ساجدین(ندای صلح و حقیقت)





درباره وبلاگ


بسم رب فاطمه(س)

با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم.
ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد
امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید
یاحق.




ساجدین(ندای صلح و حقیقت)


قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم








جستجو






 
  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 7 ...

 

لذت طلبی نکوهیده

در این جا، این پرسش رخ می نماید که اگر لذت طلبی بد نیست، چرا گاهی از لذت طلبی انسان ها نکوهش شده است؟ پاسخ این سؤال آن است که لذت طلبی به این عنوان که لذت طلبی است، مورد نکوهش نیست، بلکه نکوهش متعلّق به اموری دیگر می باشد که عبارتند از:

الف. لذت های مادی اساسا لذت هایی زودگذرند و دل بستن به آن ها انسان را از لذت های برتر و بالاتر غافل ساخته، موجب محرومیت از آن ها می گردد. توضیح آن که: انسان دارای ظرفیتی محدود است و نمی تواند از همه لذت ها یکجا برخوردار گردد و از این رو، باید از میان آن ها، دست به انتخاب زند و روشن است که انسان به حکم عقل، باید لذت هایی را که بهتر، شدیدتر و عمیق ترند برگزیند. اما گاهی انس به لذت های احساسی و مادی موجب می گردد که انسان در انتخاب به خطا رود و بر خلاف حکم عقل و منطق عمل کند و این گونه لذت طلبی سزاوار نکوهش است.

ب. کوتاهی در شکوفا ساختن استعداد انسانی مانع درک لذت های برتر و پایدار است. یعنی برخی از لذت ها به گونه ای هستند که انسان به طور طبیعی و خود به خود از همان آغاز و یا در مسیر رشد خود، استعداد درک آن ها را درمی یابد؛ مانند لذت خوردن، آشامیدن و آمیزش جنسی. اما لذت هایی نیز وجود دارند که انسان تنها با تلاش خود می تواند استعداد درک آن ها را بیاید؛ مانند: لذت انس با خدا و تقرّب و منزلت یافتن در پیشگاه الهی. در این جا نیز بهره مندی از لذت های مادی از آن حیث که مانع استعداد درک لذت های متعالی گشته، نکوهیده و دارای ارزش منفی است.

ج. شانه خالی کردن از تلاش و کوشش برای دست یابی به لذت های والاتر. توضیح آن که گاهی لذت طلبی انسان موجب می گردد که انسان از تحمّل هرگونه رنج و تن دادن به دشواری سرباز زند و این امر چون موجب حرمان او از لذت های برتر می گردد، نکوهیده و از نظر اخلاقی مردود است.

د. لذّت های مادّی در صورتی بهنجار تلقی می شوند که واسطه ای برای نیل به لذت های پایدار اخروی قرار گیرند. بنابراین، اگر کسی لذت های مادی را اصل قرار دهد، هیچ بهره ای از بهنجاری حقیقی نبرده و قابل نکوهش است.

ه. لذت های مادی به حدود خاصی اکتفا نمی کنند؛ یعنی آدمی به صورت بیمارگونه خواهان ارضای نیازهای مادی و لذت های دنیایی است و این در حالی است که نیاز اصلی وی با حدّ خاصی از آن ها ارضا، تأمین و اقناع می شود. در این وضعیت، این گونه لذت طلبی نه تنها وی را در مسیر بهنجاری قرار نمی دهد، بلکه او را روز به روز نابهنجارتر می گرداند. در این جا، این نکته را نیز باید اضافه کرد که گاهی برخی از لذت های مادی در انسان به وجود می آیند که ریشه در نیازهای ذاتا بیمارگونه و نابهنجار دارند.

بنابراین، لذت ناشی از ارضای چنین نیازهایی نیز نابهنجار محسوب می گردد و نکوهش پذیر است؛ مانند کسی که از شکنجه دادن و یا کشتن بی دلیل دیگران لذت می برد.

ادامه »

موضوعات: اسلام
[پنجشنبه 1395-08-13] [ 10:38:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 6 ...

شناخت جهان و محدودیت های آن در رابطه با انسان

شناخت جهان و نقش انسان در ارتباط با جهان و آگاهی به محدودیت های محیطی در جهت نیل به هدف های موردنظر انسان تماما از شرایط و پیش فرض های تعریف بهنجاری می باشد. مقصود از جهان در نگرش اسلام، جهان پیرامونی و یا نظام های اجتماعی، که از نظر فیزیکی در اطراف انسان واقع شده اند یا انسان برای رفع نیازهای اجتماعی و مادی به آن ها احتیاج دارد نیست، بلکه معنا و مفهومی گسترده تر از آن دارد.

البته می توان گفت که مقصود از شناخت جهان، شناخت مجموعه واقعیت های بیرونی است که انسان برای رشد و کمال و شکوفا شدن زمینه های سرشتی خود به ارتباط با آن ها نیاز دارد. بنابراین، مفاهیمی همچون «شناخت آغاز و انجام انسان»، «جوامع انسانی و روابط اجتماعی» و «طبیعت و چگونگی ارتباط با آن» را شامل می شود. آنچه بیش تر در این زمینه اهمیت دارد، آگاهی و محدودیت خویشتن در ارتباط با جهان در جهت نیل به بهنجاری است.

در همین زمینه، قرآن پیوسته بر دو نکته، تأکید دارد: تأمّل در خویشتن (خودشناسی) و اندیشیدن در مورد جهان به معنای کلی آن (جهان شناسی).

اگرچه توصیه های قرآن کریم در این زمینه به گونه های متفاوت و با بیان های گوناگونی است، اما همگی در جهت نیل به سلامت و بهنجاری است. این کتاب مقدس گاهی به اندیشیدن، توجه و غفلت نورزیدن از خود(19) سفارش می کند و گاهی از اندیشیدن در طبیعت و جهان سخن می گوید؛(20) زمانی برای شناخت جوامع تشویق به سیر و سفر(21) می کند و حتی داستان های امّت های گذشته را برای انسان باز می گوید(22) و زمانی نیز سنّت های الهی را به عنوان قوانین تغییرناپذیر تعیین شده(23) از سوی خداوند معرّفی می نمایند و در همه این آیات، مقصود آن است که انسان از رهگذر شناخت خود و جهان شرایط لازم را در جهت رسیدن به بهنجاری به دست آورد.
تعریف «بهنجاری»

با توجه به شناخت صحیح و عمیق از انسان و ابعاد وجودی و فطری او و گستره زندگی و حیات اخروی وی در جهان آخرت و نیز کمال و سعادت انسانی، باید گفت: بهنجاری عبارت است از: دریافت درست از ابعاد وجودی خویشتن و واقعیت های هستی و حداکثر سازگاری و بهره برداری از استعدادها و ظرفیت های خود و محیط در جهت کسب کمال و شکوفایی فطرت و نیل به سعادت انسانی که در واقع، همان دست یابی به لذت های برتر و پایدار اخروی است.

ادامه »

موضوعات: اسلام
 [ 10:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 5 ...

گستره زندگی انسان

یکی از گرایش های ذاتی انسان گرایش به بقا و جاودانگی است. این میل با تأثیرپذیری از عامل آگاهی و دانش انسان، به دو صورت کاملاً متفاوت بروز می یابد. اگر انسان چنین بپندارد که حقیقت انسان چیزی جز همین حقیقت مادی نبوده و خواسته ها و نیازهای اصلی منحصر در همین نیازها و گرایش های مادی هستند، طبعا زندگی خویش را نیز محصور در همین زندگی دنیوی می داند و مرگ را نیز محو و نابودی خویش می پندارد. در این صورت، نیاز سرشتی و گرایش به بقا به شکل آرزوهای طولانی و علاقه شدید به برخورداری از لذت های دنیوی و مادّی جلوه گر می شود و به تعبیر قرآن کریم، «این گروه حریص ترین مردم به زندگی دنیا هستند و دوست دارند که سال های طولانی در این دنیا بمانند.»(13)
مسلّما اسلام چینن پنداری را نمی پذیرد و هیچ گاه گستره وجودی انسان را محدود و منحصر به حیات دنیوی وی نمی داند و آن را تنها بخش ناچیز و کوچکی از حیات زندگی بشری به حساب می آورد. قرآن کریم در آیات متعددی، به این حقیقت اشاره می کند و با ارائه آگاهی و بصیرت به انسان، نسبت به گستره وجودی و دامنه حیات وی در آخرت، نیاز سرشتی اش به بقا و خلود را در مسیری صحیح و حقیقی قرار می دهد و این میل فطری را نشانی از بقای انسان پس از مرگ می داند و با مفاهیم و تعابیر گوناگون انسان را به زندگی جاودانه اخروی متوجه می سازد و لذت ها و سودهای دنیوی را در مقابل آخرت ناچیز و نابود شدنی(14) و در مقابل، زندگانی آخرت را، بهتر و با دوام تر می داند.(15) البته شرط درک این حقیقت را اندیشیدن و بیرون شدن از جهان احساس به سوی جهان تعقّل و تفکر می داند.(16)

آنچه از اشاره به این مختصر درباره گستره وجودی انسان در نظر است، مربوط به تعریف بهنجاری و نابهنجاری از دیدگاه اسلام است. بی تردید، ارائه یک تعریف کامل و جامع از بهنجاری بدون توجه به گستره حیات و زندگانی انسان امری دور از خردورزی است، از این رو، تمامی اندیشمندان در رشته های گوناگون علوم انسانی، به خصوص در روان شناسی، خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، دامنه و گستره زندگی انسان را از اصول موضوعه و پیش فرض های خود در بحث بهنجاری و نابهنجاری قرار داده اند.

ادامه »

موضوعات: اسلام
 [ 10:32:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 4 ...

گرایش ها و انگیزش های فطری انسان

تقریبا تمامی روان شناسان، حتی رفتارگرایان، وجود گرایش ها و انگیزش هایی نخستین را در انسان باور دارند. از نظر اسلام، تمامی گرایش های انسانی ناشی از گرایش به هدف اصلی یعنی قرب الی الله است. بنابراین، سایر گرایش ها نیز نشأت گرفته از این گرایش اصلی بوده و در واقع، تمامی آن ها در طول گرایش به خدا هستند. چنین گرایش هایی عبارتند از: حبّ ذات و علاقه به کمال خود، گرایش به عدالت، حقیقت، صدق، زیبایی، کرامت، جاودانگی، دانش، و گرایش به هر آنچه از صفات والای انسانی تلقّی شود و گرایش منفی یعنی: نفرت از ظلم، باطل، دروغ، پستی، زشتی و نیستی.

همان گونه که گفته شد، تمام این نیازها و گرایش ها در طول گرایش به کمال مطلق یعنی خداوند است. البته شاید بتوان این گرایش ها را به صورت سلسله مراتبی تصور کرد که در این جا از بیان آن صرف نظر می شود. ولی این نکته را باید متذکر شد که «گرایش به کمال نهایی نیز دارای مراتبی است که هرچه مرتبه اش بالاتر باشد، درجه بیش تری از شدت، پاکیزگی، صفا و کمال را دار خواهد بود. البته با رشد و تعالی و تکامل معنوی انسان، این انگیزه نیز رو به شکوفایی و رشد و قوّت می گذارد.»(8)
درباره «انگیزش»(9) نیز سخن به همین منوال است؛ یعنی انگیزش اصلی، انگیزش حرکت به سوی کمال نهایی و قرب الی الله است و سایر انگیزش ها نیز در طول آن به وجود می آیند و سلسله مراتب انگیزش ها نیز تابع سلسله مراتب نیازها و گرایش ها می باشند. این انگیزش عمیق قدرت روحی فراوانی را برای نیل به کمال در انسان به وجود می آورد و انسان را برای حرکت در مسیر رشد و تعالی برمی انگیزد و در وی انگیزه رفتاری خاصی ایجاد می کند. البته همان گونه که انسان نسبت به رفتارهایی که در راستای کمال نهایی به صورت فطری برانگیخته می شوند، دارای انگیزش مثبت است، نسبت به رفتارهایی که او را از این مسیر، دور می کنند نیز دارای انگیزش منفی یعنی نفرت است، یعنی فطرت آدمی عاشق کمال مطلق و به تبع این فطرت عشق به کمال فطرت دیگری در نهاد آدمی است و آن عبارت است از: فطرت انزجار از نقص.(10)

نقش هدایت های بیرونی

با توجه به این که فطرت انسان بر اساس کمال جویی و قرب الی الله و گرایش به خوبی بنا نهاده شده است، آیا انسان می تواند خود به خود و با تکیه بر فطرت، به بهنجاری و کمال دست یابد؟ برای تبیین پاسخ این سؤال، باید به نکات ذیل توجه کرد:

ادامه »

موضوعات: اسلام
 [ 10:30:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 3 ...

معنای «قرب الی الله»(5)
از آن جا که گرایش انسان به سمت بی نهایت است و وجود بی نهایت کامل، از نظر معارف و عقاید دینی، وجود خداوند متعال می باشد، می توان گفت: هدف و مطلوب نهایی انسان در نزدیک شدن هر چه بیش تر به سرچشمه هستی و کمال یعنی خداوند متعال است. منظور از «قرب» و نزدیک شدن به خدا، نزدیکی مکانی یا زمانی نیست؛ زیرا پروردگار متعال زمان و مکان ندارد تا کسی بتواند فاصله زمانی یا مکانی بیش تر یا کم تری به او داشته باشد. پس منظور، نوعی ارتباط خاص وجودی است که از نوع ارتباط جسمانی نیست، ولی از آن رو که در این حال (قرب الهی) رابطه وجودی کامل و عمیقی بین انسان و خداوند برقرار می شود، به نزدیک بودن زمانی یا مکانی، که در آن ارتباط اجسام بیش تر است، تشبیه شده است.

معنای فلسفی «قرب»: خداوند متعال، که آفریننده و علت وجودی همه موجودات است، رابطه وجودی خاصی با آن ها دارد، به گونه ای که تمام موجودات دیگر به منزله ربط و وابستگی به او هستند و او تنها موجود مستقل و غیروابسته است و وجود تمام موجودات عین وابستگی به خداوند است. خداوند متعال با همه مخلوقات خود، چنین رابطه محکم و عمیقی دارد و این به معنای نزدیک بودن خدا به مخلوقات است؛ چنان که خداوند خود را از رگ گردن به انسان نزدیک تر دانسته: «و نحنُ اقرب الیه من حبل الورید.»(ق:16) این معنای «قرب» در مورد خداوند متعال به کار می رود، ولی نسبت به افراد گوناگون تفاوت نمی کند و به اختیار انسان و رفتار ارادی او ربطی ندارد؛ یعنی انسان نمی تواند کاری کند که این نسبت وجودی بین او و خداوند ضعیف تر یا قوی تر شود و این معنای فلسفی «قرب» است، در حالی که منظور از قرب به خدا در بحث حاضر نوعی رابطه است که می تواند در افراد گوناگون به واسطه رفتارهای اختیاری آن هامتفاوت شودوبه همین دلیل،انسان هابه خدانزدیک تر یا از او دورتر می شوند.معنای ارزشی «قرب»: برای این که منظور از قرب به خدا را در بحث های ارزشی، اخلاقی و انسان شناسی بدانیم، ابتدا باید توجه کنیم که یکی از ویژگی های مهم نفس، داشتن علم و آگاهی به خود است؛ یعنی هر کس به وجود خود علم دارد و از هستی خود آگاه است. از سوی دیگر، این علم حضوری نفس به خودش، عین وجود نفس است و صفتی عارضی نیست. از آن جا که این خودآگاهی و علم حضوری نفس به خودش، عین وجود نفس است و با تکامل نفس، این خودآگاهی نیز تکامل پیدا کرده، قوی تر می شود، در نتیجه، نفس در اثر تکامل، نحوه وجود خود را بهتر و روشن تر درک می کند، و چون نفس همانند همه مخلوقات دیگر، عین تعلّق و وابستگی به خداست، پس هرچه تکامل یابد و آگاهی اش نسبت به خود بیش تر شود، در نتیجه، فقر و نیاز و تعلق وجود خود را به خداوند متعال با روشنی بیش تری درک می کند. همچنین چون نفس با رفتار اختیاری، تکامل وجودی پیدا می کند، پس با اختیار و رفتار و عمل خود می تواند پیوسته دریافت روشن تر و کامل تری از رابطه نزدیک و عمیق خود با خداوند به دست آورد. همان گونه که یک جسم شفّاف هر قدر شفّاف تر شود، واقعیت را بیش تر نشان می دهد، انسان نیز هرقدر کامل تر گردد، فقر و وابستگی وجودی خود را بیش تر درک کرده، از خود چیزی جز ارتباط با خداوند متعال نمی بیند. به عبارت دیگر، بین خود و خدا واسطه و حجابی نمی یابد و حتی خود را به عنوان موجود مستقلّی در برابر خدا نمی بیند. در این مقام، که نهایت درجه کمال آدمی است، انسان کمالات بی نهایت الهی را متناسب با تکامل وجود خود درک کرده، به بالاترین لذت و سعادت، که برای هر موجودی قابل تصوّر است، دست می یابد و این همان مقصود و هدفی است که هر انسانی فطرتا به دنبال آن است و به سمت آن گرایش دارد. گاهی انسان در طلب هر لذت و قدرت و جمال محدودی راه را به اشتباه می پیماید و به همین دلیل، با رسیدن به هر کمال محدودی، قانع و راضی نمی شود و شوق و طلب وی پایان نمی پذیرد.

ادامه »

موضوعات: اسلام
 [ 10:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ماهیت و ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نظر اسلام 2 ...

کمال گرایی؛ محوری ترین نیاز انسان

«کمال گرایی» محور تمامی ابعاد وجودی انسان است و بر تمامی ویژگی های جسمانی و درونی وی سایه افکنده است. فطرت و سرشت انسان بر پایه این نیاز اصیل نهاده شده است و هدف از آفرینش انسان و ارسال انبیا علیهم السلام نیز تحقّق همین گرایش است و درست به همین دلیل، اگر روان شناسی از این مسأله غفلت ورزد و بر پایه یک انسان شناسی غلط بنا گردد، در واقع، نه انسان را شناخته است و نه روان انسان را، و درست به همین دلیل است که شناخت بهنجاری و نابهنجاری و ملاک های آن ها نیز بر شناخت صحیح این محوری ترین نیاز انسان مبتنی است. از این رو، برای تدوین ملاک های بهنجاری و نابهنجاری از نقطه نظر اسلام، با تفصیل بیش تر به بحث کمال گرایی نظر می شود:

تمام موجودات زنده، اعم از گیاه، حیوان و انسان، استعدادهای متراکمی دارند که زمینه ها و شرایط مساعد، موجب بروز و ظهور و به فعلیت رسیدن آن نیروهای نهفته می شود و با به فعلیت رسیدن آن ها، انسان ها واجد چیزی می شوند که پیش از آن فاقد آن بوده اند، این کمال انسانی با کمال حیوان و گیاه تفاوتی عمده دارد. کمال نهایی انسان به طور کلی با سنخ کمال گیاه و حیوان متفاوت است و در واقع، انسان سیر خویش را با آگاهی و اختیار برمی گزیند و در حیوان و گیاه، چنین امتیازی وجود ندارد. البته باید این نکته را نیز متذکر شد که هرگونه از قوّه به فعلیت رسیدنی کمال نیست، بلکه «کمال» صفتی وجودی است که حاکی از دارایی و غنای حقیقی یک موجود در مقایسه با موجود دیگر است و موجود کامل اگر از نعمت درک و شعور برخوردار باشد از داشتن آن کمال لذت می برد.

پس از آن که معلوم شد کمال هر موجود و از جمله انسان در عینیت یافتن و ظهور تمام استعدادهای نوعی اوست، تمام سخن در این است که آن استعداد و زمینه های نهفته در انسان برای کمال چیست؟ به عبارت دیگر، آن مقصد حقیقی که هر انسان طبق فطرت الهی طالب آن است و تمام فعالیت های او برای رسیدن به آن مرحله صورت می پذیرد و کمال واقعی و نهایی انسان تلقّی می شود، کدام است؟

ادامه »

موضوعات: اسلام
 [ 10:04:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت