با سلام حضور همه ی کسانی که به وبلاگ من سر می زنند. امیدوارم مطالب وبلاگ مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد. چون مسئله حجاب مربوط به همه جامعه است نه فردی و نه خانوادگی. امیدوارم بتوانم گامی هرچند کوچک در این راستا بردارم. ان شا الله مورد تائید آقا امام زمان قرار بگیرد امیدوارم شما نیز ما را در این راه یاری کنید یاحق.
ساجدین(ندای صلح و حقیقت)
قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
اى فرزند آدم از موقعى كه به دنیا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه مى باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6. به نقل از سايت انديشه قم
آیا بعد از فاجعه منا، حج واجب، باید تعطیل شود؟ اگر ایرانیان در کانون مرکزی جغرافیای جهان اسلام و بزرگترین اجتماع عظیم مسلمین که در سال، فقط یک بار، برگزار میشود، حضور نداشته باشند، عربستان و آل سعود، تبلیغات مسموم و برنامه های بسیار مخرب تدارک خواهد کرد. و ایران به عنوان طلایه دار اسلام شیعی و مهمترین مانع گسترش وهابیت و تفکرات سلفی افراط گرای مذهبی در اهل سنت همچون داعش و القاعده ، از حوزه اثر گذاری به حاشیه سوق داده خواهد شد.
علاوه بر این در حال حاضر و با توجه به اجتماع عظیم 20 میلیونی شیعیان در مراسم اربعین حسینی، حتی اگر عقب از حج واجب، عقب نشینی مذهبی بکنیم، ممکن است در فرداها، دست نشانده های سعودی و تروریستی های سلفی داعش و القاعده، با برنامه ریزی و توطئه، اقدام به انفجار و ناامن کردن مراکز مقدسه شیعه، و مشابه این مسائل می کنند تا زیارت کربلا و نجف و کل عتبات عراق، نیز تعطیل شود. بنابراین، لازم است در مقطع فعلی و در حال حاضر، در اقدامی پیش دستانه و بنابر مصالح عظیم جهان اسلام و مذهب شیعه، و بلکه بنابر تکلیف واجب دینی، در حج واجب که در سال، فقط یک بار تکرار میشود، از این فرصت، کمال استفاده را داشت. لکن اگر بنابر مصالحی بزرگتر و مهم تر، همچون تعطیلی حج واجب از طرف امام خمینی بعد از کشتار خونین حج سال 66، شرایط در ماه های آینده، ایجاب کند، قطعا داستان، فرق خواهد کرد.
شرایط وجوب حج حجّ و زیارت خانه خدا و انجام اعمالى که آنها را مناسک حجّ مىنامند و در تمام عمر یک بار بر همه کسانى که داراى شرایط زیر باشند واجب است: 1- بالغ باشند. 2 - عاقل باشند. 3 - با انجام حجّ، عمل واجب دیگرى را که مهمتر از حجّ است ترک ننمایند یا کار حرامى که اهمیتش در شرع بیشتر است را بجا نیاورند. 4 - استطاعت داشته باشند که آن، به چند چیز حاصل مىشود: الف: داشتن زاد و توشه راه و آنچه در سفرش به آن محتاج است و مرکب سوارى مورد نیاز، یا مالى که بتواند به وسیله آن، اینها را به دست آورد. ب: نبودن مانعى در راه و عدم وجود ترس از خطر و ضرر بر جان و عِرض و مال خویش، که اگر راه بسته است یا ترس از خطرى وجود دارد حجّ بر او واجب نیست، ولى اگر راه دیگرى دارد هر چند دورتر است لازم است از آن راه به حجّ رود. ج : توانایى جسمانى بر انجامِ مناسک حجّ. د: داشتنِ وقتِ کافى براى رسیدن به مکه و انجام مناسک. ه. داشتنِ مخارجِ کسانى که خرج آنها بر او شرعاً یا عرفاً لازم است. و: داشتنِ مال یا کسب و کارى که بعد از بازگشت بتواند با آن زندگى کند.
بنابراین کسانی که دارای شرایط بالا باشند حج تمتع بر آنها واجب است حتماً باید شخصاً حج به جا بیاورند و با صرف پول در راه های خیر یا اعزام دیگران به حج، این واجب از آنها برداشته نمی شود.
بله. از شرايط وجوب حج، علاوه بر تمکن و استطاعت مالی، استطاعت جانی و امنيت جان در سفر هم از ديگر شرايط است. اگر حاکم اسلامی تشخيص دهد که امنيت و جان حجاج در خطر است و تلاش آنها در رفع موانع کافی نبوده می تواند با صلاحديدی که دارند اين سفر معنوی را برای مدتی تعطيل کنند و به تعويض بياندازند.
تفکیک میان حج واجب و حج مستحب اما درباره حج واجب، مساله شاید فرق کند. زیرا برخی از کارشناسان امر، معتقدند، اگر برای رهایی از هتاکی های سعودی، به جای تحرک بیشتر دولت ایران، به تعطیلی حج واجب، فکر کنیم؛ ممکن است هم دشمن سعودی، گستاخ تر شود و هم از این حربه را برای خارج کردن شیعه از دایره مسلمین و تبلیغات مسموم علیه مذهب شیعه، استفاده کند. البته ممکن است در آینده و با تداوم دشمنی های آل سعود با مذهب اهل بیت، و بنابر مصالحی عظیم تر، همچون اقدام امام راحل در سال 66 و بعد از کشتار خونین ایرانی ها در مراسم برائت از مشرکین توسط خاندان آل سعود، این بار نیز، مقام معظم رهبری، بنابر مصلحت و حکم حکومتی، به تعطیلی حج، حکم بفرمایند. به عنوان مثال، اگر حاکم اسلامی تشخيص دهد که امنيت و جان حجاج در خطر است و تلاش آنها در رفع موانع کافی نبوده می تواند با صلاحديدی که دارند اين سفر معنوی را برای مدتی تعطيل کنند و به تعویق بياندازند.
اسلام دارای مبانی و اركانی است. يكی از اين اركان، حج است. چنانكه امام باقر(ع)، فرمود: اسلام بر پنج پايه بنيان نهاده شده است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت. بنابراين، آن كس كه عمدًا حج نگزارد، ركنی از اركان دين الهی خويش را نابود كرده و در نتيجه اسلام كامل را از بين برده است. و نیز امام صادق(ع)، چنین میفرمایند: لَوْ كَانَ لِأَحَدِكُمْ مِثْلَ أَبِی قُبَيْسٍ ذَهَبٌ يُنْفِقُهُ فِی سَبِيلِ اللَّهِ مَا عَدَلَ الْحَج. (مجلسی، بحار الانوار، ج 96، ص 8) اگر کسی به وزن کوه ابوقبیس (کوهی بزرگ)، طلا در راه خدا انفاق کند جای حج (واجب) را نمیگیرد.
سفر حج، یکی از سفر های معنوی و مقدس است که در رشد و تعالی انسان ها و آشنایی با تاریخ و فرهنگ اسلام و ارتباط آنان با خالق مهربان تأثیر به سزا و غیر قابل انکاری دارد. شاید به همین دلیل است که چنین سفری در آیات قرآن و روایات معتبر مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته است و قرآن مجید حج تمتع را برای همه کسانی که استطاعت و توانایی انجام آن را داشته باشند واجب شمرده شده است.
وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ. (سوره آل عمران، آیه 97) براى خدا، حج آن خانه بر کسانى که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. و هر که راه کفر پیش گیرد، بداند که خدا از جهانیان بىنیاز است.
و نیز ائمه معصومین با تاسی از کلام وحی، فرموده اند:
مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً. (کلینی، الکافی، ج4 ، ص269) کسی که حج واجب خود را ترک کند و با همین حالت از دنیا برود غیر مسلمان از دنیا رفته است.
مقام معظم رهبری: حالا هر سال، عمره نروید… در همین رابطه حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی نیز در تاریخ 30 /11/ 1385در دیدار مسئولان و دستاندرکاران اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ در مورد عمره مفرده اظهار نظری به شرح زیر کرده اند:
“اگر از من سؤال کنند کسی ثروتی تولید کند برای اینکه بیست نفر یا صد نفر انسان را که زندگیشان سرشار از محرومیت است، به نوا برساند، یا مثلاً فرض بفرمایید که پنجاه نفر را که در فلان شهر زندگی میکنند و در آرزوی یک بار زیارت قبر مطهر علیبنموسی الرضا در حسرتند و نتوانستند بروند، اینها را با ثروتش به زیارت ببرد، این بهتر است یا با همین پولی که میخواهد با آن تولید ثروت کند، ده سال پشت سر هم عمره برود، بنده به طور قطع و یقین و بدون هیچ تردید خواهم گفت اولی مقدم است. حالا هر سال عمره نرود".
بنابراین، در مجموع، می توان چنین نتیجه گرفت که چناچه عزت و کرامت مسلمانان شیعه، حفظ نشود و هزینه عمره مستحبی، تبدیل به گلوله برای کشتار شیعیان، شود، قطعا حج مستحبی و عمره، موجب ثواب و قرب الهی نخواهد بود و باید تحریم شود.
امام خمینی: به جای سفر حج مستحبی، ایران را بسازید…… امام خمینی، روز 26 خرداد ماه سال 1358 در پیامی مردم ایران را به جهادی همگانی برای سازندگی ایران دعوت کردند. متن کامل این پیام در روزنامه های 27 خرداد منتشر شد. در بخشی از این پیام که در روزنامه اطلاعات بیست و هفتم خرداد ماه سال 58 منتشر شده آمده است:
«همه موفق باشند که در این جهاد شرکت کنند و این خرابه را بسازند و برادران خود را کمک نمایند، که شاید هیچ عبادتی بالاتر از این عبادت نباشد. بلکه من از اشخاصی که برای زیارت ها مثل زیارت مکه معظمه و مدینه منوره می خواهند به طور استحباب بروند، از آن ها می خواهم و تقاضا می کنم که شما برای ثواب می خواهید مکه مشرف بشوید و یا می خواهید مدینه منوره و یا به عتبات (آن موقع، صدام حاکم کشور عراق، بود) مشرف شوید، امروز ثوابی بالاتر از این نیست که به برادران خودتان کمک کنید. و این سازندگی را همه با هم شروع کنید که ایران خودتان درست ساخته بشود.
حدیث امام علی درباره حج مستحبی در دین مبین اسلام، در شرایط عادی، عمره و حج غیر واجب، مستحب می باشد. حتی به گونه ایی است که در وهله اول، توصیه پیشوایان معصوم، این است که با صرفه جویی در مخارج حج و جلوگیری از هزینه های غیر ضروری، مسلمانان، هم حج مستحب را انجام دهند و هم بتوانند مبلغ صرفه جویی شده را به صدقات و خیرات و کمک به فقرا، اختصاص دهند، تا بدینوسیله، هم به معنویت موجود در مناسک حج دست یافته و هم به دیگر الزامات اجتماعی، چون کمک به دیگران، عمل نمود. از امام صادق، چنین نقل شده است:
عَنْ سَعِیدٍ السَّمَّانِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی حَدِیثٍ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ الْحَجُّ أَوِ الصَّدَقَةُ فَقَالَ مَا أَحْسَنَ الصَّدَقَةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ أَجَلْ فَأَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ مَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ مِنْ أَنْ یَحُجَّ وَ یَتَصَدَّقَ قَالَ قُلْتُ مَا یَبْلُغُ مَالُهُ ذَلِکَ وَ لَا یَتَّسِعُ قَالَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُنْفِقَ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ فِی شَیْءٍ مِنْ سَبَبِ الْحَجِّ أَنْفَقَ خَمْسَةً وَ تَصَدَّقَ بِخَمْسَةٍ أَوْ قَصَّرَ فِی شَیْءٍ مِنْ نَفَقَتِهِ فِی الْحَجِّ فَیَجْعَلُ مَا یَحْبِسُ فِی الصَّدَقَةِ فَإِنَّ لَهُ فِی ذَلِکَ أَجْراً. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 115) سعید السمان از امام صادق پرسش می نماید: حج برتر است یا صدقه؟. امام صادق، پاسخ میفرمایند: صدقه در راه خدا چه كار خوبى است؟ و اين جمله را سه نوبت زمزمه كرد. من گفتم: درست. اما اجر كدام يك بيشتر است؟ ابو عبد اللَّه گفت: چه مانعى دارد كه انسان، هم به حج خانه خدا بيايد و هم در راه خدا صدقه بپردازد؟ (راوی میگوید) من گفتم: اگر توان مالی عمل به هر دو عبادت را نداشته باش، چه مىتواند بكند؟ امام صادق، گفت: اين كار كه غير ممكن نيست: مثلا هر گاه كه قرار باشد ده درهم هزينه سفر كند به پنج درهم اكتفا كند و پنج درهم ديگر را در راه خدا صدقه كند و اگر تا اين حدّ نیز ممكن نباشد، آن چه مىتواند از هزينه سفر بكاهد و هزینه صرفه جویی را صدقه كند كه اجر او كامل شود. من گفتم: بلى با اين رهنمود شما مىتوانيم به هر دو عبادت موفّق شويم.
اما در هر حال، هر انسانی به حال خود آگاه تر از دیگران است و باید با استفاده از عقل و دانش خود، ملاحظه نماید که کدام رفتار مستحب، از ریا و هوای نفس او دورتر بوده و جنبه های معنوی را در او تقویت نموده و او را به خدا نزدیک تر می نماید و سپس به یافته های عقلی خود در این زمینه عمل نماید. مطمئنا هر عملی که از ریا دورتر و به اخلاص نزدیکتر باشد، ثواب بیشتری را به دنبال خواهد داشت و توصیه های متفاوتی که پیشوایان معصوم(ع) می نمودند، بگونه ای که یک بار حج را توصیه نموده اند: دِرْهَمٌ تُنْفِقُهُ فِی الْحَجِّ أَفْضَلُ مِنْ عِشْرِینَ أَلْفَ دِرْهَمٍ تُنْفِقُهَا فِی حَق. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 115) و بار دیگر، صدقه را مناسب و بهتر از حج می دانستند: لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَفْضَلُ مِنْ حَجَّةٍ وَ حَجَّةٍ وَ حَجَّةٍ حَتَّى عَدَّ عَشْرَ حِجَج. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 13، ص 305)، در همین راستا، ارزیابی میشود. و ظاهرا، برگرفته از همین اصل کلی فوق (رعایت اخلاص و شرایط زمان و مکان) و با در نظر گرفتن شرایط مخاطبان بوده است.
لکن در شرایط فعلی و با توجه به مسائل پیش آمده، و به دلیل جنایات نظام سعودی در منطقه بهویژه یمن و خیانت شنیع مأموران آل سعود در فاجعه منا، شیعیان می توانند عمره و حج مستحبی، را تعطیل نمایند و در مقابل به فقرا و نیازمندان، رسیدگی کرد. کما اینکه ابو بصير از امام باقر(ع) نقل می کند که، ایشان فرمودند:
بین حج واجب و مستحب، تفاوت وجود دارد. بعد از بیان حکمت حج و اسرار فردی و اجتماعی این واقعه عظیم در جهان بشریت که هر سال، فقط یک مرتبه، انجام میشود، این سوال را پاسخ خواهیم داد که آيا واقعا رفتن به حج، در شرايط فعلی، واجب است؟
حج پارسال، به واقع “حج خونین” برای زائران بیت الله الحرام بود، از حادثه سقوط جرثقیل در مسجدالحرام گرفته تا کشته شدن زائرین در مراسم رمی جمرات که تاکنون بیش از ٤٧٠٠ نفر کشته در این حادثه خون بار وجود دارد. آنچه در وهله اول به ذهن هر انسانی تداعی می شود، بی کفایتی مسئولان آل سعود در برگزاری حج است، خاندانی که مدعی خادم الحرمین است، به جای تمرکز بر مدیریت حج، به دنبال پرورش و حمایت مالی از جریان های تکفیری همچون داعش است و در اوج مراسم حج و در ماه حرام، به فکر بمباران مردم مظلوم یمن، ظلم به مردم بحرین و کمک تسلیحاتی به جریان های تکفیری در سوریه است.
لکن از این بی کفایتی خاندان عیاش آل سعود که بگذریم، اگر در سایت ها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی، جستجویی اجمالی داشته باشید، متوجه خواهید شد که مطالب متعددی پیرامون مخالفت با حج، نوشته شده است که همگی حکایت از ترک این فریضه الهی دارد و از مسلمانان به دلائل مختلف خواسته شده است که این تکلیف الهی را ترک کنند. از جمله ادله ای که در میان این استدلالات زیاد به چشم می خورد، این است که چرا هزینه های کلانی که برای حج خرج می شود را صرف رفع مشکلات در داخل از کشور نکنیم؟ چرا حاجی، هزینه سفر خود به سرزمین وحی را صرف رفع گرفتاری از یک خانواده بی بضاعت و یا تهیه جهیزیه برای یک دختر جوان نمی کند. این نوشتار، در مقام پاسخ به این سوالات می باشد و بیان خواهد داشت که بین حج واجب و مستحب، تفاوت وجود دارد. و بعد از بیان حکمت حج و اسرار فردی و اجتماعی این واقعه عظیم در جهان بشریت که هر سال، فقط یک مرتبه، انجام میشود، این سوال را پاسخ خواهیم داد که آيا واقعا رفتن به حج، در شرايط فعلی، واجب است؟ و مرجع تصمیم گیری در این باره، آیا بر عهده حاکم اسلامی خواهد بود؟
مقدمات بحث قبل از ورود به اصل پاسخ لازم است در ارزيابی اين موضوع به چند نکته توجه داشتيم:
1. اولين نکته توجه به ضرورت دينی و اهميت و آثار بسيار مهم و سازنده حج در ابعاد فردی و اجتماعی است.
2. نکته دوم تبيين فقهی موضوع است و توجه به اينکه حج دارای اقسامی است؛ واجب و مستحب و در موارد تزاحم ميان اجرای هريک از اقسام حج با ساير ضرورت ها و مصالح، حکم هر يک متفاوت است.
3. ممکن است در مواردی به خاطر عناوين ثانويه يا احکام حکومتی، حج تعطيل شود و ولیفقیه میتواند بر اساس مصالح اهم اسلام و مسلمین، موقتاً حکم به تعطیل یک حکم شرعی - اعم از عبادی و غیرعبادی - نماید. البته بايد دقت داشت مصلحتی که موجب تعطیل امر عبادی چون حج میشود، باید از طريق کارشناسی و تخصصی ثابت شود که از مصلحت موجود در آن امر عبادی مهمتر باشد.
حال سوال اصلی این است که چرا هیچ فرد و یا گروهی خواستار تعطیلی این سفرها و صرف هزینه های کلان آن که گاها با هزینه های حج قابل مقایسه نیست، نمیشود؟
اگر در سایت ها و وبلاگ ها و شبکه های مجازی جستجویی اجمالی داشته باشید،متوجه خواهید شد که مطالب متعددی پیرامون مخالفت با حج نوشته شده است که همگی حکایت از ترک این فریضه الهی دارد و از مسلمانان به دلائل مختلف خواسته شده است که این تکلیف الهی را ترک کنند.
بسیار جالب است که در روایات اسلامی یکی از فوائد مهم فریضه حج ،رفع گرفتاری و فقر از جامعه و همچنین توانگری افراد معرفی شده است که از جمله این روایات،دو روایت زیبا و شنیدنی از امام صادق علیه السلام است که می فرماید:
1- «ندیده ام که چیزی همانند مداومت بر زیارت این خانه چنان سریع توانگری بیاورد فقر بزداید»[امالی طوسی/694/1478]
2- «همچنین امام صادق علیه السلام در پاسخ به عمار که عرض کرد من خودم را آماده کرده ام که هرساله به حج بروم . یا مردی از افراد خانواده ام را با هزینه خود به حج بفرستم.
حج را می توان یکی از مهمترین و با شکوه ترین رویداد های مهم در جهان اسلام نام گذاری کرد چرا که مسلمانان با عقاید مختلف از سراسر جهان به سرزمین حجاز می آیند تا با اتحادی غیر قابل وصف زیباترین عبادات را شانه به شانه و در صفوف به هم پیوسته انجام دهند.
حج تمرینی است برای دوری از گناه و معصیت در زندگی ،تمرین و یادآوری بزرگی است که بهترین توشه انسان تقوی و پرهیزگاری است و تمرینی است برای برادری و اتحاد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن مجید، چنانچه خداوند متعال می فرماید:
«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ: حج در ماههاى معینى است پس هر کس در این [ماه]ها حج را [برخود] واجب گرداند [بداند که] در اثناى حج همبسترى و گناه و جدال [روا] نیست و هر کار نیکى انجام مىدهید خدا آن را مىداند و براى خود توشه برگیرید که در حقیقت بهترین توشه پرهیزگارى است و اى خردمندان از من پروا کنید». «بقره:197»
در این نوشتار قصد داریم به یک سوال مهم و اساسی پیرامون مسئله حج پاسخ دهیم ،سوالی که با فرارسیدن موسم حج ممکن است در اذهان برخی از افراد خطور کند و پاسخ به این سوال می تواند اهمیت موضوع حج را به خوبی تبیین کند.
سوال : اگر در سایت ها و وبلاگ ها و شبکه های مجازی جستجویی اجمالی داشته باشید،متوجه خواهید شد که مطالب متعددی پیرامون مخالفت با حج نوشته شده است که همگی حکایت از ترک این فریضه الهی دارد و از مسلمانان به دلائل مختلف خواسته شده است که این تکلیف الهی را ترک کنند.
از جمله ادله ای که در میان این استدلالات زیاد به چشم می خورد،این است که چرا هزینه های کلانی که برای حج خرج می شود را صرف رفع مشکلات در داخل از کشور نکنیم؟چرا حاجی ،هزینه سفر خود به سرزمین وحی را صرف رفع گرفتاری از یک خانواده بی بضاعت ویا تهیه جهیزیه برای یک دختر جوان نمی کند و این شعر را نیز در استدلالات خود استفاده می کنند که:
بنیانگذار کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) در این زمینه فرمودهاند:
«يكى از وظايف بزرگ مسلمانان پىبردن به اين واقعيت استكه حج چيست و چرا براى هميشه بايد بخشى از امكانات مادى و معنوى خود را براى برپايى آن صرف كنند. چيزىكه تا بهحال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليلگران مغرض و يا جيره خواران، بهعنوان فلسفه حج ترسيم شده است اين استكه حج يك عبادت دسته جمعى و يك سفر زيارتى- سياحتى است. به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد و با چه كيفيت در مقابل جهان سرمايه دارى و كمونيسم ايستاد! به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند! به حج چه كه بايد براى فشارهاى روحى و جسمى مسلمانان چاره انديشى نمود! به حج چه كه مسلمانان بايد بهعنوان يك نيروى بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمايى كنند! به حج چه كه مسلمانان را عليه حكومتهاى وابسته بشوراند. بلكه حج همان سفر تفريحى براى ديدار از قبله و مدينه است و بس! و حال آنكه حج براى نزديك شدن و اتصال انسان به صاحبخانه است. و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان بهخدا نمىرسد. حج كانون معارف الهى استكه از آن، محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جستجو نمود. حج پيام آور و ايجاد و بناى جامعهاى به دور از رذايل مادى و معنوى است. حج تجلى و تكرار همه صحنههاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست. و مناسك حج مناسك زندگى است. و از آنجا كه جامعه امت اسلامى، از هر نژاد و مليتى، بايد ابراهيمى شود تا به خيل امت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم پيوند خورد و يكى گردد و يدِ واحده شود، حج، تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است.»[4]
مقام معظم رهبری در این راستا فرمودهاند: «حج، يك هجرت است. هجرت از خود ماست؛ هجرت از منيّت ماست؛ هجرت از آن زندانى استكه ما را احاطه كرده و گوهر يكدانه بىنظير انسانى را در وجود ما مخفى و پنهان نگهداشته است. حج، هجرت از خودپرستیهايى استكه از هوا و هوس ناشى مىشود؛ هجرت از خودخواهیهايى استكه ما را از خدا دور مىكند؛ هجرت از طبقه بندىها و مرزبندیهایی اىستكه زندگى انسانها را از هم جدا مىكند و فقير و غنى، شريف و وضيع، بزرگ و كوچك ـ بر طبق معيارهاى عاميانه مردمى ـ را بههم نزديك مىكند و در كنار هم قرار مىدهد و وجه مشترك همه انسانها، يعنى عبوديّت را در همه زنده مىكند.»[5]
چکیده: ایجاد چنین شبهاتی بر علیه حج، از سوی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، دلسوزی بهحال فقرا نیست، بلکه بهدلیل اثرات موثر و سازندۀ فردی و اجتماعی این سفر روحانی استکه در این صورت، نه تنها نباید ترک شود، بلکه باید هر سال با عظمتتر و با شکوهتر در میان امت اسلامی برگزار گردد.
اگر جستجویی اجمالی در فضای مجازی داشته باشیم، متوجه میشویم که دشمنان مغرض و گاه دوستان ناآگاه، مطالب گوناگونی در رابطۀ مخالفت با فریضۀ الهی حج نوشتهاند، که نقطه اشتراک آن قلم فرساییها، حکایت از درخواست ترک آن امر مهم، توسط مسلمانان را دارد. از جمله ادله معروف آنان این استکه چرا با وجود این همه فقیر، هزینه سفر خود به سرزمین وحی را صرف رفع گرفتاری از یک خانواده بیبضاعت و یا تهیه جهیزیه برای یک دختر جوان نکنیم؟
در جواب باید عرض کنیم که:
1- حج، یکی از واجبات الهی و فروعات دین استکه در صورت وجوب، هیچ عمل مستحبی و یا واجب دیگری نمیتواند جایگزین آن گردد. و ترک آن، نشانه کفر میباشد:
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»،[آل عمران،97]؛ «در آن خانه، آيات (ربوبيّت) هويداست، مقام ابراهيم خليل است، و هر كه در آنجا داخل شود ايمن باشد. و مردم را حجّ و زيارت آن خانه به امر خدا بر هر كسىكه توانايى براى رسيدن به آنجا دارد، واجب است. و هر كه كافر شود (به خود زيان رسانده و) خدا از جهانيان بىنياز است.»
پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم در سفارشی به حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «یَاعَلِيُّ تَارِكُ الْحَجِ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ كَافِرٌ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِين»،[1]؛ «اى على كسىیكه حج را ترك كند با اينكه توانايى دارد، كافر محسوب مىشود، زيرا خداوند مىفرمايد: بر مردمىكه استطاعت دارند، بهسوى خانه خدا بروند لازم است حج بهجا بياورند و كسىكه كفر بورزد (آن را ترك كند) بهخود زيان رسانيده است، و خداوند از آنان بىنياز است.»
همسر شهید ‘محمد خندان’ از شهدای فاجعه منا در استان بوشهر گفت: وقوع حوادث مختلف در حج و کشته شدن مسلمانان بیانگر این است که دولت سعودی در اداره مناسک حج و برپایی حج باعزت برای مسلمانان ناتوان است.
حبیبه رضایی افزود: دولت سعودی تاکنون نتوانسته متناسب با شان و جایگاه آن مکان مقدس امکانات برگزاری حج با عزت و احترام را برای مسلمانان بوجود آورد.
وی بیان کرد: وقت آن رسیده تا اداره چنین مناسک با اهمیتی که مربوط به مسلمانان جهان است به یک نهاد فراملی متشکل از ملتهای اسلامی سپرده شود تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.
رضایی یادآورشد: سقوط جرثقیل و پس از آن وقوع فاجعه منا حوادثی نیست که بتوان از آن به سادگی عبور کرد و این توهین به همه مسلمانان است.
همسر شهید خندان در باره پاسخگویی دولت سعودی به مطالبات خانواده های شهدای حادثه منا اظهارکرد: با توجه به اینکه دولت سعودی بعنوان عامل اصلی این واقعه تاکنون پاسخگو نبوده و ضعیف عمل کرده است، مطالبات خانواده شهدای منا باید از طریق دادگاههای بین المللی پیگیری شود.
وی اضافه کرد: مطالبه حقوق خانواده ها باید ازطریق کنسول گری سعودی در ایران انجام شود ولی با تعطیلی سفارت این کشور در ایران امکان پیگیری این حق قانونی برای ما غیرممکن شده است.
رضایی گفت: ازهنگام وقوع حادثه برای پیگیری مسائل و مشکلات بین سازمان حج و زیارت استان فارس و بوشهر در رفت و آمد هستم و گاهی با سردرگمی روبرو بوده ام زیرا سازمان حج و زیارت بوشهر همسرم را جزو شهدای استان فارس به حساب می آورد و استان فارس نیز وی را جزو شهدای بوشهری می داند و این باعث شده تا ما دیرتر بتوانیم به مطالبات و خواسته هایمان دست پیدا کنیم.
همسر شهید خندان در باره خواسته هایش از مسئولان کشورگفت: مسئولان و بویژه سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران همه شهدا را به یک چشم نگاه کنند و شهدای فاجعه منا را مانند سایر شهدای کشور ببیند.
وی در مورد همسرش حاج محمد خندان از شهدای حادثه منا افزود: 20 سال با همسرم زندگی مشترک داشتیم و حاصل زندگی ما دو دختر به نام های ریحانه و فاطمه است که یکی کلاس سوم دبیرستان و دیگری چهارم ابتدایی است.
رضایی همسر شهیدش را نه تنها یک همراه واقعی بلکه یک دایره المعارف کامل می نامد که درس زندگی را از او آموخته و با شهادت همسرش در حج سال 1394 غم فراموش ناشدنی برای او باقی مانده است.
وی یادآور شد: شهید محمد خندان متولد سال 1347 بود که در سال 1370 در رشته عمران دانشگاه فنی مهندسی شیراز قبول شد.
وقوع حوادث مختلف در حج و کشته شدن مسلمانان بیانگر این است که دولت سعودی در اداره مناسک حج و برپایی حج باعزت برای مسلمانان ناتوان است.
دولت سعودی تاکنون نتوانسته متناسب با شان و جایگاه آن مکان مقدس امکانات برگزاری حج با عزت و احترام را برای مسلمانان بوجود آورد.
وقت آن رسیده تا اداره چنین مناسک با اهمیتی که مربوط به مسلمانان جهان است به یک نهاد فراملی متشکل از ملتهای اسلامی سپرده شود تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.
سقوط جرثقیل و پس از آن وقوع فاجعه منا حوادثی نیست که بتوان از آن به سادگی عبور کرد و این توهین به همه مسلمانان است.
این غار در جنوب غربی شهرستان جهرم قرار داره که عظیم، دست ساز و فوق العاده دیدنیه. این طور که گفته شده عده ای سنگ تراش این غار را به وجود آورده اند و تاریخ دقیق ساخت آن روشن نیست؛ اما حدود ۳۵۰ سال (دوران صفویه) قدمت داره. این غار در زیر تپه های البرز کوه واقع شده. سنگ تراشان جهرمی این غار را برای تفریح نساخته اند، بلکه هدف آنها، برداشت سنگ برای امرار معاش بوده؛ ولی با تیشهٔ سنگ شکن خود، جاذبه ای زیبا خلق کرده اند که به یکی از بزرگ ترین غارهای دست ساز(مصنوعی) جهان تبدیل شده و میراثی است، بسیار زیبا با چشم اندازی دیدنی. سنگ شکنان هنگام برداشت سنگ برای جلوگیری از تخریب غار بعد از چند متر پیشروی، ستون هایی به جا گذاشته اند که این امر، موجب زیبایی دوچندان غار شده . این مجموعه تاکنون مرمت نشده ودارای ۱۲ دهانه و بیش از ۱۰۰ ستون سنگی است که غار را به تالار مجللی شبیه کرده که ورودی دو دهانهٔ آن تخریب شده . سنگ های این غار برای ساختن خانه، نمای ساختمان، پنجره مشبک، فرش حیاط، سکوها، نهریا، حوض سنگی، شیر سنگی، ناودانی، پله، سنگ قبر، تزئین سردرهاوبناها و…استفاده می شده.
شاید بخاطر دور بودن و صعب العبور بودن این منطقه آن را جهنم دره (جهنم دره سی) نامیده اند شاید هم بخاطر اینکه عده ای زیادی قصد کرده اند به ته این دره برسند ولی ناکام مانده اند.
اگر از شهر خوی در استان آذربایجان غربی به سمت چالدران از جاده زرآباد حرکت کنید در بین راه به منطقهای خواهید رسید به نام جهنم دره.در نزدیکی روستای قریس که منطقهای کوهستانی است جهنم دره واقع شده است.کمتر کسی به سمت جهنم دره میرود جز کسانی که به قصد کوهنوردی و شکار به این منطقه کوهستانی نزدیک میشوند.
این منطقه به قدری برای بومیها حواشی دارد و با مسئله مواجه است که کسی برای گشت و گذار به این منطقه نمیآید. اما علت اینکه این منطقه تحت این عنوان نامگذاری شده است این است که اطراف این منطقه را کوههای بلندی دربرگرفته و در دورانهای گذشته تا سالهای اخیر مأمن کسانی بوده است که با حکومتهای مختلف وقت خود مشکل داشتهاند و در این منطقه صعب العبور از مردم عادی دور میشدهاند.
جهنم دره هم از نظر وضعیت فیزیکی و هم از نظر روانی به علت حضور افراد خاطی برای مردم منطقهای منفور و خطرناک است.این منطقه در گذشته در محدوده جاده ابریشم قرار داشته است.
از کف این دره رودی همیشه در جریان است. به علت وجود شیب بسیار تند ۷۰ درجه این دره، سقوط در این دره برای شناسایی کامل آن بسیار خطرناک بوده و گروههای کوهنوردی خاصی که مجهز به وسایل کامل کوهنوردی بودند، تا به حال موفق به فتح آن شدهاند. و چندین بار عده ای که برای رفتن به این دره تلاش کردهاند پس از ناکامی و مرگ، حتی جنازه آنها نیز به علت صعب العبور بودن به دست خانواده آنها نرسیدهاست.
طول این دره ۱۳ کیلومتر و عمق آن بین ۱۷۰۰تا۲۸۰۰ متر متغیر است. و حیواناتی وحشی چون خرس ، قوچ ، آهو ،گراز ،کفتار… و پرندگانی چون عقاب و شاهین در این منطقه هنوز زیست می کنند.
آیا ما چنین کردهایم و با مسئولان در سطوح مختلف حرف زدهایم یا گفتگو با آنها را خلاف آرمانخواهی قلمداد کردهایم؟ آیا رو در رو حرف زدهایم یا از پشت بیانیه و نامه سرگشاده؟ آیا برخی واکنشهای ما عصبی و پرخاشگرانه نیست؟ آیا با منطق نقد میکنیم یا تندی میکنیم؟
محمد صالح مفتاح* - عضو اسبق شورای مرکزی جنبش عدالتخواه و عضو شورای نظارت جنبش عدالتخواه نوشت: 1- جنبش عدالتخواه دانشجویی برآمده از یک آرمان واقعی و اصیل و در عینحال دور از محافظه کاری و منفعت طلبی بوده است. همین امر آن را متمایز از دیگر تشکل های دانشجویی کرده است. شاید دلیل آنکه دکتر افروغ از این جریان دانشجویی به عنوان جنبش سوم دانشجویی انقلابی (پس از 16 آذر و 13 آبان) یاد کرده است همین بوده است.
2- از ابتدای تشکیل جنبش عدالتخواه ملاحظات و آسیبهایی در برابر این جنبش بوده است و در طول سالها تضعیف یا تقویت شده است. دوری یا نزدیکی از این آسیب ها میتواند ملاکی برای ارزشگذاری به فعالیتهای این جنبش باشد.
با نگاهی آسیبشناسانه شاید قطع ارتباط فارغالتحصیلان و ادوار جنبش با این تشکیلات موجب گردیده به درستی انتقال تجربه صورت نپذیرد. به طور مثال اساتیدی که به دلیل داشتن اندیشههای غربگرا در علم حقوق و نقد اندیشههای اسلامی روزگاری از تشکیلات حذف شده اند، اکنون با شورای مرکزی پالوده می خورند. یا جنبش با صدور بیانیه همراه با حامیان احمدینژاد و اصلاحطلبان میگرددو…. این تناقضات آینده مبهمی را برای تشکیلات و آرمان عدالتخواهی به دنبال خواهد داشت که باید چارهای برای آن اندیشید.
3- اولین حضور من در جنبش عدالتخواه، به سال 83 و اعتراض به بی مسئولیتی و عملکرد غیرانسانی مسئولان در قبال مرگ 40 نفر کارتن خواب در تهران بود. مسئولین دولت اصلاحات و شهردار محترم وقت (دکتر احمدی نژاد) این اعتراض را سیاسی قلمداد کردند.
از همان زمان طلیعه تشکیل یک حرکت قدرتمند و اصیل در میان فضای دانشجویی آغاز شده بود. خیابانخوابی در مقابل نهادهای مختلف همان حرکتی بود که تحسین رهبر انقلاب را هم برانگیخت و گفتند: «خیلی خوب بود من از نگاه کردن اینها و خواندن این موارد واقعا لذت بردم و از بودن جریان هایی مثل شما خدا را شکر می کنم. شما بدانید که مملکت مال شماست. مال این تفکر است. البته عده ای هیاهو و کارهایی می کنند اما الباطل جوله / فاما الزبد فیذهب الجفا… اینها کف روی آب است و آنچه که می ماند همین جریان است. البته به شرط اینکه کار کنید.» اما در همان دیدار هم جنبش عدالتخواه را از چند چیز بر حذر داشتند. و باید دید آیا آن آن آسیب ها آیا اکنون در میان ما هست یا خیر.
طلبه و دانشجونقش مهمي را در جامعه ايفاء مي كنند كه مي توان به هر قشر نقش جداگانه ونقش مشترك ذكر كرد. نقش طلبه وروحاني: الف: تبليغ وابلاغ و رساندن دين؛ دينداري بدون دانستن فرامين ديني معنا ندارد از اين رو روحانيت در تبليغ فرامين وآموزه هاي ديني به مردم وبدين ترتيب در دينداري مردم نقش مهمي را ايفا مي كنند. شهيد مطهري در اين مورد مي فرمايد« اولين پستي كه در دوره خاتميت از پيامبران به عالمان انتقال يافته ، پست دعوت و تبليغ و ارشاد و مبارزه با تحريفها و بدعتهااست . توده بشر در همه دورهها نيازمند به دعوت و ارشاد است . قرآن با كمال صراحت اين وظيفه را بر عهده گروهي از خود امت ميگذارد : « ولتكن منكم امه يدعون الي الخير يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر . بايد گروهي از شما باشند كه دعوت به خير كنند ، به نيكي فرمان دهند و از زشتي باز دارند . همچنين عللي كه منجر به تحريف و بدعت ميشود همه وقت بوده است و خواهد بود ، و باز علماي امت هستند كه وظيفهدار مبارزه با تحريفها و بدعتها ميباشند »( ختم نبوت ص 57) ب:حفظ مواريث ديني و مبارزه با تحريفها و بدعتها؛براستي روحانيت نگاهبانان دين ومتون ديني مي باشند.« نگهداري متون اصلي از دستبرد حوادث ، استنباط فروع از اصول و تطبيق كليات بر جزئيات ، طرح و اكتشاف مسائل جديد كه هر عصري با خود ميآورد ، جلوگيري از گرايشهاي يكجانبه ، مبارزه با جمود بر شكلها و ظاهرها و عادتها ، تفكيك احكام اصلي و ثابت و مادر از مقررات فرعي و نتيجه ، تشخيص اهم و مهم و ترجيح اهم ، تعيين حدود اختيارات حكومت در وضع قوانين موقت ، و بالاخره تنظيم برنامه هاي متناسب با احتياجات روز از اهم وظايف علماي امت در دوره خاتميت است …« (مطهري همان ،ص 59)مقام معظم رهبري نيز در اين باره فرمودند: «روحانيان و علماي دين در طول قرنهاي متمادي، تحريف را از ساحت احكام الهي دور كردند و شعله ايمان را در دل مردم برافروختند و آنان را با قرآن كريم و تعاليم اهل بيت عصمت و طهارت آشنا ساختند.( روزنامه جمهوري، مورخ 23 اسفند .1369) ج. تثبيت وتعميق باورهاي ديني: از نقش بسيار مؤثر علما و روحانيت در راستاي دينداري مردم، تثبيت باورها و اعتقادات ديني آنان است.اين امر مهم با ارتقاء سطح فهم وادراك مردم از دين وبا عملي ساختن برنامه هاي سعادت بخش ديني در جامعه صورت مي پذيرد. روحانيت بذر ايمان ومعرفت ديني را در دلهاي مردم مي كارد. واين كار،گاه وبيگاه ودر هرجا كه مقدور باشد صورت مي گيرد. . امام راحل (ره) در اين باره فرمودند: «اگر روحانيون نبودند، از اسلام خبري نبود آنكه اسلام را زنده نگه داشته است، در مواقع سياه، در اين زمان هاي سياه، همين روحانيون بودند، پشتيباني كنيد از اينها»( آثار موضوعي دفتر دهم «روحانيت و حوزه هاي علميه از ديدگاه امام خميني(ره)ص 63)
حجت الاسلام پناهیان با بیان این که افراد نباید در اینترنت و فضای مجازی دچار حاشیه شوند، گفت: گاهی به اندازهای انسان دچار حاشیه میشود که ممکن است حوزه علمیه در جهانی که رسانهها و شبکههای اجتماعی حرف اول را میزنند به طلاب بگوید به موبایل دست نزنند.
استاد فرمودند :
باید ببینیم در چه جهان و محیطی زندگی می کنیم، گفت: این سؤال می تواند هم به صورت مبنایی و هم به صورت مصداقی مطرح شود.اگر بخواهیم به صورت عمیق و مبنایی بررسی کنیم نیازمند مباحث حیات شناسانه هستیم، اشتباه است که انسان مختصات زندگی خود را نشناسد و بخواهد تکلیف خود را تشخیص دهد و انگیزه لازم را داشته باشد، کسی که نمی داند در چه دنیایی زندگی می کند در تشخیص تکلیف و انگیزه آن دچار مشکل خواهد شد.
حیات شناسی یکی از ارکان موفق بودن زندگی دنیا است. استاد حوزه و دانشگاه با بیان این که یکی از ارکان موفق بودن زندگی دنیا حیات شناسی و شناخت محیط بیرونی است، اظهار داشت: باید توجه داشت که خداوند هیچگاه سنت ها را تغییر نمی دهد، آیات بسیاری از قرآن بر لزوم شناخت محیط تأکید دارد. وی ادامه داد: متأسفانه در بسته های علمی حیات شناسی وجود ندارد، انسان شناسی نیز موضوعی مهم است اما در کنار آن باید حیات شناسی را نیز اضافه کرد؛ اگر افراد به حیات شناسی بپردازند انسان های به شدت افسرده و کسانی که برای مؤمنانه زندگی کردن ناموفق هستند با شنیدن مسائل حیات شناسی مشکلات آن ها حل می شود و زمینه برای موفقیت آنان فراهم خواهد شد. عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار با بیان این که در زمان کنونی حیات شناسی ضروری تر از صد سال پیش است، ابراز داشت: از این رو است که علمای گذشته خیلی به مسأله حیات شناسی نپرداختند، زندگی های گذشته به گونه ای بود که خود زندگی به انسان ها آموزش می داد که زندگی چیست. وی عنوان کرد: در زمان قدیم انسان۲۱پپروژه ها مواجه بودند اما زندگی های امروزه مصنوعی است، امروز جوانان در سنی که باید حیات را بشناسند با زندگی مصنوعی روبه رو می شوند، باید این دنیای مصنوعی را بشناسیم.
امروز با درس اخلاق نمی توان همه مسائل را حل کرد حجت الاسلام پناهیان خاطرنشان کرد: در سابق خود زندگی برای انسان ها درس اخلاق بود امام امروز با درس اخلاق نمی توان همه مسائل را حل کرد، مسؤول یکی از سازمان های معتبر انقلابی اعلام کرد که با توجه به بررسی های انجام شده افراد به ارزش حجاب باور دارند اما حجاب را رعایت نمی کنند. وی اضافه کرد: ایمان به تنهایی نمی تواند در انسان های معمولی جای بقیه معرفت ها را بگیرد، البته ایمان بسیار راهگشا است؛ حیات شناسی علمی مؤثر است که سبب رسیدن انسان به اعلی درجات رشد و انسانیت می شود، بسیاری از مشکلات بدون موعظه اخلاقی و با حیات شناسی حل می شود. مؤسس مدرسه علمیه دارالحکمه با بیان این که اگر مختصات زندگی را دانستیم به مشکلات لبخند خواهیم زد، گفت: انسان ها از سن ۷ تا ۱۴ سالگی برای زندگی کردن آمادگی پیدا می کنند، معمولا والدین و آموزش و پرورش این آمادگی را برای فرزندان ایجاد نمی کنند. وی افزود: متأسفانه حوزه های علمیه نیز به اصل زمان تربیت کاری ندارند و جوانان و نوجوان را به امان خدا بلکه به امان یک جامعه غیر منضبط از نظر نظام تربیتی فرستادند بعد می گویند هرکس سالم ماند آن را می بریم، باید از ابتدا کار تربیتی صورت گیرد.
آیا حضور تبلیغ و فرآیندهای تبلیغی در فضای مجازی، ضرورت دارد؟
آموزش طلبهها برای حضور در فضای مجازی، باید چگونه باشد؟
اکنون که طلبههای آماده به یراق نداریم یا کم داریم، چه تدبیری برای تبلیغ در فضای مجازی باید در نظر گرفت؟
با توجه به اهمیت امر تبلیغ در دنیای امروز، از هر نوع امکانات و ابزار مدرن میتوان در راستای تبلیغ دین استفاده کرد. یکی از این امکانات فضای مجازی است. اهمیت تبلیغ دین در فضای مجازی به مراتب بیشتر از رسانه منبر و در فضای مسجد است.گروهی از طلاب که به فضای مجازی مسلط هستند، باید وارد این فضا شوند تا به تبلیغ دین بپردازند، در این صورت میتوانند تاثیر بیشتری بر کاربران داشته باشند. در واقع هر فردی که توانایی تبلیغ دین در فضای مجازی را دارد باید وارد این فضا شود. اما به نظر میرسد ضرورت مسئله تبلیغ دین در فضای مجازی برای طلاب و حوزههای علمیه همگانی نشده است و این ضرورت باید به مرحله عینی و عملی برسد و در قالب دستورالعمل اجرایی محقق شود. در حالی که اکنون به طور متوسط در دنیا بیش از پانصد میلیون نفر کاربر فضای مجازی داریم که از این تعداد صد میلیون کاربر فعال هستند، به این معنی است که در روز دقایق بسیاری صرف فعالیت در فضای مجازی میکنند. عدم حضور برخی طلاب در فضای مجازی به منظور تبلیغ دین نیازمند آسیبشناسی جدی است.
مهمترین وظیفه روحانیون؛ پاسخ به شبهات و مقابله با نقشه دینزدایی
مقام معظم رهبری شناسایی شبهات روز و پاسخ به آنها را از جمله کارهای مهم حوزههای علمیه برشمردند و فرمودند: این کار هیچ منافاتی با فقاهت ندارد، زیرا فقه، منحصر به احکام عملی نیست، بلکه «فقه الله الاکبر» در واقع همان معارف اسلامی است و باید برای پاسخ به شبهات دینی نیز همانند کاوشهای دقیق و پردامنه فقهی، اقدام و عمل کرد.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (سهشنبه) در ابتدای جلسه درس خارج فقه در سال تحصیلی جدید حوزههای علمیه، با اشاره به وجود برنامههای گسترده برای انحراف ذهن و دل مردم و جوانان از اصل دین، اولین و مهمترین وظیفه روحانیون را «مقابله با نقشه دینزدایی و عفتزدایی» خواندند و تأکید کردند: حوزههای علمیه و روحانیون باید با شناخت فضای مجازی و استفاده از فرصتهای آن، معارف و مفاهیم اسلامی را تبیین کنند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اهمیت «وظیفهشناسی» و «موقعیتشناسی» در کار تبلیغ و بیان مسائل دینی خاطرنشان کردند: اگر وظیفه بهدرستی شناخته نشود، علم، تقوا و حتی شجاعت نیز اثر مثبت و مورد انتظاری نخواهد داشت.
رهبر انقلاب اسلامی، «بصیرت» را به معنای شناخت نیازها و واقعیات جامعه خواندند و افزودند: «بصیرت» یعنی بدانیم جوانِ امروز چه نیازهایی دارد و بر لوح دل آماده و مشتاق او، چه چیزی نقش بسته یا باید نقش ببندد؟
ایشان با اشاره به هزینههای گزاف و برنامهریزیهای فراوان علیه ایمان و اعتقادات مردم گفتند: دشمن از طریق تولید و ترویج شبهات و همچنین تولید محتوای ضد عفت و حیا، بهدنبال انحراف جوانان مؤمن و سالم از اصل دین و دریدن پردههای حیا است و امروز این کار در بستر فضای مجازی انجام میشود.
حضرت آیت الله خامنهای، مقابله با این نقشه را اولین و مهمترین وظیفه روحانیت خواندند و خاطرنشان کردند: حوزههای علمیه و دانایان مذهب باید قابلیت مواجه شدن با لشکر عظیم دشمن را در خود ایجاد کنند.
ایشان با اظهار تأسف از ناآشنایی برخی مبلغان دینی با ابزارهای جدید رایانهای و همچنین عدم درک درست از اهمیت مسئله فضای مجازی در برخی مسئولان، افزودند: فضای مجازی، به صورت توأمان دارای منافع و مضرات بیشماری است که باید با استفاده از فرصتهای آن، مفاهیم اسلامی را در سطح گسترده ترویج کرد و در همین خصوص، شورایعالی فضای مجازی با هدف تمرکز در فکر، تصمیم و اقدام تشکیل شد.
حضرت آیت الله خامنهای، شناسایی شبهات روز و پاسخ به آنها را از جمله کارهای مهم حوزههای علمیه برشمردندو افزودند: این کار هیچ منافاتی با فقاهت ندارد، زیرا فقه، منحصر به احکام عملی نیست، بلکه «فقه الله الاکبر» در واقع همان معارف اسلامی است و باید برای پاسخ به شبهات دینی نیز همانند کاوشهای دقیق و پردامنه فقهی، اقدام و عمل کرد.
ميتوان با توجه به تشکيل ائتلاف و سيستماتيک بودن و نظاممند بودن حمله عربستان و کشتار وسیع مردم يمن به دليل مذهب آنها، عناصر تشکيل دهنده جرم بينالمللي «نسلکشی» را مشاهده نمود. عبدالرحمن السديس، امام و خطيب مسجدالحرام- که مقام رسمي از سوي پادشاه عربستان است- در خصوص جنگ يمن و تأييد حمله رژيم سعودي به يمن انگيزه حمله را شيعه بودن مردم يمن ميداند و ميگويد: “زمان آن رسيده که يک «بيداري اسلامي» براي برخورد با تشيع آغاز گردد.” مقدمه
يکي از مهمترين مسايل منطقه، موضوع يمن ميباشد که از نظر حقوقي بسيار حايز اهميت است. عربستان سعودي به عنوان يک کشور عربي به يک کشور عربي ديگر حمله کرده است. حملهاي که به سبب آن، تاکنون بيش از 3500 نفر شهيد و بیش از 6000 نفر مجروح شدهاند[1]. به دنبال اين حمله که با چراغ سبز آمريکا و ديگر متحدين آن صورت گرفت، ائتلاف عربي و ارتش عربي شکل گرفت.
جنايات سعوديها در يمن از منظر حقوق بينالملل قابل بررسي و پيگيري است. اما آنچه حائز اهمیت است اینکه سازمان ملل متحد و شوراي امنيت نتوانسته است به وظيفه انساني خود در قبال يمن عمل نمايد. شوراي امنيت به عنوان رکن اصلي سازمان ملل در حفظ صلح و امنيت بين المللي با صدور «قطعنامه 2216» [2] نشان داد که تصميمات آن در راستاي منافع سياسي و مادي چند کشور خاص بوده و تمايلي براي حفظ صلح واقعي در عرصه بين الملل ندارد. يمن به عنوان يک کشور مستقل مورد تجاوز چند کشور ديگر عربي قرار گرفته است و ملت آن مورد تهاجم هوايي و زميني از سوي ائتلاف عربي و تروريستهاي القاعده قرار گرفته است. اما شوراي امنيت به جاي محکوم نمودن متجاوز و تروريستها، به تحريم همه جانبه ملت يمن دست زده است که اين قطعنامه نشان دهنده چهره واقعي اين رکن سياسي بين المللي است. به عبارت ديگر، سازمان ملل و شوراي امنيت نه تنها سکوت نکرده است بلکه در جهت حمايت از متجاوزين و ناقضين قوانين بينالمللي، در جهت تحريم همه جانبه يمن (مردم و ارتش) از سوي متجاوزين، قطعنامه صادر کرده است که این به دلیل ترس از قدرت ملتها علیه منافع استعماری جدید در منطقه و امنیت رژیم صهیونیستی است.
align: justify;">حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت فرارسیدن موسم حج ابراهیمی، پیام مهمی خطاب به برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان صادر نمودند. این پیام، امسال در حالی منتشر میشود که با کارشکنیهای حکّام سعودی، زائران جمهوری اسلامی ایران در مراسم حج بیتالله الحرام حضور ندارند. حضرت آیتالله خامنهای در پیام امسال خود تأکید نمودند: «جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت.»
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که پیش از ظهر امروز (دوشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۵) منتشر شد به شرح زیر است:
جهان > غرب آسیا - حدود یک سال از حمله عربستان و کشورهای عضو ائتلاف عربی به یمن میگذرد؛ نتیجه این حمله طبق آمار رسمی سازمان ملل بیش از ۶ هزار کشته و ۱۳ هزار زخمی بوده است. اين روزها، پخش يك مستند كوتاه تلويزيوني از شبكه اچبياو آمريكا بار ديگر موضوع نقش آمريكا در حمله عربستان به يمن را سر زبانها انداخته است. روزنامه نيويورك تايمز نيز ديروز در گزارشي اطلاعات جديدي درباره چگونگي دخالت آمريكا در جنگ يمن منتشر كرده است. اين روزنامه معتقد است حمايت بيسروصداي آمريكاييها از عربستان، آنها را در جنگي بيسرانجام گرفتار كرده است.
عادل الجبير وزير امور خارجه كنوني عربستان، اوايل فروردين امسال (1395) يعني پيش از آغاز حمله اين كشور به يمن، به كاخ سفيد رفت و طي 2 روز مذاكره با مقامهاي آمريكايي تلاش كرد نظر مثبت آنها و بهخصوص شخص باراك اوباما، رئيسجمهور آمريكا را براي حمايت از حمله به يمن جلب كند. بهانه جبير قدرتگيري ايران در منطقه و افزايش نفوذ اين كشور در يمن بود. اين مذاكرات آنقدرها هم به طول نينجاميد، چرا كه آمريكا قصد داشت در مقابل توافق هستهاي كه با ايران، عربستان را هم بهنحوي راضي نگه دارد. اين موضوع، نگرانيهاي مشاوران اوباما در مورد آغاز جنگي خونين و طولاني مدت در يمن را تحتالشعاع قرار ميداد. اوباما خيلي زود به وزير دفاعش دستور داد از عربستان در عمليات نظامياش عليه يمن حمايت كند.
اكنون با گذشت يك سال، شرايط يمن به يك بحران انساني تبديل شده، هزاران نفر جان خود را از دست دادهاند، گفت و گويهاي صلح بدون هيچ نتيجهاي متوقف شده و نهادهاي اطلاعاتي آمريكا اعلام كردهاند كه در فضاي آشفته كنوني گروه تروريستي القاعده بار ديگر در يمن قدرت گرفته است. سناتور دمكرات كريستوفر مورفي ميگويد: «هرچه بيشتر روي جنگ يمن مطالعه ميكنم، باز هم نميفهمم كه حمايت از اين جنگ كجاي منافع ملي ما قرار ميگيرد.»
آغاز دردسرها چندين مقام عالي رتبه آمريكايي گفتهاند كه در طول مذاكرات دو روزه جبير در كاخ سفيد، جان كري، وزير امور خارجه آمريكا و سمنتا پاور، نماينده اين كشور در سازمان ملل، دو چهرهاي بودند كه بيشترين فشار را براي حمايت آمريكا از سعوديها اعمال كردند. اما زماني كه اوباما دستور همكاري را صادر كرد، تازه شروع دردسرها بود. ترس خلبانان سعودي از پدافند هوايي حوثيها و پرواز آنها در ارتفاع بالا در كنار عدممهارت و بيتجربگي آنها باعث ميشد دقت بمبارانها بهشدت كاهش پيدا كند و تعداد زيادي از مردم يمن قرباني شوند و خانهها، بازارها، بيمارستانها، بنادر هدف قرار گيرند.
آمريكا طي اين مدت حمايتهاي اطلاعاتي خود از نيروهاي ائتلاف عربي را توسط گروهي 45نفره از نيروهاي نظامياش در بحرين، عربستان و امارات، انجام داده است.با گذشت چندماه از جنگ و بينتيجه بودن حملات هوايي، اماراتيها تصميم گرفتند نيروهاي پياده خود را وارد يمن كنند. آنها از آمريكاييهاي مستقر در امارات خواستند در برنامهريزي عملياتي به آنها كمك كنند، اما طبق دستور كاخ سفيد براي جلوگيري از درگيري بيشتر در جنگ يمن، اين نيروها موافقت نكردند.
2ماه پس از ورود نيروهاي اماراتي به خاك يمن، دستكم 45نيروي اماراتي در حمله موشكي حوثيها كشته شدند؛ اتفاقي كه باعث شد اماراتيها بلافاصله عمليات هوايي خود را شدت بخشند. در اين ميان، امارات از آمريكا درخواست سوختگيري هوايي براي جنگندههاي خود را داشت كه با پاسخ بموقع نيروهاي آمريكايي مستقر در خليجفارس روبهرو نشد.
اين موضوع باعث دلخوري اماراتيها شد و آمريكاييها بلافاصله اعلام كردند كه اشتباهي رخ داده است. اوباما با سران امارات تماس گرفت و براي جلب رضايت آنها دستور داد 6هزار بمب جديد در اختيار امارات قرار گيرد. او همزمان با قرارداد1.3ميليارد دلاري خريد بمبهاي هدايتشونده عربستان از آمريكا نيز موافقت كرد.
آمريكا طي يك سال گذشته با سكوت خود يا با حمايتهاي اطلاعاتي و عملياتي خود به آرامي از حمله عربستان به يمن دفاع كرده است. اكنون اما يمن به يك كشور چندپاره تبديل شده است. بخشي از آن در دست حوثيهاست، بخشي در دست نيروهاي ائتلاف عربي و بخشي هم در دست القاعده. به اعتقاد تحليلگران، اگر حتي همين امروز هم جنگ يمن متوقف شود، از يمن چيزي جز هزاران كشته، يك جامعه دچار شكافهاي عميق و خطر بزرگي به اسم القاعده باقي نمانده است.
احتمال سرنگوني جنگنده اماراتي در يمن آخرين خبرها از يمن حاكي از آن است كه يكي از جنگندههاي اماراتي كه در قالب ائتلاف جنگ عليه يمن به رهبري عربستان شركت داشته، ديروز ناپديد شده است. طبق گزارشها، ائتلاف عربي اعلام كرده كه اين جنگنده بهعلت نقص فني سقوط كرده است. بر اين اساس، اين جنگنده پس از برخورد با كوه، روي خانهاي سقوط كرده كه در پي آن يك پسر بچه 12ساله به نام «همام سليم» نيز كشته شده است. طبق اعلام دولت امارات 2خلبان اين جنگنده كشته شدهاند. از آغاز جنگ يمن تاكنون اين دومين جنگنده ائتلاف عربي است كه در اين كشور سقوط ميكند.
این آمار و ارقام برای شش ماهپیش بوده است و فقط خدا میداند که این آمار چقدر زیاد شده است و چه کسی پاسخ گوست؟؟؟؟؟؟؟
جنگ در یمن به احتمال بسیار زیاد، سرآغاز یک سلسله تغییرات ژئوپلتیکی مهم در منطقه خاورمیانه خواهد بود.
این تغییرات به یک معنا ادامه تغییرات پیشین است ولی به معنایی دیگر، می تواند مستقل از بهار عربی و تبعات آن فهم و تحلیل شود.
سعودی قدرت نمایی چندانی در یمن نکرده است و اساسا نمی تواند بکند. سرباز سعودی توان حفاظت از سرحدات خود را هم ندارد چه رسد به اینکه سودای گشودن کشوری دیگر را در سر بپرورد؛ همچون همتای مصری اش که در کنترل صحرای سینا درمانده اما به خود حق می دهد برای شیعه یمنی که از مادر چریک زاده می شود خط و نشان بکشد.
چه اتفاقی رخ داده است؟
آغاز سراسیمه حمله هوایی به یمن محصول ترکیب چند عامل است:
قبل از هر چیز این نکته بسیار مهم است که توجه کنیم در اینجا با یک پروژه مشخصا امریکایی مواجهیم. امریکا ماه هاست از سوی سعودی و اسراییل متهم است که سیاست منطقه ای خود را تغییر داده و «عوض شده است». اساسا همین فهم مشترک ژئوپلتیکی هم هست که اسراییل و سعودی را تا این حد به هم نزدیک کرده است. فهمی که می گوید امریکا متحدان منطقه ای خود را تنها گذاشته، در خفا مشغول معامله با ایران است، جرئت، توان و انگیزه مداخله به نفع متحدانش و یکسره کردن منازعات منطقه ای را از دست داده و در حال نوعی اخراج خودخواسته از منطقه است. مبنای مخالفت رادیکال سعودی واسراییل با توافق هسته ای احتمالی ایران و امریکا هم در اصل همین است.
این دو، مذاکرات هسته ای و توافق احتمالی را خروجی یک معامله ژئوپلتیکی کلان –والبته پنهان- می بینند که ایران در آن از حالت دشمن خارج می شود و در بدترین حالت یک رقیب منطقه ای برای امریکا خواهد بود؛ والا چنانکه پیش از این گفته ایم مخالفت اسراییل و عربستان با مذاکرات هسته ای منطق هسته ای ندارد چرا که از دید این دو کشور هیچ روشی وجود ندارد که بتواند به معامله ای با ایران ختم شود بهتر از آنچه امریکا اکنون در پی محقق کردن آن است.
سعودی –به دلیل ضعف مفرطی که از آن رنج می برد- بیشتر، و اسراییل کمتر، ماه هاست از امریکا می خواهند تضمین بدهد که توافق هسته ای به یک توافق ژئوپلتیکی و به رسمت شناختن قدرت منطقه ای ایران بدل نخواهد شد. با نزدیک شدن مذاکرات هسته ای به یک توافق احتمالی، می توان حدس زد که فشار بر اوباما در این باره بیشتر هم شده باشد. در واقع، دولت اوباما همزمان با مذاکرات هسته ای فینال با ایران، باید به نوعی متحدان منطقه ای اش را متقاعد می کرد که همانطور که جان کری چند هفته قبل در جده گفت هیچ معامله بزرگی با ایران وجود ندارد و هر چه هست تلاشی است برای مهار توان هسته ای ایران که آن هم بیش از آنکه یک تهدید مرتبط با اشاعه باشد یک تهدید ژئوپلتیکی است.
۱- امام على علیه السّلام فرموده اند : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست . غرر الحکم(۵۸۲۰)
۲- امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد. ( المستدرک، ج۵)
۳- امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار میدهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمیداری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بیحساب و بیرویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر میتوانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند
۴- حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند
۵- رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان میخندند) زمانی است که زن بیحجابی و بدحجابی میمیرد، و بستگان او را در قبر میگذارند و روی آن زن را با خشت و خاک میپوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان میخندند و میگویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک میکرد و به گناه میانداخت(پدر و برادر و شوهرش و…از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را میپوشانند.
۶- در یک روز بارانی حضرت علی(علیهالسلام) با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در بقیع بودند که زنی سوار بر الاغ از آنجا عبور میکرد. ناگهان پای الاغ در چالهای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد. رسول خدا به سرعت روی خود را برگرداند. حاضران به رسول خدا گفتند این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمود: خداوند زنان شلوار پوش را رحمت کند. سپس فرمودند: ای مردم! شلوار را به عنوان پوشش برگزینید؛ چرا که از پوشانندهترین لباسهای شماست. و بهوسیلهی آن از زنان خود به هنگام خروج آنان از منزل محافظت کنید. (البته باید توجه داشت که پیامبر، شلوار را به عنوان مکمل پوشش مطرح کردند، نه جایگزین پوشش!)
۷- پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن میشوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمیدهند ، نفرین کرده است.
۸- رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمیشوند :۱- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد و…
در آیهی ۵ از سورهی مائده ابتدا میفرماید «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبات»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح)، تأکید میفرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیقگیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد. خداوندی که انسان را خلق نموده و راههای رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت را به نشان داده و با بیان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یا موضوعی به گونهای که هم رفع نیازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است، نه تنها خود بهتر از هر کس دیگری میداند که انسان [اعم از مذکر یا مۆنث] به جنس مخالف نیاز دارد، بلکه میفرماید: خودم در قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را به شما دادهام. هم چنان که نیاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار دادهام.
اما اگر انسان برای رفع هر نیازش بدون هیچ قانونی که منتج به فایدهی او شود عمل کند، از تعقل و ارادهی خود که وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهرهای نمیبرد و لذا چون حیوانات و بلکه پستتر میگردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا برای هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترینها را حلال و مضرات را حرام نمود. یا به تعبیری دیگر، اصلها را حلال و بدلهای تقلبی را حرام نمود.
۱ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»: مَن خالَفَتْ سَريرَتَهُ علانِيَتُهُ فَهُوَ مُنافقٌ. منافق آن كسي است كه ظاهرش برخلاف باطنش باشد. (سفينه، ج ۲، ص ۶۰۶)
۲ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»: ما اَقبَحَ بِالانسانِ أَنْ يكونَ ذاوَجهَين. چقدر قبيح است که انسان داراي دو چهرة متضاد و متفاوت باشد. (فهرست غرر، ص ۳۹۵)
۳ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»: بِئسَ العبدُ عبدٌ هُمزَةٌ يُقبِلُ بِوَجهٍ و يُدبِرُ بِوَجهٍ! آدم دورو تا چه اندازه پست و نکوهيده است، در حضور يک چهره دارد و در غياب چهرهاي ديگر! (الشهابفيالحِکَم والآداب، ص ۱۸)
۴ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»: اَلمنافقُ مَكورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ. آدم منافق فردي است مکّار، حيلهگر، زيانرسان و هميشه محل شک و اتّهام است. (فهرستغرر، ص ۳۹۴)
۵ـ امام سجاد(ع): اَلمنافقُ اِنْ حَدَّ ثَكَ كَذَّبَكَ و اِنْ وَعَدَكَ اَخلَفَكَ و إنِ ائْتَمَنْتَهُ خانَكَ و اِنْ خالَفتهُ اِغتابَكَ. منافق کسي است هرگاه با تو حرف ميزند دروغ ميگويد و اگر به تو وعده ميدهد خُلف وعده ميکند، هر وقت امانت به او سپردي به تو خيانت مينمايد و چنانچه با او مخالفت کني در پشت سر، تو را غيبت ميکند. (بحار، ج ۷۲، ص ۲۰۵)
از سوی حضرت آیت الله خامنه ای، در سال 1360 (4 تا 18 اردیبهشت و 5 تیر) چهار خطبه در دانشگاه تهران بیان شد. در تأثیرگذاری آن همین بس که یک روز بعد از خطبه چهارم، معظم له در مسجد ابوذر (تهران) توسط منافقان کوردل ترور شد. اینک گزیده ای از سه خطبه روشنگر رهبر عزیزمان تقدیم می شود.(1)
1.آگاهی بخشی از میزان خطر منافقان
(وَ مِنَ النّاسِ مَن یَقُولُ آمَنّا بِالله وَ بِالیَومِ الآخِرِ وَ ما هُم بِمُؤمِنینَ یُخادِعُونَ الله وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخدَعُونَ إِلّا أَنفُسَهُم وَ ما یَشعُرُونَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً).(2) شاید بشود گفت خطرناک ترین دشمنی که انقلاب پیامبران را در طول تاریخ تهدید کرده است و به آن ضربه وارد آورده است، منافقان هستند. به دلیل اهمیت دشمنی منافقین با جریان انقلاب اسلامی در طول تاریخ است که در قرآن کریم از بین همه گروه های معارض، به منافقین اهمیت داده شده است. در اول سوره بقره، سه آیه درباره مؤمنین و دو آیه در باب کافران و سیزده آیه در باب منافقان آمده است. آیات بسیاری نیز در سوره های متعدد قرآن درباره ی منافقین هست که خدای متعال خصوصیت روحی و عملکرد و نحوه برخورد با آن ها را توضیح می دهد. حتی در قرآن سوره ای درباره کافران نیست. سوره قل یا ایها الکافرون ترسیم چهره کافران نیست. فقط چند آیه کوتاه هست که به پیغمبر دستور می دهد به کافران چنین بگو، اما سوره منافقون در قرآن مخصوص منافقین است. اهمیت این مسئله به قدری است که هر هفته در نماز جمعه این سوره طبق معمول و سنّت خوانده می شود تا مردم هرگز خطر نفاق و منافقین را از یاد نبرند. امروز هم جامعه ما بیش از همه، از طرف منافقین صدمه می بیند؛ لذا باید منافق را شناخت.
2.منافق کیست؟ انگیزه اش چیست؟
عنصر اصلی در ماهیت و شخصیت منافقین، این است که منافق آن چه را که در زبان و ظاهر اظهار می کند، در دل به آن باور ندارد. «امنّا بالله» می گوید، ولی ایمان ندارد. در دل معتقد به اسلام و انقلاب و حمایت از مستضعفین نیست، اما در زبان دم از اسلام و انقلاب و مستضعفین می زند…. نزد پیغمبر می آید و می گوید؛ (قالوا نشهد إنّک لرسول الله…)، با تأکید می گوید ما شهادت می دهیم که تو پیغمبر خدایی، اما دروغ می گوید: (و الله یشهد إِنّ المنافقین لکاذبون).(3) منافق، چرا منافق می شود؟ محور اصلی حرکتِ نفاق «خودپرستیِ» منافق است. اول که ایمان نمی آورد، برای این ایمان نمی آورد که اسلام و انقلاب به ضرر اوست… از ترس جانش یا برای طمع به دست اندازی به قدرت و مال، به خاطر فرصت طلبی اظهار ایمان می کند. این جا هم خودپرستی او آشکار می شود… در انقلاب ما نیز کسانی بودند که پیش خود فکر می کردند اگر اوضاع ایران عوض شود، آن ها بر سر کار خواهند آمد؛ با این که عمرشان را در راحتی و رفاه گذرانده بودند. وقتی انقلاب آن ها را به بازی نگرفت، ضد انقلاب شدند و معارض با انقلاب. کسانی هم بودند که در اوایل توانستند با فرصت طلبی وارد حوزه انقلاب شوند، حتی پست و مقام هم بگیرند، ولی وقتی انقلاب در حرکت طبیعی خود این ها را کنار گذاشت، در مقابل انقلاب ایستادند. اول انقلاب را پذیرفتند، اما وقتی انقلاب جدی شد، با آن به مخالفت برخاستند. (ذلک بأَنّهم آمنوا ثمّ کفروا).
نفاق در اصطلاح قرآنى عبارت است از: اظهار ايمان و پنهان نگاه داشتن كفر ۲ ؛ و به بيانى ديگر، نفاق يعنى اقرار به ايمان به زبان و عدم اعتقاد به آن در قلب ۳ .
و هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات مىكنند، مىگويند: ما ايمان آوردهايم؛ [ولى] هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: ما با شماييم؛ تنها [آنها را ]مسخره مىكنيم.»
چنانكه از آيه فوق استفاده مىشود، رفتار منافقانه عبارت است از دوگانگى ظاهر و باطن و اينكه فرد در ظاهر، رفتارى را از خود نشان مىدهد كه در باطن، به آن اعتقادى ندارد.
اين رفتار در آيه هاى متعددى از قرآن كريم، نكوهش شده است و بر آن وعده عذاب داده شده است كه براى نمونه به دو مورد اشاره مىكنيم:
- «بَشِّرِ الْمُنَفِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ۲
به منافقان بشارت ده كه مجازات دردناكى در انتظار آنهاست.»؛
امام علی (ع) می فرماید:” علی لسان المنافق شیطان ینطق؛ بر زبان منافق، شیطانی است که سخن می گوید.” لذا یکی از راه های شناخت منافق، دقت در سخنان ایشان است.
نحوه رفتار:
امام علی (ع) می فرماید:” جز کافر و منافق، حق را از مستحقش دور نکرد.” و همچنین فرمود:” تکلف از اخلاق منافقان است.”
از این منظر، با دقت در نوع رفتار فرد و تطبیق رفتار با ویژگی های منافق، می توان به نفاق افکنی و ناسازگازی گفتار و رفتار وی پی برد.
ابن رجب حنبلى مىگويد :“نفاق از نظر شرعى دو گونه است: يكى نفاق اكبر و آن اين است كه انسان بهظاهر خود را مؤمن به خدا و پيامبران و روز قيامت نشان دهد. دوم نفاق اصغر يا نفاق عملى است و آن اين است كه انسان به ظاهر كارى كند و قصدش چيز ديگرى باشد. که منظور همان ظاهرسازى و رياكارى است؛”
به استناد آیات و احادیث، برخی ویژگی های منافق در نوع اکبر یا اصغر به شرح ذیل است؛
شك و ترديد:
امام علىعليه السلام می فرماید:” كل منافق مريب؛ تمام منافقین در شک و تردید هستند.” مهمترين ويژگى منافق از نوع اصغر، شك و ترديد درونى و قلبى آنان است . چنين انسانى چون نتوانسته است به علم و يقين نايل آيد و خود را از نظر فكرى و روحى قانع سازد، در وادى حيرت و ترديد باقى مىماند . به عبارتی منافق نمی تواند در بزنگاههای اجتماعی و رویدادهای سیاسی؛ موضع گیری متقنی صورت دهد و مرز خود را با عوامل فتنه روشن سازد.
چند رنگی:
امام علی(ع) می فرماید:"عاده المنافقین تهزیع الاخلاق؛ به تغییر همواره خلق و خوی خود عادت کرده است.” چون منافق نمی تواند به رای و نظر خود استوار بماند و مجبور به موضع گیری های متناقض می شود، بایستی این توانایی را داشته باشد که به تغییر خوی خودش عادت کند وگرنه نمی تواند در مسیر نفاق موفق عمل کند.
امامعلی(ع) فرمودند:” إن أخوف ما أخاف عليكم إذا تفقه لغير الدين؛ ترسناكترين چيزى كه بر شما مىترسم ، آن است كه براى غير دين تفقه شود.” از این رو، دنياطلبى به بهانه امور اخروى، زشتترين و زيانبارترين و خطرناكترين گونه دنياطلبى است. براى دنيا در دين تفقه مىكنند و براى عمل نكردن مىآموزند و سخن از آخرت را وسيلهاى براى رسيدن به دنيا مىكنند، و از اين رو ديرتر از منافقان ديگر كشف و رسوا مىشوند و از پس سالها مراقبت دائمى و دقت كافى ، از پرده برون مىافتند.
بنا بر آیات و احادیث، از دیگر ویژگی های منافقین می توان به؛ چاپلوسی، خلف وعده، دروغ گویی، خیانت، ناشکری، خودبزرگ بینی، پرخوری، ظاهرسازی و …. اشاره کرد.
در این مرحله بایستی نفاق هم مانند بسیاری از مفاهیم، در مراتب مختلف بررسی شود. بالاترین مرتبه نفاق، نفاق با خدای متعال است و در مراتب پایین تر، نفاق با نظام، نفاق با یکدیگر و نفاق با خود را می توان متصور شد. از طرف دیگر، حضرت علی(ع) در حدیثی، فرایند تشکیل سرنوشت را این چنین تبیین می کنند: “مواظب افکارت باش که گفتارت را می سازد، گفتارت رفتارت را می سازد، رفتارت عادتت را می سازد، عادتت شخصیتت را می سازد و در نهایت، شخصیتت سرنوشتت را می سازد.”
پس افکار صادقانه یا افکار منافقانه(که منشاء آن کذب است)؛ تاثیر مستقیم بر افکار و در نهایت سرنوشت خواهد داشت. حال اگر جدولی به صورت ماتریسی در نظر بگیریم که یک بعد آن مراتب نفاق و بعد دیگر آن سیر افکار تا سرنوشت باشد، می توان به راحتی زوایای به روی کار آمدن فرد منافق در سطوح مختلف جامعه و نظام را مورد بررسی قرار داد و تبعات آن را پیش بینی کرد.
پس وقتی کسی در رفتار کنونی خود، دورو و منافقانه عمل می کند، ریشه در افکار نفاق آلود خود دارد و قطعا در آینده به سرنوشت خود یا نظامی که در آن تصدی امور را به عهده می گیرد، لطماتی جبران ناپذیر وارد خواهد کرد.
حضرت علی(ع) در نامه 27 بیان می کنند که پیغمبر از دو چیز اظهار نگرانی کرده است: از نفاق و منافق؛ و دیگر اینکه از توده امت جاهل و نادان باشند. پیامبر اکرم میفرمایند: “إنی لا أخاف علی امتی فقر و لکن أخاف علیهم سوء التدبیر؛ من از فقر و نداشتن ثروت بر امتم بیمناک نیستم، آن چیزی که من از آن نگران هستم سوء التدبیر است.” به تعبیر شهید مطهری، “منظور از سوء التدبیر همان فقر معنوی و فکری و فقر اندیشه است.” پس، از یک طرف متظاهر زیرک و ریاکار و از طرف دیگر مردم جاهل و نادان، از لوازمات پیشبرد اهداف منافق است.
از این جهت است که اهمیت توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر فراگیری “بصیرت” روشن می شود تا یکی از دو ابزار منافق یعنی جهل و نادانی، خنثی و فرصت پیاده کردن برنامه های شوم، از منافقین گرفته شود.
ماده «ن ، ف ، ق» در لغت عرب براى دو معناى اصلى و چند معناى فرعى به كار رفته است. دو معناى اصلى آن، يكى «تمام و فنا شدن» و ديگرى «پوشيده و پنهان داشتن» است. از معناى نخست ، استعمال «نفق نفقة القوم» به معناى تمام شدن زاد و توشه است. در معناى دوم، واژههاى «نفق» به معناى تونل و راه زيرزمينى و «نافقاء» در برابر «قاصعاء» به معناى يكى از دو سوراخ لانه موش صحرايى به كار رفتهاند. قرآن با استخدام اين لفظ براى كسى كه كفر خود را پوشيده مىدارد و اظهار ايمان مىنمايد ، به يكى از وجوه پنهان روح و بيمارىهاى نهان انسان اشاره كرد بر اساس اين تشبيه ساخته شده است كه منافق نيز داخل «نفق» يا «نافقاء» مىشود تا خود را پنهان بدارد و اگر بتواند بگريزد. با رواج اين استعمال و كاربرد آن در ديگر مصداقها، همچون انسان خيانتكار، رياكار، توسعه معنايى نفاق افزونتر گشت؛
نویسندگان حسن گیوریان* 1 ؛ معصومه ذاکری* 2 1ندارد 2نویسنده و مسئول مکاتبات چکیده دراین مقاله ضمن ارائه شناختی نسبت به فرهنگ ورسانه ها وارائه تعاریف مربوط به رسانه وفرهنگ پرداخته می شود . رابطه متقابل فرهنگ ورسانه ریشه درتاریخ بشرداردبه گونه ای که می توان گفت:فرهنگ ورسانه دوهمزادبشروازمقتضیات زندگی اجتماعی انسان بوده وهستنددرطول تاریخ انسان برای انتقال پیام خود، رسانه ها رابه کارگرفته وفرهنگ خودرانیزباآن گسترش داده است وبرای ارتباط باهمنوعان خوداززبان که دستگاه پیچیده ارتباطی اس ت کمک می گیردواین زبان خودرادراشکال مختلفی ازابتدائی تاپیچیده (ازسکوت وصحبت معمولی وایماء واشاره گرفته تاروشن آتش وپدیدآوردن دردوسرانجام اینترنت)نشان می دهد. زبان ودستگاههای ارتباطی یاهمان رسانه، دربسترفرهنگ تجلی پیدامی کند. به عبارتی این فرهنگ است که زمینه اصلی ارتباط رافراهم می کند. فرهنگ ورسانه درارتباطی ودرتاثیردیالکتیکی ومتقابل، ترکیبی به نام انسان اجتماعی راشکل می دهندکه به کنش ارتباطی بادیگران می پردازد . انقلاب ارتباطات دردنیای جدیدمولدتحولات فرهنگی نیزبوده ورسانه به همراه خود، فرهنگ جدیدی راتولیدنموده است. این فرهنگ خاص، پویا، تداومی وکاملاجدیدبوده وباعث همگرایی فرهنگی شده است. کلیدواژگان رسانه؛ فرهنگ؛ تاثیر رسانه بر فرهنگ
رسانه ها با تحولاتي که در جنبه هاي مختلف از بعد فن آوري تجهيزاتي و حجم و روش داشته اند به عنوان حاملان و منتقل کنندگان پيام مي توانند در ساخت فرهنگ عمومي باورها و افکار عمومي موثر باشند. آنها بدون در نظر گرفتن مرزهاي جغرافيايي عقيدتي و فرهنگي امکان حضور را در همه نقاط جغرافيايي پيدا کرده اند. اين بحث مورد قبول و پذيرش همه دست اندرکاران امر فرهنگ است . اما اينکه در فضا و شرايطي که ما در آن هستيم چگونه از اين امر مي توانيم در جهت فرهنگ عمومي مورد قبول و منطبق با اهداف و سياست هاي تعيين شده يک حکومت با جهان بيني و ايدئولوژي خاص موثر واقع شيوم و از آن بتوانيم بهره برداري خوبي داشته باشيم موضوعي است که مقاله حاضر به آن مي پردازد. يعني به صورت خاص بحث صدا و سيما و نحوه عمل آن در فرهنگ عمومي را مورد بررسي قرار مي دهد. تلقي ما اين است که فرهنگ عمومي يک پديده پويا است و سکون در آن معنا ندارد و هر روز با اخترعات اکتشافات نظريه پردازي و رفتارهايي که دردنيا در ابعاد مختلف شکل مي گيرد فرهنگ عمومي پذيراي اين رفتارها و پذيراي اين تحولات و دگرگوني ها هست .
بنابراين کساني که اثر و تأثيرگذاري بالاتري در اين فرهنگ داشته باشند مي توانند در شکل دهي فرهنگ عمومي موفق تر باشند. اثر در فرهنگ عمومي با استفاده از ابزارهايي است که آن ابزارها امکان اين تأثيرگذاري را معين مي کند> مطبوعات به عنوان يکي از ابزارها و صدا و سيما به عنوان يک ابزار ديگر در اين راستا مطرح است . و چون نفوذ حضور> نحوه بيان و شکل انتقال پيام در رسانه صدا و سيما به طرز ويژه اي است که مخاطب را مي تواند با انواع و اقسام شگردها و روش هايي که در آن هست به خود جلب کند اين رسانه مي تواند در نحوه تغيير دگرگوني در فرهنگ عمومي پرنفوذترين و موثرترين عامل باشد . ما الان در شرايطي واقع شده ايم که فرهنگ عمومي بدون در نظر گرفتن مرزهاي جغرافيايي و عقيدتي دستخوش تغيير و دگرگوني است يعني عرصه فرهنگ عمومي امروز يک عرصه کاملاً رقابتي است و کساني مي توانند در عرصه هاي رقابت حضور پيدا کنند که بتوانند از قانون مندي هاي عرصه رقابت استفاده کنند و آن قانون مندي هاي را خوب بشناسند و منطبق با عملکرد آن قانونمندي ها حرکت کنند. اين عرصه در تمام امور سياسي اقصادي و حتي در امور روزمره و جاري صادق است. در شناخت اين عرصه آنچه اثر را بيشتر مي کند اين است که از طرفي پيام نگرش و ارزشي به گونه اي به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومي به مخاطبين ارايه شود که منطبق با نيازهاي عموم جامعه باشد . يعني جامعه نسبت به آن پيام فرهنگ و ارزش احساس نياز بکند. از طرفي وقتي مي توانيم موفق باشيم که بتوانيم آن پيام ارزش را به نحوه مطمئن و به نحوي که در مخاطب اثر بگذارد منتقل بکنيم . براي اين که همه اين امور به نحو احسن شکل بگيرد مي بايست در عرصه ملي و در عرصه رقابتي فرهنگ عمومي داراي اهداف معين و مشخص بوده و منطبق با آن اهداف که اهداف کلان نظام است پيام را انتخاب و به نحو احسن منتقل شود. در رسانه منطبق با اين امر يعني با توجه به وابستگي رسانه با کليت نظام و به عنوان ابزاري در جهت محقق کردن اهداف نظام تعيين هدف مي شود.
اهدافي را که ما به عنوان اهداف اصلي در رسانه به عهده داريم و منطبق با آن برنامه سازي و انتقال پيام مي کنيم عبارتند از :
تبيين و تعميق باورهاي ديني
يعني حکومت جمهوري اسلامي به عنوان يک حکومت ديني و ارزشي در جهت پياده کردن احکام الهي در امور جاري اجتماعي و فردي يکي از وظايفش اين است که در تبيين و تعميق باورهاي ديني مردم گام هاي بلندي بردارد .
بينش سياسي عمومي جامعه
هدف ديگر اين است که بينش سياسي عمومي جامعه که هر روز در معرض قضاوت هاي سياسي و انتخاب هاي مختلف است تعميق و گسترش يابد . اين انتخاب ها و قضاوت ها در حالي صورت مي گيرد که با حجم انبوه اطلاع رساني چه در داخل با گسترش فضاي باز سياسي و چه در خارج با گسترش راديوها تلويزيون ها و رايانه در ارتباطا ت اينترنتي روبرو است . صدا و سيما به عنوان يکي از اهداف مهم خود بايد بتواند طوري بينش سياسي جامعه را تعميق ببخشد که نهايتاً تمام افراد جامعه بتوانند به مرحله قضاوت تشخيص و انتخاب برسند . اين به عوان يکي ديگر از اهدافي است که رسانه در جهت محقق ساختن آن تلاش مي کند.
رسانه یا Media در لغت به معنی رساندن است و به آن دسته از وسایلی گفته میشود که انتقالدهنده فرهنگها و افکار عدهای باشد، رسانه از تمدنهای جدید بوجود آمده و مورد توجه است. اکنون آنچه که مصداق این تعریف است وسایلی همانند: روزنامهها، مجلات، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، CDها، ویدئو و… میباشد. رسانه در نوع آموزشی آن ﺑﻪ ﻛﻠﯿــﻪ اﻣﻜﺎﻧﺎﺗﯽ گفته ﻣﯽﺷــﻮد ﻛﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﺮاﯾﻄﯽ را در ﻣﺤﯿﻂ آﻣﻮزﺷﯽ ﺑﻮﺟﻮد آورﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ آن ﺷﺮاﯾﻂ، ﻓﺮاﮔﯿﺮان، اﻃﻼﻋﺎت، رﻓﺘﺎر و مهارتهای ﺟﺪﯾﺪی را ﺑﺎ درک ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺪﺳﺖ آورند. تاریخچه رسانههای عمومی در حدود ۱۶۰ سال قبل با منتشر شدن کاغذ اخبار به مدیریت میرزای شیرازی، ایران وارد جهان رسانهای شد و این در حالی است که در غرب این تاریخ به ۴۰۰ سال پیش برمیگردد. ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﯾﮏ رﺳﺎﻧﻪ: رسانهها بستر و مجاری طبیعی تهیه و توزیع اطلاعات در جامعه برای شهروندان هستند و موجب میشوند که نیروهای اجتماعی ضمن وقوف و آگاهی به حقوق خویش، سهم خود را از قدرت طلب نمایند. نگاهی اجمالی به تلاشهای در حال انجام در حوزه رسانههای منطقهای و جهانی، این واقعیت تلخ را آشکار میسازد که تقریباً تمامی رسانههای مسلط جهان اعم از مکتوب، صوتی و تصویری عملاً به ابزاری برای استکبار جهانی تبدیل گردیده اند؛ در جهت ترسیم سیاستهای بینالمللی و منطقهای و ترویج فرهنگ غربی و لیبرالیسم سکولاریسم و نفی تنوع فرهنگی و تشویق به تمرد از اصول و ارزشهای اسلامی و ملی. پیدایش انواع رسانههای نوین، شیوه اطلاع رسانی را دگرگون کرده است. به طوری که رسانه در میان رویداد و مردم، مسیری مجازی ایجاد کرده و در مدلهای رسمی، نیمه رسمی یا غیر رسمی که بر خبرگزاریها و سایتهای رسمی، وبلاگها و سایتهای نسبتا معتبر دلالت دارد، ساز و کار خاصی برای امر اطلاع رسانی و اطلاعیابی تعریف کرده است. پیدایش و توسعه رسانههای غیر رسمی یا نیمه رسمی جهانی با عنوان وبلاگ نیز که روزانه بر تعداد آن ها افزوده میشود، تاثیر بسزایی بر امر اطلاع رسانی در مدلهای جدید با محوریت کاربر دارد. این مسئله حجم محتوای تولید شده را در جهان تا حد زیادی افزایش میدهد، از سویی دیگر میزان مشارکت اجتماعی کاربران را بیشتر کرده و به موازات آن آگاهی روزآمد کاربران را نیز ارتقاء میبخشد. در نتیجه ورود به عصر جامعه اطلاعاتی و تولد و گسترش رسانههای الکترونیکی و اینترنتی، مرز میان رویداد و مردم را باریکتر از قبل معرفی کرده است. اﻫﻤﯿﺖ ﮐﺎرﺑﺮد رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ: ١- ﺷﻜﻞدﻫﯽ ﺗﺠﺎرب ﯾﺎدﮔﯿﺮی دﺳﺖ اول و ﯾﺎ ﻧﺰدﯾﻚ ﺑﻪ آن ٢- اﯾﺠﺎد اﻧﮕﯿﺰه ﯾﺎدﮔﯿﺮی و ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﺗﺪاوم آن ٣- ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ در زﻣﺎن آﻣﻮزش ۴- ارﺗﺒﺎط آﺳﺎنﺗﺮ و ﺗﻔﻬﯿﻢ ﺑﻬﺘﺮ ۵- ﺷﻜﻞدﻫﯽ ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﺳﺮﯾﻊﺗﺮ ، ﻋﻤﯿﻖﺗﺮ و ﭘﺎﯾﺪارﺗﺮ ۶- ﺷﻜﻞدﻫﯽ ﺗﺠﺎرب ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ
دین، مفهومی بسیار مهم در زندگی شخصی و اجتماعی انسان است. آموزه های دینی با معرفی پیدایش و سرانجام آفرینش، به انسان هویت می بخشد و در طول تاریخ، با عینیت اجتماعی خود، رفتارهای اجتماعی انسان ها را سامان داده است. تأثیر دین بر رستگاری ابدی انسان از سویی، و کارکردهای آن در تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها از سوی دیگر، باعث شده است تا دین داری، از موضوعات جدی مورد توجه اندیشمندان دینی و هم جامعه شناسان قرار گیرد. تلاش های بسیاری در راستای تعریف شاخص هایی برای اندازه گیری دین داری صورت گرفته است تا تغییرات آن سنجیده شود و بدین وسیله، تأثیر عوامل مؤثر بر دین داری و همچنین متغیرهایی که دین داری بر آنها مؤثر است، بررسی شود. موضوع مورد توجه این نوشتار، ارتباط میان گسترش رسانه های نوین در قالب ابزارهای هوشمند همراه و تغییرات در شاخص های دین داری است. این تحقیق، با تکیه بر دستاوردهای تجربی پژوهش های صورت گرفته و با استفاده از رویکرد جامعه شناسانه، تلاش کرده است تا تغییرات مشاهده شده در دین داری را توضیح دهد و با ریشه یابی این تغییرات، ایده هایی را در جهت ترسیم آینده این تغییرات مطرح کند. کلیدواژگان: دین، دین داری، رسانه های تعاملی، نهاد دین، نظریه معنا، هنجارمندی، قدرت رسانه ای.
مقدمه
امروز تأثیر رسانه ها بر زندگی انسان ها، بسیار قابل توجه است؛ به گونه ای که مسائل مهمی همچون روابط و وابستگی های عاطفی در خانواده، ارتباط مؤثر میان پدر و مادر و فرزندان، نقش تربیتی خانواده، چگونگی ارتباط فرزندان با گروه همسالان و گروه های مرجع، به شدت تحت تأثیر رسانه ها دیده می شود.
یکی از مسائلی که به ویژه در جوامع دینی بسیار اهمیت دارد، انتقال میان نسلی ارزش های دینی است. تغییراتی که در بعضی از رفتارها، خاصه در جوانان، نسبت به الگوهای رفتار دینیِ پذیرفته شده از گذشته، امروز مشاهده می شود، بسیاری از اندیشمندان حوزه دین و جامعه شناسی را بر آن داشت تا این تغییرات را در ارتباط با ماهیت و تأثیرات رسانه بررسی کنند. ما در این نوشتار با مرور تعدادی از آنها و مبتنی بر یافته های تجربی آنها، به رابطه میان دین داری و رسانه با نگاه ویژه به ابزارهای هوشمند نوین می پردازیم.
علی رضا دهقان (1386) در مقاله ای با عنوان «مطبوعات، تلویزیون و دین داری در ایران» به بررسی رابطه میان استفاده از روزنامه ها و تماشای تلویزیون با آگاهی ها، نگرش ها و رفتارهای دینی بر پایه داده های حاصل از دو بررسی پیمایشی سراسری در 28 مرکز استان پرداخته است. نتیجه این مطالعه، عدم همبستگی معنادار میان استفاده از رسانه ها و دین داری بوده است.
حسینی پاکدهی و حاج محمدی (1390) در مقاله ای با عنوان «نوجوانان و تلفن همراه»، با بررسی 387 نفر از نوجوانان شـهر تـهران در پی پاسخ دادن به چرایی و چگونگی استفاده نوجوانان تهرانی از تلفن همراه برآمدند. بر اساس نتایج این پژوهش، محتوای جوک و سرگرمی در اولویت اول، و محتوای جنسی در اولویت دوم استفاده نوجوانان از تلفن همراه قرار دارد. این تحقیق، تقویت فضای عاطفی خانواده، انتخاب دوستان مناسب، وضعیت درسی موفق و پایبندی نوجوانان به مذهب را عامل بازدارنده از گرایش به کارکردهای منفی تلفن همراه دانسته است. میزان پایبندی به مذهب پاسخگویان در سه بـُعد: اعـتقادی، تـجربی و پیامدی بررسی شده است که نشان می دهد بیش از نیمی از نوجوانان از نظر اعتقادی خود را مذهبی می دانند و تجربه مذهبی نیز داشـته اند و بـا احـساس و عاطفهٔ خود خدا را لمس کرده اند؛ ولی در بُعد پیامدی و عمل اجتماعی، رفتاری مـتناقض بـا تجربه و ذهنیت خود نشان می دهند. (حسینی پاکدهی و حاج محمدی، 1390)
دغدغه اصلی نگارش این نوشتار درک اهمیت زبان رسانه و تلازم و تناسب روشمند بین دین و رسانه است. به نظر نگارنده عدم تبیین مقیاسها میان داده های دینی و قالب های رسانه ای یا منجر به شئون تقلیل یافته مفاهیم دینی می شود،یا مجال ورود دین به عرصه رسانه را مضیق و محدود می کند .
دانشمندان پیشرفتهای علمی دهه های آخر قرن بیستم را شروع تحولی در زمینه تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی می دانند که آن را (عصر اطلاعات) نامگذاری کردند.
عصر اطلاعات زمینه ساز تحولات گسترده ای در تمدن بشری است که این دوران محور و مدار تاثیرگذاری در آینده و در فرآیند جهانی شدن می باشد.
جهانی شدن ارتباطات در هزاره سوم میلادی ،تمامی عرصه های فرهنگی اقتصادی ،سیاسی و اجتماعی زندگی بشر را بیش از پیش تحت تاثیر قرار داده است،چنانچه مک لوهان با تاکیدی که بر نقش محوری ارتباط از آن به عنوان مدار هستی اجتماعی یاد می کند بر این عقیده است که وسایل ارتباط جمعی جدید در هر دوره ای به مجرد اینکه جای وسایل ارتباطی متداول را می گیرند به صورت منابع و اصول فکری جدیدی درمی آیند که می توانند موجب تغییراتی در اهداف و آرمانهای جوامع گوناگون تمدن بشری شوند.
بر همین مبنا الوین تافلر می نویسد: “تا کنون سه انقلاب بزرگ در ساحت زندگی بشر روی داده است که اول انقلاب کشاورزی است و بیش از هزار سال طول کشید.دومین انقلاب انقلاب صنعتی است که ۳۰۰ سال دوام داشت، اکنون عصر فرا صنعتی است که تغییر و تحول در تمام زمینه ها غیر قابل پیش بینی شده و قرن حاضر عصر ارتباطات نام دارد."
رسانه در عصر ارتباطات د ارای جایگاهی کلیدی می باشد و در جامعه امروز به عنوان یک ضرورت ، بخشی از زندکی بشر را تشکیل داده است، به طوریکه آمارهای نسبی نشان می دهد که فقط در قاره امریکا هر شخص به طور متوسط ۶ الی ۷ ساعت در روز، وقت خود را به دیدن کانالهای تلویزیونی و ماهواره ای و جستجوی در اینترنت اختصاص می دهد.
حضرت على(ع) فرمود: تصمیم به ازدواج گرفتم، ولى جرأت نمىکردم به حضرت رسول(ص) عرض کنم تا اینکه روزى بر حضرت وارد شدم و آن حضرت فرمود: آیا میل و رغبتى به ازدواج دارى؟
نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچگاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد. علی علیهالسلام، پیشوای پارسایان با فاطمه علیهاالسلام، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت.
برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ همچنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد، اول ذیحجه، روزی مبارک برای همه نوگامانی است که دل به زندگی فاطمی دادهاند تا شادی خود را با خاطره همیشه روشن آن روز مبارک، پیوند زنند.
و چه زیباست که امامی معصوم از فرزندان آن حضرت به روایت این ازدواج پر خیر و برکت بپردازد، در ادامه شرح ماجرای پیوند آسمانی یار نبی با یاس نبی از زبان امام رضا علیهالسلام میآید:
*شرح ماجرای ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) از زبان امام رضا(ع)
حضرت رضا(ع) فرمود: پدرم از پدرش جعفر بن محمّد و آن حضرت از پدر خود از جدّ بزرگوار خویش(ع) نقل فرمود که:
حضرت على(ع) فرمود: تصمیم به ازدواج گرفتم، ولى جرأت نمىکردم، این مطلب را به حضرت رسول(ص) عرض کنم و مدتى این موضوع شب و روز در فکرم بود تا اینکه روزى بر حضرت رسول(ص) وارد شدم و آن حضرت فرمودند: اى علی!
نخستین روز از ماه مبارک ذیالحجه، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد.
در تاریخ ازدواج علی (ع) و حضرت زهرا (س) اختلاف است و کسی که قدیمیترین تاریخ را نقل کرده، یعقوبی میباشد که نوشته است: رسولالله دو ماه پس از ورود به مدینه حضرت زهرا (س) را به تزویج حضرت علی (ع) در آورد؛ این در حالی بود که گروهی از مهاجرین وی را از رسولالله (ص) خواستگاری کرده بودند و هنگامی که رسول خدا (ص) وی را به حضرت علی (ع) تزویج کرد، گِله کردند و آن حضرت فرمودند: “من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا او را به علی تزویج کرد".
از ابتدای خلقت علی(ع) و فاطمه(س) برای هم آفریده شدند.
در روز اول آخرین ماه قمری حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام، پیشوای پارسایان با حضرت فاطمه بنت محمد(ص)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ هم چنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد که امروز نیز جهان از پرتو انوار رحمت و عنایت تنها باقیمانده از دامان حضرت زهرا(س) زندگی میکنند.
کمالات بی شمار برترین بانو
فاطمه علیهاالسلام به 9 سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد و کمال عقلی بانوی فضیلتها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت از همه برباید و یکه تاز میدان فضیلتها گردد. ایمان والا، پارسایی بی نظیر، آگاهی، ذهن سرشار و هوش فراوان و نیز بهره مندی از زیبایی، وی را از همه دختران دیگر ممتاز ساخته بود. توجه و مهرورزی بی پایان رسول خدا(ص) نیز بر امتیازات ایشان افزوده بود. کمالات بی شمار فاطمه علیهاالسلام، دختر محمد(ص) آخرین فرستاده خدا باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر خواستگاری کنند.
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت / غلط گفتم بلی نه یا علی گفت . . .
شب پیوند مرتضی و فاطمه علیهاالسلام نیست؛ بلکه امشب، شب تجدید یگانگی انسان با ذات خداست و مبارک باد بر همه کائنات، این لبخند بی زوال پروردگار در گستره خلقت خویش . . .
دیدم که در عرش شور و شوق برپاست برپاگر این بزم شرف ذات خداست گفتم به خرد چه اتفاق افتاده گفتا که عروسی علی و زهراست سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد
1- استاد، هم می تواند دانشجو را یک انسان دلبسته و مباهات کنندهی به کشور بار بیاورد؛ هم می تواند یک انسان لاابالی، بی علاقه، نادلبسته ی به میهن و گذشته و آیندهی کشور بار بیاورد.
من خلأیی را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده میکنم که این خلأ باید به وسیلهی شما پُر شود. دانشجوی ما در محیط علمی ضمن این که علم می آموزد، می تواند خیلی درسهای غیرآن علمِ مورد نظر را هم از استاد بیاموزد و فرا گیرد. از جملهی آنها غرور ملی، علاقمندی به میهن، دلبستگی به آیندهی کشور و افتخار به تاریخ و گذشته ی کشور است. اینها عواملی است که می تواند در یک جوان دانشجو تأثیرات بسیار عمیق و مثبتی بگذارد. البته من درصدد انکار عوامل گوناگونی که ممکن است جوانی را دلسرد یا مأیوس و دلخسته کند، نیستم- اینها هم عواملی است که در جای خود محفوظ- اما این بخش هم نادیده گرفته نشود که استاد در کلاس درس می تواند دانشجوی خود را متدین و معتقد به دین بار بیارود؛ چنان که می تواند ملحد و منکر همه ی مقدسات هم بار بیاورد؛ ولو کلاس، کلاس علم ودین نباشد؛ کلاس فیزیک و طبیعی تاریخ و هر درس دیگری باشد. استاد، هم می تواند دانشجو را یک انسان دلبسته و مباهات کنندهی به کشور بار بیاورد؛ هم می تواند یک انسان لاابالی، بی علاقه، نادلبسته ی به میهن و به گذشته و به آیندهی کشور بار بیاورد(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اساتید دانشگاه شهید بهشتی22/02/1382).
2- استادی که به ارزشها اهانت میکند مجاز نیست که در دانشگاه حضور داشته باشد.
استاد نقش مهمی در دانشگاهها دارد. استاد اگر دارای دین و مسلک دیگری غیر از مسلک دانشجو هم باشد، می تواند درس بدهد؛ اما مشروط بر این که نخواهد فضای انقلابی و اسلامی را در دانشگاه متغیر کند. آن استادی که اگر دانشجو در آغاز صحبت، حرف خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع کند، به او تشر میزند؛ آن استادی که اگر دختر دانشجو با حجاب اسلامی و به صورت محجب در مراحل آموزش حضور پیدا کند، به او اهانت میکند؛ این استاد مجاز نیست که در دانشگاه حضور داشته باشد. علمی که آن استاد به این دانشگاه خواهد داد، علمی نیست که در خدمت کشور و در جهت ارزشهای مطلوبتری این ملت فداکار به کار بیاید(دیدار فرزندان شاهد، دانشجویان تربیت مدرس13/06/1370).
تقابل علمی امام (ع) با یحیی بن اکثم و ابن ابی دؤاد یکی از ویژگی های حیات علمی امام جواد علیه السلام، معاصر بودن با دو فقیه سنی متعصب با ویژگی های اخلاقی خاص است. به علت سن کم امام، یحیی بن اکثم و احمد بن ابی دؤاد با حمایت درون دربار سعی در مقابله با امام جواد داشتند. اینها به عنوان دانشمندان برجسته دارالخلافه و دربار نمی توانستند علم الهی جوانی از خاندان عصمت را ببینند. بنابراین در موارد مختلف سعی در مقابله با امام داشتند. یحیی بن أکثم (م 242 ق) از دوران مأمون با دربار خلافت مرتبط بود. رجالیون اهل سنت وی را کذاب دانسته و متهم به سرقت حدیث کردهاند. ابتدا قاضی بصره بود و به علت اعمال شنیع و منافی عفت، به بغداد احضار شد و قاضی القضات بغداد شد. وی از فقهای متعصب دربار مأمون و سپس معتصم بود. از دیگر خصوصیات اخلاقی یحیی حسد و فتنهانگیزی بوده است. از دیگر خصوصیات ابن اکثم، تلون مزاج بوده است. وی با این که مدت مدیدی در خدمت مأمون بود و مأمون از علما درباره خلق قرآن ابتدا پرسش میکرد و خواه ناخواه با عقیده مأمون هماهنگ بود، پس از مدتی وقتی به دوران متوکل رسید، مزاج متلون خود را به سمت قدم قرآن چرخاند و گفت: القرآن کلام الله، فمن قال مخلوق یستتاب، فإن تاب و الا ضربت عنقه. گو این که ابن اکثم در این زمان از اعوان و طرفداران احمد حنبل شده بود، زیرا نوشتهاند که متوکل با احمد بن حنبل مشورت کرده و یحیی را به جای ابن ابی دؤاد به منصب قاضی القضاة انتخاب کرد. علت آن نیز مشخص است، در منابع آمده که ابن ابی دؤاد از علمای معتزلی بود و احمد بن حنبل با او مخالف بوده است. به هر حال، آنچه در تقابل او با امام جواد (ع) نقل شده، در راستای سیاست معروف مأمون است. جلسهای برگزار شده، و یحیی بن اکثم برای مناظره علمی و سنجش علم امام یا شکست علمی ایشان در آن حضور داشته است. این مناظره مشهور که با شکست مفتضحانه یحیی روبه رو شد، علم الهی امام را نشان داد و در تثبیت موقعیت امام (ع) بسیار مؤثر بود.
امام جواد(علیه السلام)براى حفظ مـوقعیت شـیعیان و نـفوذ در دربار عباسیان و همچنین ایجاد ارتباط مستمر با پیروان خود،اقدامات زیر را انجام داد کهـ از نـظر سیاسى اهمیت ویژهاى دارند : 1.اجازه به شیعیان براى نفوذ به دربار 2.ایجاد شبکههاى ارتباطى 3.جـلوگیرى از تـحریف احادیث منبع: مقاله امام جواد مولودی پر خیر و برکت نوشته محمد ناصر حسینی علایی
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : ثَلاثُ خِصال تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلی قَلْب سَلیم. «کشف الغمّه، ج 2، ص 349» امام جواد - علیه السلام - فرمود: سه خصلت جلب محبّت می کند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردی در مشکلات آن ها، همراه و همدم شدن با معنویات. *******احادیث امام جواد (ع)*********** قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : التَّوْبَةُ عَلی أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ. «ارشاد القلوب دیلمی، ص 160» امام جواد - علیه السلام - فرمود: شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانی قلبی، استغفار با زبان، جبران کردن گناه ـ نسبت به همان گناه حقّ الله و یا حقّ النّاس ـ، تصمیم جدّی بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.
مردی به آن حضرت گفت: مرا اندزر و سفارش فرما. فرمود : آیا تو اندرز می پذیری؟ گفت : آری! آنگاه امام جواد علیه السلام فرمود: صبر را بالش خود ساز و با فقر دست به گردن شو و شهوتها را دور ساز و با هوای نفس مخالفت ورز و بدان که همواره در دیدرس خدایی، پس ببین چگونه باید باشی….
یکی از مباحثی که دایم مورد نظر اساتید اخلاق می باشد احترام به استاد است ، که گاهی با همین اهمیت دادن و احترام گذاشتن به استاد انسان می تواند به مقامات علمی بالایی دست بیابد و لذا در این مقاله جنبه ها و داستانهای از این بحث را مطرح می کنیم.
احترام به علما و اساتید ارزش علم و دانش در قرآن:
یكی از ارزشهای اسلامی در قرآن، «علم و دانش» است.
«… هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ…» [1]
«آیا دانایان و نادانان با هم برابرند؟».
آیا كسانی كه در تحصیل فضایل و آگاهیهای مفید و مؤثر در كمال خویش گام بر میدارند، با گروهی كه از حیات جز خواب و خوراك و… چیزی نمیدانند برابرند؟
شكی نیست كه برتری و ارجحیت، همانا از آن كسانی است كه در راه تحصیل علم گام بر میدارند، و ساعتهایی را به تعلیم و تعلم سپری میسازند و از دیار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوی عالم علم و نور، هجرت میكنند:
آن را كه فضل و دانش و تقوا مسلّم است هر جا قدم نهد قدش خیر مقدم است
در پیشگاه علم مقامی عظیم نیست از هر مقام و مرتبهای علم، اعظم است
جاهل اگر چه یافت تقدّم مؤخر است عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است
جاهل به روز فتنه ره خانه گم كند عالم چراغ جامعه و چشم عالم است
30 ام ذی القعده ، سالروز شهادت امام جوانمان، حضرت امام محمد بن علی(علیهما السلام) جواد الأئمه(علیه السلام) را به محضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه شیعیان محبین آن حضرت تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.
روایت شده از محمد بن ابی العلاء که گفت:شنیدم از یحیی بن اکثم… که گفت:روزی داخل مسجد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شدم و طواف میکردم، محمد بن علی(علیهما السلام) را نیز دیدم که دور قبر مشغول طواف است، پس با آن حضرت در مسائلی که نزد من بود و جواب آن را میدانستم مناظره کردم و جواب آنها را به من فرمود،آنگاه گفتم: به خدا قسم که میخواهم مسأله ای از شما بپرسم ولی خجالت می کشم.
آن حضرت فرمود:من تو را آز آن خبر میدهم پیش از آنکه بپرسی، و آن این است که میخواهی از من(امامت من) بپرسی؛گفتم: بلی! به خدا سوگند همین سوال من است،حضرت فرمود: من امامم!گفتم: علامتی میخواهم، در دست آن حضرت عصایی بود آن عصا به نطق و زبان آمد و گفت: همانا مولای من امام این زمان است و او حجت می باشد.
امام جواد - علیه السلام - فرمود: امر به معروف و نهی از منكر دو مخلوق الهی است، هر كه آن ها را یاری و اجراء كند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هر كه آن ها را ترك و رها گرداند مورد خذلان و عِقاب قرار می گیرد.
امام جواد عليه السلام در سال 203 قمري و در سن هفت سالگي بعد از شهادت پدر بزرگوارش اين مسؤوليت را پذيرفته و عملاً به هدايت و ارشاد مردم پرداخت.
در آن هنگام برخي اين سؤال را مطرح مي کردند که آيا مي توان رهبري جامعه را به يک کودک هفت ساله سپرد؟آيا يک کودک هفت ساله مديريت، دورانديشي و درايت يک مرد کامل را دارد؟
از منظر باور شيعه که موضوع امامت را يک موهبت الهي مي داند، پاسخ اين پرسش روشن است، چرا که از اين ديدگاه خداوند متعال هر کسي را که شايسته اين مقام بداند، به منصب پيشوايي امت بر مي گزيند؛ حتي اگر در سنين کودکي باشد. مقياس سن بالا، گرچه در ميان مردم مقياسي براي رسيدن به کمال محسوب مي شود، اما در بينش وحياني قرآن ممکن است يک فرد در سن کودکي فضائل و کمالات و شرائط رهبري جامعه را دارا باشد و امتيازات ويژه اي را که لازمه رهبري و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنايت کند و اطاعت از وي را بر مردم واجب و لازم گرداند.
البته خداوند متعال از اين طريق مي خواهد به مردم بفهماند که مقام نبوت و امامت، که تداوم راه نبوت است، همانند منصب هاي معمولي نيست که با زمينه ها و شرايط عادي انجام پذيرد، بلکه مقام معنوي نبوت و امامت مافوق اين مناصب بوده و زمينه ها و شرايط ويژه اي مي طلبد. در عصري که زمينه امامت پيشواي نهم جوادالائمه عليه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکي اين منصب آسماني را عهده دار گرديد، از اين نوع سؤالات زياد مطرح مي شد و پاسخ هاي مناسب نيز ارائه مي گرديد. به همين دليل چون اين مسئله تقريباً در زمان امام جواد(عليه السلام) حل شده، تلقي شده بود، ديگر در مورد امام هادي(عليه السلام) که در سن 8 سالگي و امام زمان (عليه السلام) که در 5 سالگي به امامت رسيدند، اين پرسش ها تکرار نگرديد. در عصري که زمينه امامت پيشواي نهم جوادالائمه عليه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکي اين منصب آسماني را عهده دار گرديد، از اين نوع سؤالات زياد مطرح مي شد و پاسخ هاي مناسب نيز ارائه مي گرديد. به همين دليل چون اين مسئله تقريباً در زمان امام جواد(عليه السلام) حل شده، تلقي شده بود، ديگر در مورد امام هادي(عليه السلام) که در سن 8 سالگي و امام زمان (عليه السلام) که در 5 سالگي به امامت رسيدند، اين پرسش ها تکرار نگرديد.
نقل يکي از رواياتي که در اين زمينه وارد شده است، در اينجا مناسب مي نمايد:
روزي يکي از شيعيان در محضر امام رضا(عليه السلام) پرسيد: مولاي من! اگر خداي ناکرده براي وجود مقدس شما حادثه اي پيش آيد، به چه کسي رجوع کنيم؟ امام رضا(عليه السلام) با کمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر (امام جواد عليه السلام). آن مرد از شنيدن اين سخن تعجب کرد، چرا که امام نهم (عليه السلام) کودکي بيش نبود و آن مرد وي را کم سن و سال ديد. امام رضا(عليه السلام) از سيماي متعجب و نگاه هاي ترديدآميز او، انديشه ناباورانه اش را دريافت و به او فرمود: اي مرد! خداي سبحان عيسي بن مريم (عليه السلام) را به عنوان پيامبر و فرستاده خود برگزيد و او را صاحب شريعت معرفي کرد، در حالي که خيلي کوچکتر از فرزندم ابوجعفر بود.(1)
امام رضا(عليه السلام) براي اثبات امامت حضرت جواد(عليه السلام) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آيات قرآن و دلايل تاريخي بهره مي گرفت و گاهي نيز از تفضلات الهي و تأييدات غيبي استفاده مي کرد.
در اين رابطه حسن بن جهم مي گويد: در حضور امام هشتم(عليه السلام) نشسته بودم که فرزند خردسالش را صدا کرد. آن سلاله پاک نبوي نيز در پاسخ به نداي پدر به جمع ما پيوست. امام رضا(عليه السلام) لباس آن کودک را کنار زده و به من فرمود: ميان دو شانه اش را بنگر! چون به ميان دو کتف او نگاه کردم، چشمم به يکي از شانه هايش به مُهر امامت افتاد که در ميان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آيا اين مُهر امامت را مي بيني؟ شبيه همين در روي شانه پدرم نيز وجود داشت.(2)
امام جواد علیه السلام در اهمیت این امر، می فرماید: «الْمُؤْمِنُ یحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُه؛ مؤمن، به توفیق از طرف خداوند و پندگویی از طرف خودش و پذیرش از هر کسی که به وی اندرز دهد، نیازمند است.»
همواره کسانی که به محضر اولیاءِ الهی، به خصوص رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام مشرف می شدند، از ایشان تقاضای پند و اندرز یا نصیحتی می کردند تا در سایه نورانیت آن بزرگواران و مضامین عالیه کلامشان، قدم به قدم، وادی سلوک و تعالی را طی کرده و از رحمت خاصه الهی بهره مند گردند.
نیازهای انسان به پند و اندرز پند و اندرز در زندگی انسان بسیار اهمیت دارد؛ چنانچه امام جواد علیه السلام در اهمیت این امر، می فرماید:«الْمُؤْمِنُ یحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُه؛ (1) مؤمن، به توفیق از طرف خداوند و پندگویی از طرف خودش و پذیرش از هر کسی که به وی اندرز دهد، نیازمند است.»
امام جواد علیه السلام در این روایت سه نکته مهم در سیر اخلاقی را بیان می فرماید:
1. توفیق الهی؛ 2. پندگویی از جانب خویش؛ 3. قبول کردن از کسی که او را نصیحت می کند.
امام باقر علیه السلام نیز در اهمیت پند دادن مؤمن به نفس خود می فرماید: «وَ قَالَ علیه السلام مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِی عَنْهُ شَیئاً؛ (2) هر کسی که خداوند برای او از خویش پند دهنده ای قرار ندهد، پندهای مردم او را از چیز دیگری بی نیاز نمی کند.»
پس با توجه به این روایت یکی از شرایط پندپذیری از دیگران آن است که ابتدا مؤمن خود، پند دهنده نفس خویش باشد؛ یعنی در واقع مؤمن بیدار بوده و قبل از اینکه دیگران عیوب و بدیها او را ببینند، به عیوب خوب واقف باشد.
ابن سینا نیز در کتاب اشارات وعظ مقامات العارفین، وقتی سعی در برهانی کردن عرفان دارد، بیان می کند که پندواندرزی که از واعظ پاک و البته همراه با بلاغت ارائه گردد، می تواند نقش مؤثری در تابع ساختن نفس اماره برای نفس مطمئنه داشته باشد. (3)
مردی به حضرت جواد علیه السلام عرض کرد: مرا سفارشی بفرمایید. امام علیه السلام فرمود: می پذیری؟ گفت: آری. فرمود: تکیه بر صبر کن و به فقرا در آویز و شهوات را رها کن و مخالفت با هوای نفس نما و بدان که تو از دید خداوند مخفی نیستی، دقت کن چگونه باید باشی.
اگر چرک و کثافات تو را فرا گرفته و موجب ناراحتي شود و جراحات و زخمهاي پوستي در بدن به وجود آيد و بداني که شستشوي در حمام، همه ناراحتيها وامراض را از بين ميبرد، آيا دوست داري وارد حمام شده و . .
عيادت
امام جواد عليه السلام ، وقتي خبر بيماري کسي را ميشنيد، به عيادتش ميشتافت و از او دلجويي ميکرد. روزي امام جواد عليهالسلام به عيادت يکي از ياران خود رفت. وقتي در بالين او نشست، متوجه شد بيمار گريه ميکند. حضرت فرمود: «اي بنده خدا! آيا از مرگ ميترسي؟ اگر چرک و کثافات تو را فرا گرفته و موجب ناراحتي شود و جراحات و زخمهاي پوستي در بدن به وجود آيد و بداني که شستشوي در حمام، همه ناراحتيها وامراض را از بين ميبرد، آيا دوست داري وارد حمام شده و بدنت را بشويي و از زخمها و آلودگيها پاک شوي؟» بيمار مقداري آرام شد و رو به امام کرد و گفت: البته که دوست دارم. امام فرمودند: «مرگ براي مؤمن همانند حمامي است که انسان را از تمام رنجها و سختيها رهانيده و به سوي شادکامي ميبرد». بيمار از کلام امام آرام گرفت و عافيت و نشاط پيدا کرده، نگرانياش از بين رفت.
پرهيز از تجمل
غذاي امام جواد عليهالسلام همانند جد بزرگوارش اميرمؤمنان عليهالسلام خيلي ساده و به دور از تشريفات بود. ايشان همانند تنگدستان جامعه غذا ميخورد و با ديگران هم غذا ميشد. امام جواد عليهالسلام از اين که در کاخهاي عباسيان به آسودگي و در رفاه زندگي کند و امور ديني شيعيان را به فراموشي بسپارد، راضي نبود و اگر شرايطي براي ترک اقامت در بغداد فراهم ميشد، آن شهر را ترک ميکرد. يکي از ياران امام ميگويد: در بغداد بر امام جواد عليهالسلام وارد شدم و زندگي او را مشاهده نمودم. با خود گفتم: حال که امام به اين زندگي مرفه رسيده، هرگز به مدينه باز نميگردد. امام لحظهاي سر به زير افکند و آنگاه سر برداشت. ديدم رنگ چهره امام از اندوه زرد شده است. حضرت رو به من کرد و فرمود: اي حسين! نان جوين و نمک نيمکوب در حرم رسول خدا صلياللهعليهوآله بهتر از اينهاست. به همين دليل امام در بغداد نماند و به همراه همسرش ام الفضل به مدينه بازگشت و تا سال 220 در مدينه بود.