هر تساوی و داشتن هر نوع تکلیفی، امتیاز نیست. سعی کنیم تا برای سنجش حقوق و تکالیف زنان، به جای تاکید بر حقوق و تکالیف مردان، نیازها و خواسته‌ها و استعدادهای زنان را درنظر بگیریم. در این مبنا دیگر برخی موارد دیگر ظلم یا محرومیت نیست بلکه عدم تکلیف و آزادباش الهی است برای پرداختن به وظایف اصلی.

ادامه مطلب :

خداوند حکیم براساس توانمندی‌های زنان برخی امور مثل جهاد، قضاوت، اجتهاد، امامت جماعت در جمعه و نماز، و رهبری جامعه را تکلیف زنان ندانسته و برای آنان وظیفه ای تعیین نکرده است. جالب اینجاست که تاکنون هیچ زنی در مورد این که «حق جهاد از وی سلب شده و مورد ظلم واقع شده!» اعتراضی نکرده است اما در سایر موارد که مطابق با ملاک‌های مردانه به نوعی تفاخر و جایگاه اجتماعی است، به کرات اعتراض شده که چرا زن نمی‌تواند رهبر و رییس جمهور، یا مجتهد و قاضی و امام جماعت شود؟ نکته اینجاست که رهبری جامعه، مرجع تقلید شدن، قضاوت و امامت جماعت مانند جهاد کردن یک تکلیف هستند و نه حق. در تکلیف فرد موظف به انجام تکلیف و وظیفه خود است و خداوند به واسطه رحمت و حکمتی که دارد، این تکلیف را از دوش زن برداشته است. این روش الهی در جای جای تکالیف زنان مشاهده می‌شود. در زمان عادت ماهانه زنان یا پس از زایمان، نماز و روزه بر زن واجب نیست. خداوند به دلیل تغییرات هورمونی که در روحیه و توان بدنی زن اثرگذار است، این تکالیف را از دوش زن برداشته تا آرامش بیشتری داشته و به دلیل وجوب تکلیف به زحمت نیفتد. پس نکته اول تغییر دیدگاه در ارزش گذاری اموریست که با آن سر و کار داریم.
در واقع تفاوت‌های طبیعی زنان با مردان، مسئولیت‌های متفاوتی را بر عهده آنان می‌گذارد. چه بسا کارهایی را که مردان نمی‌توانند انجام دهند، ولی نقص آنان محسوب نمی‌شود چنان که قادر نبودن بر حمل وزنه صد کیلویی دلیل بر نقص فرد نیست چرا که هرکس به اندازه توانایی خود کار را انجام می‌دهد. قرآن نیز می‌فرماید: «لا یکَلِّفُ اللهُ نَفْسَاً إلاّ وُسْعَهَا؛ خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند.» (البقره : 286)
پیامبر اکرم(ص) در وصیت به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «یا علی لیس علی المرأة جمعة و … لا تولی القضاء ؛ ای علی نماز جمعه و قضاوت بر زن واجب نیست.» (وسائل الشیعه، کتاب القضاء، باب 2، از ابواب صفات القاضی) به این نکته باید توجه شود که اگر آن حضرت می‌فرمود: «لیس للمرأة الجمعة و تولی القضاء» سلب حق قضاوت معنا می‌گرفت و حال آن که در بیان آن حضرت، حقی از زن سلب نشده بلکه تکلیف از گردن زن برداشته شده است. اما از دیدگاه فقهی نیز قضاوت زن مورد بررسی قرار گرفته و دو نظریه ی متفاوت در این زمینه ارایه شده است:
برخی از فقیهان نام آور امامیه، مانند: شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن ادریس و حمزةبن علی بن زهرة تصریح به شرطیّت مرد بودن قاضی و عدم صلاحیّت زن برای قضاوت نکرده اند و برخی دیگر، نظیر: قاضی ابن البرّاج، محقق حلی، علامه حلّی و شهید اول و صاحب جواهر و شیخ انصاری، مرد بودن قاضی را در شمار شرایط قاضی شمرده اند؛ بنابراین در زمینه عدم شایستگی زن برای قضاوت، در بین فقها اجماعی وجود ندارد. (آیةالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 348)

آیةالله جوادی آملی این مطلب را چنین می‌نگارد: «در برخی از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نیست؛ نظیر جایی که مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، این گونه موارد که سهم مختص مرد است داوری زن در آن صحیح نیست، اما در مواردی که مخصوص زنان است، یا مشترک بین زن و مرد بوده، یا مخصوص مردان می‌باشد، لکن مستلزم هیچ محذوری از قبیل تماس با نامحرم نمی‌باشد، دلیل روشنی بر اشتراط ذکورت یافت نمی‌شود،… البته مطلب مزبور در جایی است که زن واجد همه شرایط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد؛ بنابراین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسید و دارای ملکه عدالت بود و شرایط دیگری که در قضا و اوصاف قاضی معتبر است واجد بود و خواست تصدی قضای زنان را با نصب از طرف فقیه جامع الشرایط که ولایت امر مسلمین و رهبری جامعه اسلامی را بر عهده دارد، متعهد شود از نظر بزرگانی چون مقدس اردبیلی مانعی ندارد». (آیةالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 352)
در نهایت در حال حاضر برخی قضات خانم به ویژه در امور خانواده و زنان حضور داشته و مشغول به خدمت رسانی هستند. در اموری مثل امامت جماعت نیز به دلیل نظر و فتوای برخی مراجع، در حال حاضر خانم می‌تواند امام جماعت برای زنان باشد و در برخی مدارس دخترانه اصلا خانم‌های طلبه نماز جماعت برگزار می‌کنند.
اما در مورد اجتهاد، زنان می‌توانند دروس حوزه را خواند و به مرتبه اجتهاد برسند. در حال حاضر سرکارخانم زهره صفاتی یکی از مجتهدین و اساتید بزرگ حوزه در قم هستند. اما مسوولیت و تکلیف مرجع تقلید برای عموم بودن از دوش زنان برداشته شده است. در این باب نیز برخی فقها معتقدند که در امور ویژه بانوان و یا به صورت کلی برای خود زنان، زن می‌تواند مرجع تقلید باشد اما هنوز خانمی در این باب وارد نشده است که بدون شک به خطیر بودن این وظیفه برمی‌گردد.

موضوعات: اجتماعی, نکته های ناب
[یکشنبه 1394-09-01] [ 06:58:00 ب.ظ ]