تک فرزندی
بزودی با تک فرزندی برخی از واژه های زبان فارسی حذف می‌شوند یا کمتر کسی از آنها استفاده خواهد کرد، این اتفاق در پی شیوع تک فرزندی است که علاوه بر تحدید نسل ایرانی، موجب بسیاری مشکلات فردی و اجتماعی می شود.

 صدای خنده هایی که از حیاط های با صفای قدیمی شنیده می شد را یادتان هست؟ وقتی در هر خانه‌ای را می زدی، 4-5 تا بچه قد و نیم قد، سرشان را از لای در بیرون می‌آوردند. خانه ها کوچک بود، اما حیاط خانه با آن حوض آبی رنگش، تمام دنیای بچه‌ها بود.

حال شاید در هر آپارتمان 20 واحدی، 3 خانوار فرزند کوچک داشته باشند؛ آن هم فقط یک فرزند که به ندرت صدایش در بیاید و شما آن را بشنوید. گهگاهی هم که صدایشان شنیده می‌شود؛ ساکنان ساختمان شکایت می‌کنند. اندک افرادی هم در میان ساکنان ساختمان خوشحال می‌شوند و می‌گویند چه صدای قشنگی در ساختمان در جریان است؛ صدای حیات و زندگی است.

کوچک که بودیم؛ با حضور در محل، فامیل یا هرجای دیگری که می رفتیم؛ به راحتی، هم سن وسالان خود را پیدا می کردیم و بدون هیچ مشکلی، سریع با یک تقاضای ساده دوستی، با آنها ارتباط برقرار می کردیم. آن قدر همبازی داشتیم که نیازی به پارک، اسباب بازی‌های گران قیمت متنوع و شهربازی که اکنون به یک بازی پر خرج تبدیل شده را نداشتیم، اما اکنون که کودکان به پارک می روند؛ نیم ساعت طول می کشد تا از بی تحرکی و آرامی در بیایند و حالِ بازی کردن؛ پیدا کنند. حال چنین محیطی را به ندرت می بینیم. بچه ها از بس تنها مانده اند؛ تمایل دارند که خود به تنهایی با لوازمی که در اختیار دارند بازی کنند تا اینکه با بچه دیگری ارتباط برقرار کنند و لوازم شان را با هم استفاده کنند و به احتمال زیاد، دچار اختلاف شوند و نتوانند آن را حل کنند و کار به دعوا بکشد.

ادامه مطلب :

گاهی فریاد «من اونی که اون دختره داره را میخوام» را می شنویم. هیچ کدام از بچه ها راضی نمی شوند که با یکدیگر از وسایل بازی استفاده کنند. فقط می خواهند همه چیز را خودشان داشته باشند. خودخواهی بخش کوچکی از رفتار تک فرزندان است که خیلی هایمان به آن بی توجه هستیم. چون فکر می‌کنیم چیز مهمی نیست و اقتضای سن آنها است، اما دریغ از اینکه با بزرگ تر شدن؛ نه تنها این حس از بین نمی روند بلکه گسترده تر و عمیق تر می شود.

یک دِه آباد، به از دَه شهر خراب است
زمانی که از یکی از ستاره‌های مطرح دنیای موسیقی، در مورد رمز موفقیتش سوال پرسیده شد، این گونه پاسخ داد که اگر تک فرزند نبود، خانواده‌اش هرگز امکان فراهم کردن شرایط برای پیشرفت او را در اختیار نداشتند و او اکنون یک فرد عادی مانند میلیاردها نفر دیگر در کره زمین بود.

با گذشت زمان و تغییرات اساسی در جامعه و زندگی بشر، ذهنیت ها نسبت به فرزنددار شدن دستخوش تغییر شد. همزمان با باسواد شدن پدر و مادرها، اغلب آن ها بیشتر از گذشته به درس، مدرسه و آینده فرزندان خود حساس تر شدند و کم کم به این نگرش رسیدند که بهتر است به جای تربیت چند بچه قد و نیم قد با آینده ای نیمه موفق، یک بچه کاملاً موفق تربیت کنند و تحویل جامعه بدهند.از طرفی، آنها فکر می‌کردند که با داشتن یک فرزند می توانند علاوه بر تربیت یک انسان موفق، مجالی برای رشد و پیشرفت خود پیدا کنند. هم وقت لازم برای رسیدگی به خود و همسرشان داشته باشند. این ذهنیت تا جایی ادامه پیدا کرد که خانواده های سطح متوسط و بالا هم، ترجیح می دهند تا یک فرزند داشته باشند، آن هم فقط یک فرزند کاملاً موفق. اما چه سود که بیشتر آنها در تربیت همان یک فرزند هم موفق نبودند و فرزندشان به یکی از همان میلیاردها انسان عادی روی زمین تبدیل شد.

تصور آنها محکوم به شکست است، چرا که بعد از 20 سال، فرزندشان نه یک تحصیلکرده درست و حسابی و به درد بخور از آب درآمد؛ نه به قدرت و شهرت رسیدند، تنها فرصت تربیت فرزند دیگر را از خودشان گرفتند و دست آخر جوانی بی مهارت را تحویل جامعه دادند. جوانی که مهارت فنی برای کار و دانش لازم برای کسب رزق را ندارد. 

باشگاه خبرنگاران جوان؛

موضوعات: تربیت
[چهارشنبه 1396-06-08] [ 09:19:00 ب.ظ ]